"ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا فلا خوف علیهم و لا هم یحزنون" آیه شریفه ی 13 سوره احقاف توصیف انسانهایی است که ویژگی های منحصر به فردشان ایشان را شایسته ی چنین تمجیدی ساخته است. استقامت و نتایج منحصر به فرد آن منشاءی جز ایمان و باور راسخ در وجود یک انسان ندارد. همچنانکه که ایمان و باور توحیدی از سطوحی برخوردار است و هر چه عمق بیشتری یابد به استقامت در مفهوم متعاليش نزدیکتر شده، و در تمام افکار، گرایشها و رفتارهای انسانی متجلي می شود.

مطالعه زندگی عمار یاسر تفسیری عملی از آیاتي چنين در قرآن كريم است. عنصر استقامت در انسان چنان او را نيرومند مي كند كه با وجود همه ی سختی ها و موانعی که در ميانه راه و مسير سد راهش مي شود نه تنها او را ذره ای از هدفش باز نمی دارد بلکه او را در راه حقيقت ثابت قدم تر می کند.

یاسر، پدر عمار، از مردم يمن و از طائفه "مذحج" از قبيله" عنس" بود. او تا جواني در يمن زندگي مي كرد. در پي يافتن يكي از برادرانش به مكه رفت و آنجا را محل سكونت خود قرار داد. در آن زمان ( كه حدود 65 قبل از بعثت بود) حكومت قبيله اي در مكه حكم فرما بود . ياسر با " ابوحذيفه" بزرگ خاندان "بني مخزوم" كه شخصي مهربان بود پيمان بست و به این قبیله ملحق شد.

بعد از مدتي ابوحذيفه کنیزی از كنيزان خود به نام "سميه" را به عقد ياسر در‌آورد. نخستين فرزند ياسر و سميه "عمار" بود. چون سميه كنيز ابوحذيفه بود طبق قانون بردگي عمار برده ابوحذيفه به حساب می آمد، ولي ابوحذيفه كه فردي بلند نظر بود او را ‌آزاد كرد. از اين رو از عمار به عنوان مولي ابوحذيفه (غلام آزاد شده ابوحذيفه) ياد مي كنند.

کلام پیامبر(ص) بهترین دلیل و راهنما بر معرفی عمار یاسر است. آنچه در کلمات پیامبر(ص) می بینیم نشان دهنده مقام بلند اوست. در این سخنان عمار معیار و شاخص حق معرفی شده است:

- انک من اهل الجنه تقتلک الفئه الباغیه

تو اهل بهشت هستي قوم ستمگر تو را مي كشند.

- من عادی عمار عاداه الله و من ابغض عمار ابغضه الله

هر كس با عمار دشمني كند با خدا دشمني كرده است و هر كس با عمار كينه ورزد با خدا

كينه ورزيده است.

- ان عمارا مع الحق و الحق معه یدور عمار مع الحق اینما دار

همانا عمار با حق است و حق با عمار است حق به هر سو رود عمار نيز همان سو رود.

سخنان پیامبر(ص) در وصف این صحابی بزرگ چنان نشان دهنده ی شاخص و معیار حق شد که از آن پس، استناد به مسیری که عمار پیموده، خود راه گشای حق جویان بوده است. اصحاب دیگر پیامبر(ص) نیز به تعصی از سخنان ایشان عمار را حق معرفی می کردند روزی مردی از عبدالله بن مسعود پرسید: هر گاه فتنه ای پیش آید چه کنم؟عبدالله گفت: به قرآن مراجعه کن. مرد گفت: اگر در موردی هر دو دسته مخالف هر دو به قرآن استدلال کنند و برای صحت ادعای خود از قرآن شاهد بیاورند چه باید کرد؟ عبدالله گفت: نگاه کن عمار در کدام دسته است تو همان را برگزین که عمار برگزیده، چرا که او همواره با حق است.

هم چنین حذیفه یمانی همواره به دوستانش سفارش می کرد که مخالف عمار راه نپیمایند.

