هر کس با دیدن مردی از اصحاب رسول خدا خوشحال می شودپس به اين  مرد بنگرد[1]

یکی از حاضران پرسيد: آیا او از اهل بهشت است؟

حضرت فرمود:آري، من گواهی می دهم که او از اهل بهشت است.

*****

یوسف پیامبر(ع)، بعد از آنکه به حسد برادران به چاه می افتد، پس از فراز و نشيب هاي عبرت آموز، نهایتا به قصر عزیز مصر می رسد و غلام و برده آنان می شود.زندگی یوسف علیه السلام با مشقت و سختی های زیادی همراه بود.او در دربار است كه مورد کید زن عزیز مصر و زنان قرار می گیرد و سرانجام به زندان افکنده می شود و سالیان درازی بی گناه در زندان باقی می ماند.

آسیه همسر فرعون زنی مومن و پرهیزکار است، زندگي با فرعون به حدي برای او دشوار بوده كه او آرزوی رهایی از اين زندگي را دارد. قرآن به روایت از آسيه می گوید: اى پروردگار من، براى من در بهشت نزد خود خانه‏اى بنا كن و مرا از فرعون و عملش نجات ده و مرا از مردم ستمكاره برهان.[2]

برآنیم سرگذشت شيعه اي را مرور کنیم که زندگي اش از جهاتي حيات یوسف علیه السلام و همسر فرعون را به یاد می آورد. این افراد با اينكه در محیطی آميخته با شرك وگناه زندگی می کردند ایمان و تقوای خود را از دست نداد بلکه بر آن افزودند. قطعا اگر آنان در ايمان به خدا راسخ و استوار نبودند، زندگی در چنین محیطی بر آنها دشواری نداشت. در کنار هم قرار گرفتن ایمان و زندگي در محیطي نامناسب به ارزش ایمان و اهمیت حفظ تقوای آنان می افزاید، زیرا در این شرایط فردی مومن که احساس بیگانگی از محیط دارد، مورد نظارت دیگران قرار می گیرد و در عین حال به ضرورتی باید در این محیط باشد و امکان ترکش برایش وجود ندارد.

*****

علی بن یقطین در سال 124 هجری در کوفه به دنیا آمد و در همان جا رشد یافت و در آن شهر به ابزار فروشی اشتغال داشت.

او امام صادق (ع) ، امام کاظم (ع) و امام رضا (ع) را درک کرده و از ایشان روایت کرده است. جایگاه خاصش نزد امام کاظم(ع) ستودني ست و اکثر  روایاتي كه نقل كرده از همين امام  است، از جمله افتخارات او اين است كه از  راویانی است که نص بر امامت امام رضا (ع) را بیان نموده اند.

به دليل اينكه اكثر عمرش در زمان امام موسی کاظم (ع)  است اهميت شخصيت و جايگاه او درپرتو شناخت عصر موسي بن جعفر(ع) مشخص مي شود:

پس از روشنگری هایی که امام باقر (ع) و امام صادق (ع) در جلسات درسشان انجام دادند؛ دشمنان امامت احساس خطر  جدي کردند و بيش از قبل نگران ترویج خط اصیل اسلامي شدند، بنابراین تصمیم گرفتند که کار را بر امام کاظم (ع) و شیعیان سخت تر بگیرند تا به گمان خود از نفوذ فکر اصیل اسلامی جلوگیری کنند.  به دنبال این سخت گیری و محدودیت ها، منع ارتباطات با مردم افزایش میابد.امام در این شرایط محدودیت ها را مدیریت می کند و در ارتباط خود با شیعیانشان تدبیر دیگری دارند.

در این دوران حضرت کاظم (ع) شیعیان خود را بر التزام به  تقیه تربیت می کردند. تقیه به معنای پنهان داشتن عقائد باطنی در برابر مخالفان به خاطر حفظ جان و دفع ضرر است، البته در شرایطی که مفسده ای در آن نباشد و کسانی به گمراهی نیفتند تقیه یک تاکتیک بوده، چرا که تنها باید در شرایط اضطرار از آن استفاده کرد نه یک استراتژی که شخص در پیش بگیرد.[4]

در واقع تقیه یک روش حساب شده برای حفظ نیروهای انسانی و هدر ندادن افراد مومن است، تا در مواردی که اظهار حق، آسیب و خطر جانی به دنبال دارد موقتا از اظهار حق خودداری شود.

امام به نحو عملی شيعيان را به این امر تشویق کرده و شیوه صحیح تقیه را آموزش می دادند به همین دلیل این عصر، آغاز عصر تقیه است.

