قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ تَعالَوْا إِلى كَلِمَةٍ سَواءٍ بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللَّهَ وَ لا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً وَ لا يَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ [1]
بگو: «اى اهل كتاب! بياييد به سوى سخنى كه ميان ما و شما يكسان است كه جز خداوند يگانه را نپرستيم و چيزى را همتاى او قرار ندهيم و بعضى از ما، بعضى ديگر را- غير از خداى يگانه- به خدايى نپذيرد.» هر گاه (از اين دعوت،) سرباز زنند، بگوييد: «گواه باشيد كه ما مسلمانيم!»
این خطاب قرآن به پیامبر(ص) است. خداوند ایشان را مامور می کند تا اهل کتاب (پیروان انبیاء الهی) را به سوی سخن یکسان و مشترکی فراخواند. این سخن مشترک، کلمه توحید و پذیرش ربوبیت الله(سبحانه و تعالی) است.
قرآن از اهل کتاب برای اجتماع بر توحید دعوت می کند. در این آیه پیامبر ماموریت یافته است تا یهود و نصارا را به "سخنى كه ميان ما و شما يكسان است" فراخواند. این دعوت به وحدت در حالی است که مسیحیان و یهودیان و مسلمانان باورهای متفاوتی دارند. کتاب مسیحیان انجیل و یهودیان کتابشان تورات است. یهود خود را پیروان موسی(ع) می دانستند و نصارا ادعای پیروی از عیسی (ع) را داشتند.
قرآن اهل کتاب را به "کلمه ای مشترک" میان آنان و مسلمانان فرا می خواند. البته، تاکید بر نقطه اشتراک به معنای نادیده گرفتن تفاوت ها نیست. زیرا قرآن کریم در جایگاههای مختلف این تفاوت ها را تبیین می کند و اهل کتاب را به نادرستی اندیشه هایشان توجه می دهد. مثلا باور مسیحیان به تثلیث را رد می کند[2]، نگاه یهود را در خداشناسی به چالش می کشد[3]، الوهیت مریم(س) و عیسی(ع) را نفی می کند[4]، و...
در آیه 64 آل عمران خداوند دستور می فرماید که مسلمین با غیر مسلمانان(اهل کتاب) اتحاد داشته باشند. اتحادی بر مبنای مشترک کلمه توحید. (أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللَّهَ وَ لا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً وَ لا يَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ)
آیا ممکن است که امت اسلامی با اهل کتاب بر سر کلمه توحید متحد باشد اما در درون با برادران دینی خود اختلاف و تفرق داشته باشد؟ چگونه چنین باشد در حالیکه اشتراکات امت اسلامی اشتراکاتی عمیق بر مبنای اعتقاد به الله، رسول الله(ص) و کتاب الله است؟
وحدت بر مبنای کتاب و سنت
کتاب الهی، سنت پیامبر(ص) و محبت اهل بیت(ع) محور مشترک تمامی مسلمانان اعم از شیعه و سنی است. حتی اگر از دیدگاه برون اسلامی به مسئله بنگریم و و نگرش پیروان مسیحیت و یهودیت و... را بررسی کنیم، خواهیم دید که واژه "مسلمان" در همین محور مشترک تعریف می شود.
با این وجود، متاسفانه برخی مسلمانان، در طی قرنها با فاصله گرفتن از کتاب و سنت که مبنای اسلام است، از درون با خود به نزاع پرداختند.
دشمنان اسلام و توحید نیز با دامن زدن به تفاوت ها در صددند وحدت مسلمانان را به تفرقه و شوکتشان را به ضعف کشانند. هدف نهایی آنان هم تنها و تنها ناتوان ساختن مسلمین و تسلط بر آنان است.
کتاب الهی خود دعوت کننده به سوی وحدت است و در قبال تفرق و چنددستگی به همه مسلمین هشدار می دهد.
وَ أَطيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ ريحُكُمْ وَ اصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرينَ[5]
و (فرمان) خدا و پيامبرش را اطاعت نماييد! و نزاع (و كشمكش) نكنيد، تا سست نشويد، و قدرت (و شوكت) شما از ميان نرود! و صبر و استقامت كنيد كه خداوند با استقامت كنندگان است!
ائمه هدی و اوصیای رسول الله نخستین منادیان وحدت در جامعه مسلمین بوده اند. توجه به سیره اوصیای پیامبر اعظم(ص) به ویژه حضرت علی(ع) نشانگر آن است که به دلیل لزوم حراست از اساس اسلام، ایشان همواره بر تحقق وحدت تلاش داشته اند، حضرت می فرمایند:
"هان اى مردم، آگاه باشيد هنگامى كه پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله و سلم از ميان ما رخت بربست لازم بود كه كسى با ما در باره حكومتى كه او پى ريزى كرد نزاع نكند و به آن چشم طمع ندوزد، زيرا ما وارث و ولى وعترت او بوديم .... به خدا سوگند، اگر ترس از وقوع شكاف واختلاف در ميان مسلمانان نبود و بيم آنن نمىرفت كه بار ديگر كفر و بت پرستى به ممالك اسلامى باز گردد و اسلام محو ونابود شود، وضع ماا غير اين بود كه مشاهده مىكنيد."[6]
این تلاش بر جلوگیری از شکاف و اختلاف در میان مسلمانان، از جانب کسی است که خود دلسوزترین فرد بر وحدت امت پیامبر است. کلام حضرت امیر(ع) در نهج البلاغه بر این مطلب صراحت دارد:
«در امت اسلام، هیچکس همانند من وجود ندارد که به وحدت امت محمد(ص) و به انس گرفتن آنان به یکدیگر از من دلسوز تر باشد. من در این کار پاداش نیک و سرانجام شایسته را از خدا می طلبم»[7].