چگونگي مسلمان شدن عمار و خاندان او

حدود 48 سال از عمر عمار گذشته بود. او شنيد كه شخصي ادعاي نبوت مي كند . تصميم گرفت نزد رسول خدا(ص) برود. آن وقت پيامبر(ص) در خانه ارقم بن ابي ارقم بودند و عده اي از مسلمانان به آنجا پناهنده شده بودند. در اين زمان هنوز دعوت پيامبر علني نشده و رفت و آمد آشكار به پناهگاه مسلمانان توسط مشركان ممنوع بود. عمار به همراه صهيب رومي با احتياط زياد نزد رسول خدا(ص) رفتند و پيامبر(ص)، اسلام را بر آن ها عرضه كرد و هر دو مسلمان شدند.

عمار پس از اينكه يك روز نزد پيامبر(ص) ماند شبانه به خانه رفت و پدر و مادر و برادرش را به اسلام دعوت كرد. به اين ترتيب خانواده چهار نفري آنان شامل: ياسر و سميه و عمار و عبدالله از نخستين مسلمانان به شمار مي آيند.

 شروع شكنجه ها بر خاندان ياسر:

هنگامي كه خاندان ياسر اسلام خود را آشكار كردند مورد سخت ترين شكنجه ها قرار گرفتند. پدر و مادر عمار كه حدود 70 سال سن داشتند در كنار فرزندانشان به طرز وحشيانه اي تحت شكنجه هايي روحي و بدني قرار گرفتند.

در زير اين شكنجه ها ياسر و سميه جان باختند. ایشان نخستين شهداي اسلام به حساب می آیند. با این حال عمار براي حفظ جان خود و در حالیکه قلبش سرشار از ايمان به خدا بود، خواسته مشرکان را مبنی بر انکار خدای یگانه انجام داد و به این ترتیب از مجازات مرگ رهایی یافت.

اين خبر به پيامبر رسيد و بعضي در غياب عمار گفتند او از اسلام بيرون رفته و كافر شده است.پيامبر سخن آن ها را رد كرد و فرمودند: "سراسر وجود عمار از سر تا قدمش مملو از ايمان مي باشد و ايمان با گوشت و پوست او آميخته است."

عمار با چشم گریان نزد رسول خدا آمد و ماجراي را بازگو كرد. پيامبر او را بر اين كارش تشويق كردند و گفتند اگر باز تو را شكنجه دادند آنچه را گفتي تكرار كن.

در اين هنگام آيه اي در تاييد عمار نازل شد:

"من كفر بالله من بعد ايمانه الا من اكره و قلبه مطمئن بالايمان..."(نحل/106)

كساني كه بعد از ايمان كافر شدند به جز آنان كه تحت فشار واقع شدند در حالي كه قلبشان آرام به ايمان است...

بايد توجه كرد كه خاندان ياسر وقتي به پيامبر ايمان آوردند كه تمام سمت و سوي جامعه در مقابل خط توحيد قرار داشت. این گروه با اسلام آوردن، خود را در سخت ترين شرايط قرار دادند ولي عمق ايمان آنان به قدري بود كه علي رغم همه ي شكنجه ها و تلاش ها عليه شان دست از پيامبر و پيام حق او برنداشتند.

 هجرت به حبشه و مدينه

عمار جزء اولين گروهي بود كه به دستور پيامبر به حبشه مهاجرت كرد تا هم از آزار مشركان در امان باشند هم به تبليغ اسلام بپردازند.

پس از هجرت پيامبر به مدينه و مهاجرت دوباره عمار به مدینه، او همراه با دیگر مسلمانان در ساختن مسجد پیشگام بود. کوشش وی به حدی بود که به اندازه دو نفر سنگ حمل مي كرد. تا جایی که پیامبر به او فرمودند: " عمار اين قدر به خود زحمت مده." عمار عرض کرد: "دوست دارم در ساختن اين مسجد بيش از اين كار كنم."

در اين جا بود که پيامبر خبر از عاقبت این مرد الهی داده و فرمودند :" تو اهل بهشتي گروهي ستمكار تو را مي كشند."

 عمار در زمان عمر بن خطاب

پس از اینکه عمار توسط خليفه به عنوان والي كوفه انتخاب شد، رفتار عادلانه او باعث شد برخي نتوانند او را تحمل كنند و با بدگويي ها زمينه بركناري او را فراهم كردند. او به مدينه بازگشت.