باید توجه کرد مهمترین فضایی که استفاده از این تاکتیک را ضروری می کند، اختناق شدید است. این اختناق به حدی است که امام تحت مراقبت خاص قرار داشتند ونهایتا به زندانی کردن ایشان می انجامد. حتی معرفی امام بعد یعنی امام رضا (ع) به طور خاص و فقط به شیعیان مخصوص صورت می گیرد.

مسلم است که در چنین شرایطی حضور یاری واقعی، در دربار چه قدر می تواند به سود شيعيان باشد، زيرا در  موقعيتي كه شيعيان از هرجهت تحت مراقبت هستند، و به خصوص امام تحت كنترل قرار دارند، وقتي ياري راستين در دربار باشد، گويا نماينده اي از پيروان امام در دربار حضور دارد تا در موارد لزوم به شيعيان كمك كند.

 وزیری شیعه در دربار

علی بن یقطین در روزگار مهدی عباسی رئیس الوزرا بود و در زمان هارون وزیر بود. قرار گرفتن در دستگاهی ناپاک و ناشایست برای افراد پاک و شایسته بسیار دشوار است و حفظ این پاکی خود بسیار دشوارتر.

در حالي كه شايد مقام او مورد حسرت بسياري از مردمان همان زمان بود، این شرایط آن قدر بر علی بن یقطین سخت بود که نزد موسی بن جعفر (ع) شرفیاب شد و از ایشان اجازه خواست که این منصب را رها کند، امام (ع)فرمود:

این کار را نکن زیرا ما با تو  انسی داریم و برادران دینی ات به وسیله تو در عزت می باشند و امید است خداوند صدمه ای که دیدی را جبران کند و یا آتش خشم مخالفان اولیاءش را فرو نشاند. کفاره اعمال تو احسان و نیکی به برادرانت می باشد.

تو برای من یک چیز را ضمانت کن و من برای تو سه چیز را ضمانت می کنم:

تو قبول کن که کسی از دوستان ما را نبینی مگر اینکه نیاز او را بر آوری و او را مورد احترام قرار دهی

من برای تو ضمانت می کنم سقف زندان هرگز بر تو سایه نیفکند، هرگز تیزی شمشیر به تو نرسد، هرگز تنگدستی وارد خانه تو نشود.

 هر کس مومنی را خوشحال کند اول خدا را خشنود کرده، دوم پیامبر را و سوم ما اهل بیت را. 

بعد از اين سخن امام، 

با وجود مرارت ها و سختی های این پست حكومتي، علی بن یقطین با جان و دل از فرمان ايشان اطاعت می کند و به مسئولیت خود ادامه می دهد. تا جایی که سختی ها به او فشار بیشتری می آورد.

بار دیگر که از حال خود شکایت می کند و از ایشان خواست که از منصب خود کناره گیری کند امام کاظم (ع) به او رخصت استعفا نمی دهند و می فرمایند:

خداوند دوستانی دارد که به وسیله آنان آزار و اذیت را از شیعیان باز می دارد و تو از این افراد هستی.

و دوباره با شرح صدری قوت يافته، با قلبي گشاده كه در آن سخن امام جاي گرفته و خواست شخصي اش رها شده، سعايت ها و بدگويي های جاسوسان و بد خواهان را تحمل می کند به کار خود برمی گردد و فرمان امام را تبعیت می کند.

 پناهگاه و یاور شیعیان

همان طور که در سخنان امام آشکار است، یکی از حکمت های حضور او در دربار یاری شیعیان و جلو گیری از آزار و اذیت آنهاست. با توجه به جو اختناق و فشار شیعیان حضور او در دربار می توانست به نفع شيعيان تمام شود. زیرا دشمنان اهل بیت همواره از این که ابزار ثروت و قدرت به دست شیعیان برسد هراس داشتند و یکی از ابزارهای فشار بر آنان، در تنگنا اقتصادی قرار دادن آن ها بود. بديهي است كه در اين ميان شخص امام و خانواده ايشان در تنگناي بيشتري قرار مي گرفتند.

با توجه به اينكه مردم در آن زمان تحت فشار بودند، يكي از برگه هاي زرين نقش هدايتي امام كاظم رفع مشكلات مردم بود .در همين راستا علي بن يقطين با تدابیر خود سعی در گسترش عدالت میان عموم کرد که البته شیعیان را هم شامل می شد . این نیروی کارآمد امام از شدت ظلم  نسبت به مردم می کاست و با رفتار مناسب خود نمونه یک فرماندار خوب را به نمایش گذاشت.