بر ما است که با تمسک به سیره آن بزرگواران امت اسلامی را در برابر آسیب ها و صدماتی که دشمنان مشترک شیعه و سنی بر آن وارد می آورند، مصون داریم.
شایسته آن است که امروز و هر روز به کتاب و سنت باز گردیم و وحدت کلمه خود را بر محور کتاب و سنت باز یابیم که خدای متعال می فرماید:
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ في شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ ذلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْويلاً [8]
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! اطاعت كنيد خدا را! و اطاعت كنيد پيامبر خدا و اولو الأمر [اوصياى پيامبر] را! و هر گاه در چيزى نزاع داشتيد، آن را به خدا و پيامبر بازگردانيد (و از آنها داورى بطلبيد) اگر به خدا و روز رستاخيز ايمان داريد! اين (كار) براى شما بهتر، و عاقبت و پايانش نيكوتر است.
امروز دنیای اسلام اعم از شیعه و سنی با هجوم های نرم و سخت گسترده مواجه شده است. آشکار است که هدف دشمنان نابودی اسلام است و به همین دلیل ابایی ندارند که شیعه و سنی هر دو قربانی شوند و در نهایت دشمنان سلطه شیطانی خود را بر پیکره ضعیف و بی جان مسلمین مسلط سازد.
در چنین شرایطی، باید در این اندیشه باشیم که با رجوع به کتاب الهی ، سنتت نبوی(ص) و مودت اهل بیت(ع) که قیمتی ترین سرمایه های امت اسلامی است، وحدت کلمه و یکپارچگی خود را بازیابیم. البته این به مفهوم نفی طرح تفاوتها در فضای گفتگوهای احترام آمیز علمی برای دستیابی به حقیقت نیست. زیرا اتحاد شیعه و سنی سرآغازی است تا در برابر دشمن مشترک نیرومند شویم و موانع اندیشه و گفتگو را از میان برداریم.
اینک بیندیشیم؛ آیا مطرح کردن هفته برائت در برابر هفته وحدت طرحی نیست که دشمنان اسلام همواره به دنبالش بوده اند؟
آیا اعلام هفته برائت زیر پا گذاشتن امر صریح قرآن نیست؟
در شرایطی که مسلمانان در بحرین، سوریه، لبنان، غزه، پاکستان، افغانستان، عراق و.... مورد هجوم نرم و سخت دشمن است چه دلیلی دارد آب به آسیاب دشمن بریزیم؟
در شرایطی که علمای شیعی و سنی هوشمندانه هرگونه اختلاف افکنی میان برادران مسلمان را حرام اعلام کرده اند چرا اجازه دهیم که عده ای از روی جهل با اعلام هفته برائت به جای هفته وحدت این فتوا را سست کنند؟
زمان آن رسیده که در کلام نورانی امام رضا علیه السلام بیندیشیم که فرمودند:
"خدا رحمت کند آن بنده ای را که ما را نزد مردم محبوب گرداند و منفور آنها نکند. به خدا قسم اگر محاسن کلام ما را روایت می کردند ارجمندتر بودند و هیچ کس نمی توانست به آنها هیچ نسبتی بدهد[9]."
پس آیا بهتر نیست در آستانۀ میلاد پیامبر(ص) به جای کوبیدن بر طبل تفرقه، به دنبال آموختن و آموزش دادن معارف قرآنی و کلام سراسر حسن پیامبر خدا(ص) و اهل بیت باشیم؟
[1] آل عمران/64
[2] لَقَدْ كَفَرَ الَّذينَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ ثالِثُ ثَلاثَةٍ وَ ما مِنْ إِلهٍ إِلاَّ إِلهٌ واحِدٌ وَ إِنْ لَمْ يَنْتَهُوا عَمَّا يَقُولُونَ لَيَمَسَّنَّ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذابٌ أَليم مائده/73
[3] وَ قالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْديهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا بَلْ يَداهُ مَبْسُوطَتانِ يُنْفِقُ كَيْفَ يَشاءُ مائده/64
[4] مَا الْمَسيحُ ابْنُ مَرْيَمَ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ وَ أُمُّهُ صِدِّيقَةٌ كانا يَأْكُلانِ الطَّعامَ انْظُرْ كَيْفَ نُبَيِّنُ لَهُمُ الْآياتِ ثُمَّ انْظُرْ أَنَّى يُؤْفَكُون مائده/75
[5] انفال(46)
[6] جعفر سبحانی،فروغ ولایت، ص 167به نقل از شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج1، ص307.
[7] نهج البلاغه،(دشتی)، نامه 78
[8] نسا (59)
[9] الکافی ج ۸ ص ۲۲۹ حدیث ۲۹۳