علی بن یقطین گرفتاری های شیعیان را برطرف می کرد و اموال بسیاری را در راه خیر و احسان به دیگران تقدیم می کرد . اهتمام او به شیعیان به حدی بود که زندگی بعضی خانواده های شیعه را اداره می کرد.

 جامه گرانبها كجاست؟

هارون الرشید جامه های گرانبهایی را به علی بن یقطین هدیه کرد که در آن میان جبه قیمتی سیاه زر بافتی بود.

او فورا به خدمت امام کاظم رسید و آن جبه را به امام تقدیم کرد امام آن را برگرداند و دستور داد آن را حفظ كند. او هم اطاعت کرد و داخل صندوقچه ای از آن حفاظت کرد.

یکی از غلامان براي بدگويي نزد هارون رفت. گفت: علی بن یقطین معتقد به امامت موسی کاظم است و هر سال زکات اموالش را به همراه تحفه و هدایایی را نزد او می فرستد و همین امسال نیز اموالی را با آن جبه به او مرحمت کردید، نزد موسی بن جعفر فرستاده است.

هارون از این خبر خشمگین شد و گفت: اگر این طور باشد کمترین کیفر او کشته شدنش خواهد بود. دستور به احضار علی بن یقطین داده شد و گفت: آن جبه زر را که در میان همه درباریان به تو مرحمت کردیم چه کرده ای؟

علی بن یقطین گفت: در صندوقی نزد من است. هارون دستور داد آن را بیاورد. او هم از صندوق آن را آورد و هارون دید جبه به همان حالت اول است. خشمگین شد و گفت: جبه را به جای اولش برگردانید ودیگر هیچ بدگویی از تو را نمی پذیرم.

آن گاه دستور داد جایزه ای به علی بن یقطین دادند و دستور داد به آن غلام هزار تازیانه بزنند. پانصد تازیانه که زدند غلام جان داد.

آنچه از اين واقعه قابل توجه است اين است محبت سرشار او به امام باعث شد آن جامه بسیار زیبا را برای خود نپسندد و نزد امام تقدیم کند، ولی از آنجا که امام به اذن خداوند علوم و دانسته هایی دارد دستور می دهند که جامه را نزد خودش نگهدارد. علی بن یقطین که نشان ارزشمند اطاعت از امام را پیش از این کسب کرده، بدون آنکه دلیل آن را بداند! این بار نیز لبیک می گوید و جامه را برمی گرداند، زيرا او به استواري قول امام يقين دارد.

از طرف دیگر این واقعه، مراقبت های شدیدی که بر علی بن یقطین بوده را نشان می دهد که حتي عملي به این کوچکی به خليفه گزارش داده  شده و به قدری برای خلیفه مهم بوده که خود شخصا ماجرا را دنبال كرده است. ولي از آنجا كه وعده الهي بر نصرت مومنين است، عنایت و توجه امام مانع از قتل علي شد.

 چگونه وضو مي گيرد؟

علی بن یقطین در ملأ عام همچون اهل سنت وضو می گرفت  ولی امام به او دستور دادند تا مدتی حتی در خفابه همان نحو وضو بگیرد.[5]

به هارون خبر رسید که علی بن یقطین مانند شيعيان وضو مي گيرد، او تصمیم گرفت هنگام وضو خود مراقب او بایستد. روزی از روزنه های کاخ نگاه می کرد دید که علی بن یقطین مانند اهل سنت وضو می گیرد. اين رفتار تعجب هارون را برانگيخت و  نتوانست سکوت کند و فریاد زد: ای سخن چین هرگز راست نگفتی.[6]

 امام پس از این جریان برایش نوشت : آنچه که برای تو احساس خطر می کردیم رفع شد.

از این جریان می توان نکاتی را دریافت نمود:

 Ø     شايد وضو يكي از ابتدايي ترين اعمال است ولي از آن جا که نحوه وضو گرفتن نشان  تفکر خاصی ( یعنی پذیرش امامت وشیعه بودن ) است ؛ مورد توجه قرار می گیرد، به حدی که درباریان بر این مساله دقت دارند و خبرچینی می کنند، اهمیت آن تا حدی ست که در پی آن  هارون خود مراقب او می ایستد.

Ø     اعتماد و ایمان بالای علی بن یقطین نسبت به امام باعث می شود بر خلاف دانش خود در وضو عمل کند و با اینکه می دانسته عمل او با وضوی امام متفاوت است، از امام اطاعت می کند.

Ø     امام از کسانی که در موقعیت حساس قرار داشتند مراقبت و محافظت خاص می کند. به گونه ای که ابقاء علي بن يقطين در وزارت بدون حمایت ایشان ممکن نبود. بدون ياري امام، تلاش دشمنان نزدیکش در حذف و قتل او تحقق می یافت.

سخت گیری امام بر رفتارهای شیعه خود

یک روز ابراهیم جمال که یکی از شیعیان بود خواست با علي بن يقطين دیدار کند ولي علي  ابراهيم را نپذيرفت.

علی بن یقطین در همان سال به حج مشرف شد. در مدینه خدمت موسی بن جعفر (ع) رسید، امام او را راه نداد. روز دوم آن حضرت را بیرون خانه ملاقات کرد و گفت: آقای من، چه تقصیری از من سر زده که مرا راه ندادید؟

فرمود: به جهت آنکه برادرت ابراهیم جمال را بر خود راه ندادی ، خدا سعی و حجت را قبول نکند مگر اینکه ابراهیم تو را عفو نماید.

او به هر زحمت بود خود را به در خانه ابراهیم رساند و گفت: آقا و مولایم عمل مرا قبول نکرده است مگر آنکه تو از من بگذری ابراهیم گفت : خداوند از تو بگذرد. آنگاه علی بن یقطین صورت خود را بر خاک گذاشت و ابراهیم را قسم داد که پا روی صورت من بگذار و صورت مرا زیر پای خود قرار بده. ابراهیم این کار را نکرد علی دوباره او را قسم داد و ابراهیم چنین کرد. سپس به محضر امام کاظم (ع) مشرف شد از ایشان اجازه ورود خواست امام او را راه داد.

رفتار علي بن يقطين و شيوه امام براي ما درس بزرگي است:

علي آنقدر به رضایت امام اهمیت می داده که اذن نگرفتنش را دليلي در خطايش دانست و به دنبال فهم خطايش بود و وقتي اشتباهش را می فهمد، در صدد جبران عملش بر می آید. 

امام نيز با اجازه ندادن او را متوجه خطايش كرد، هر چند شايد راه ندادن برادر ايماني اشتباه كوچكي بود، در بین ما مرسوم است که با دوستان و خویشاوندان و نزدیکان خود آسانتر رفتار مي كنيم، خطاهاي كوچكشان را ناديده مي گيريم و خطاهاي بزرگشان را پنهان مي كنيم، ولي شیوه تربیتی امام اين گونه است كه غفلت كوچك علي بن يقطين را نا ديد نمي گيرد، وچون او از دوستان خاص
امام است بر او سخت تر مي گيرد.
 
 چه كسي بعد موسي بن جعفر امام است؟

اختناق حاكم بر جامعه، باعث شد مسائلي مانند دیدگاه صریح امامان نسبت به خلفا ،‌ شناخت دشمنان ، معرفی امام بعد از خود در بين عموم مردم مطرح نشود زيرا اين مسائل رازی بود که باید در میان خواص حفظ می شد. يكي از مهمترين اسرار امامت، تعيين امام بعد خود است ،از آنجا که علی بن یقطین از خواص و اهل اطمینان شیعه بود نص بر امامت علی بن موسی از او روایت شده است:

حسین بن نعیم می گوید: به همراه هشام بن حکم و علی بن یقطین  در بغداد بودم. علی بن یقطین شروع به سخن كرد و گفت: نزد عبد صالح(امام کاظم (ع)) بودم به من فرمود: ای علی بن یقطین، این علی سید فرزندانم است. آیا ندیدی که من کنیه ام را به او بخشیدم؟

در روایت دیگری است که هشام به پیشانی خود زد و گفت: وای بر تو چه چیز گفتی؟ علی بن یقطین گفت: سوگند به خدا همین را از او شنیدم. هشام گفت: سوگند به خدا امر امامت بعد از ایشان به عهده علی بن موسی (ع) است.

گرچه کلام امام کاظم(ع)اشاره مستقیم بر مساله امام بعد خود نداشته است. ولی اصحاب خاص مانند هشام مقصود حضرت را متوجه می شدند.

*****

سرگذشت یاران با وفای معصومین در خود درسی بسیار بزرگ بر ایمان دارد.  شايسته است با الگو قرار دادن آنها بتوانیم شیعه واقعی را درک کنیم و سیره عملی آنها را به کار بندیم.

وجود این افراد اتمام حجتی است برای افرادی که شرایط و محیط خود را دستاویز و بهانه ای برای مومن نبودن می دانند و زبان حالشان این است که اگر ما در این خانواده ،در این شهر، در این دانشگاه و... نبودیم مومن تر بودیم.اگر مادر،پدر ، همسر دیگری داشتیم متقی تر بودیم. آسیه در کنار همسری که ادعای ربوبیت داشت قرار گرفت و مومن ماند. یوسف(ع) در محیط دربار بود و همچنان در راه خدا پاك باقي ماند. این در حالی بود که او برده دربار بود و باید اوامر اهل آنجا را اطاعت می کرد. علي بن يقطين با سختي در دربار ماند نه تنها ذره اي از ايمان او كاسته نشد، بلکه موجب بقا وحفظ تشیع در جامعه آنروز گردید.

او سرانجام در سن پنجاه و هفت سالگی در سال 182 هجری در بغداد وفات یافت. ولیعهد هارون (مامون عباسی) بر پيكر او نماز خواند و شاید اگر امام موسی بن جعفر (ع) در این حال در زندان نبودند خود بر پیکر پاک او نماز می خواندند. او کسی بود که امام او را از اهل بهشت دانسته  و مورد دعای خاص حضرت بوده است. آنگونه که امام فرمودند: برای علی بن یقطین ضامنم که هرگز آتش به او نرسد.[8]


[1] اشاره به علی بن یقطین كردند

[2] وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لي‏ عِنْدَكَ بَيْتاً فِي الْجَنَّةِ وَ نَجِّني‏ مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّني‏ مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمينَ و خدا براى كسانى كه ايمان آورده‏اند، آن فرعون را مثَل مى‏زند آن گاه كه گفت: اى پروردگار من، براى من در بهشت نزد خود خانه‏اى بنا كن و مرا از فرعون و عملش نجات ده و مرا از مردم ستمكاره برهان.(سوره تحریم،آیه 11)

[3] يكي از خلفاي حكومت امويان

[4] استراتژی به بدنه و تفکر اصلی گفته می شود. بنابرین استراتژی کلی اسلام با مخفی نگه داشتن عقاید مخالف است. ولی تاکتیک تصميم گيري هاي كوتاه مدت مطابق با وضعيتی است كه تغيير مي كند. با توجه به یک زمان و مکان خاص پنهان داشتن عقاید جواز میابد.

[5]وضوی اهل تسنن و شیعه در چند مورد با هم تفاوت دارد. شیعیان در وضو صورت را از بالای پیشانی تا آخر چانه، و دست‌ها را از آرنج تا سر انگشتان می‌شویند در حالی که اهل تسنن معمولاً صورت را سه مرتبه، و دست‌ها را از سر انگشتان تا آرنج می‌شویند. شیعیان هم‌چنین مقدم داشتن دست راست بردست چپ را واجب می‌دانند وپاها را از سر یکی از انگشت‌ها تا مفصل مسح می‌کنند.در حالی که اهل‌سنت پاهای خود را نیز با آب وضو می‌شویند.

[6] یکی از شعرا این کرامت را شعر گفته

ثم حال الوضو حال العجیب    کیف نباه بالضمیر و خبر

هو عین الحیاه و هو نجاه       و رشاد لمن قرا و یتدبر

جریان وضو جریان عجیبی است چگونه از عالم غیب او را آگاه ساخت

او عین زندگی و مایه نجات است و او راهنمای کسی است که به امامتش اقرار دارد و می اندیشد

[7] شتربان

[8]داوود رقی نقل کرده است که محضر امام ابوالحسن علیه السلام در روز عید قربان وارد شدم ابتدا رو به من کرد و فرمود: کسی در موقعی که من در موقف عرفات بودم در دلم نگذشت مگر علی بن یقطین که وی همواره در دل من بوده و از نظر من نرفت تا این که از آنجا حرکت کردم.

اسماعیل بن موسی می گوید عبد صالح حضرت موسی بن جعفر (ع) را روی کوه صفا دیدم می گفت: خدایا علی بن یقطین را در اعلی علیین مورد آمرزش خود قرار دهد و آن بزرگوار فرمود: از سعادت علی بن یقطین آن که من او را در موقف عرفات یاد کردم.

 

نظرها

    تاکنون نظری برای این مطلب ثبت نشده است .

ارسال نظر

برای نظر دادن ابتدا با نام کاربری و رمز عبور خود وارد سایت شوید یا ثبت نام کنید .
برای ورود یا ثبت نام اینجا را کلیک کنید .