از او پرسيدند: آيا از بركناري ناراحت شدي؟

او پاسخ داد: "وقتي مرا به آن كار گماردند خوشحال نشدم، كه اكنون بعد از بركناري ناراحت شوم!"

عمار پس از انتصاب عثمان

بعد از اینکه شورای شش نفری، عثمان را به عنوان خلیفه ی پس از عمر برگزید عمار در جمع مسلمانان حاضر شد و تلاش کرد با روشنگری هایش مسیر انحرافی ایجادشده را راستی بخشد:

"ای گروه مسلمانان! قبل از شیوع اسلام از کمی افراد و ضعف و زبونی، قدرت سخن گفتن نداشتیم. خدای بزرگ به وسیله دینش ما را عزیز گرداند و به وسیله پیامبر ما را بزرگ و ومحترم ساخت و خدا را بر این نعمت سپاس گزاریم. ای گروه قریش! تا کی امر خلافت را از خاندان پیامبر خارج می کنید گاهی به این سو و گاهی به آن سو می برید و به این و آن می بخشید؟ با این و ضع می ترسم از آنکه به کلی آن ( امر خلافت) را از شما مسلمانان سلب کنند و در غیر شما قرار دهند، چنانچه شما در غیر محلش نهادید."

در زمان خلافت عثمان و با بالا گرفتن فساد در دستگاه حکومت و نارضایتی مردم، جمعی از مسلمانان طوماری از موارد خلاف عثمان را تنظیم کردند و ده نفر انتخاب شدند تا نامه را به عثمان برسانند ولی تک تک افراد عقب نشینی کردند تا جاییکه عمار تنها به در خانه ی عثمان رفت . عثمان از گرفتن نامه خودداری کرد و پرسید که فرستادگان این نامه چه کسانی هستند. عمار پاسخ داد: این نامه گروهی از صحابه است که برای نصیحت تو نوشته اند . عثمان بعد از آگاهی از مفاد نامه گفت: چگونه به خود اجازه دادی که چنین نامه ای را نزد من بیاوری؟ عمار گفت: چون برای تو از دیگران خیر خواه ترم، خواستم تو را با دیدگاههای اصحاب رسول خدا آشنا کنم.

عثمان عصبانی شد و دستور داد وی را شکنجه سختی کنند. عمار بعد از اینکه به هوش آمد گفت:

الحمدلله لیس هذا اول یوم اوذینا فی الله

شكر خداي را كه اين اولين روزي نيست كه در راهش شكنجه مي شوم.

وقتی خبر وفات ابوذر به عثمان رسید، عثمان برایش طلب آمرزش کرد. عمار که آنجا حضور داشت گفت:" آری همه ما برای ابوذر طلب رحمت می کنیم!" عثمان مقصود عمار را فهمید و گفت: "فکر می کنی از تبعید کردنش پشیمان شدم؟ بلکه تو را هم باید تبعید می کردم."

 عمار در جنگ جمل

در جنگ جمل فرماندهي يكي از دسته هاي سپاه امير عليه السلام به عهده عمار بود. در اين جنگ تلاش حضرت براي جلوگيري از خونريزي موثر واقع نشد . بعد از مواعظ مکرر و اتمام حجت ، حضرت دستور به صف آرايي دادند. عمار براي آخرين بار به موعظه و ارشاد روي آورد و جلو رفت و خطاب به آنان گفت:

"اي مردم شما درباره پيامبر به انصاف رعايت نكرديد زيرا زنان خود را در خانه ها محفوظ داشتيد و همسر پيامبر (عايشه) را از منزل بيرون آورده ايد و در صحنه كارزار در برابر شمشير ها و تير و نيزه ها قرار داديد."

سپس جلوتر رفت و در مقابل هودج عايشه با او گفتگو كرد و سعي كرد او را از مشارکت در اين فتنه بازدارد . حتی در هنگام اين گفتگو تيرها از طرف سپاه دشمن به طرف عمار پرتاب مي شد.

بعد از آغاز جنگ حضرت امير دستور داد براي از بين بردن مقاومت دشمن عده اي ( که عمار هم جزء آنان بود) شتر عايشه را كه در قلب سپاه و به شدت مورد حفاظت بود ، پي كنند كه آنان ماموريت را به خوبي انجام دادند.

 عمار در جنگ صفين

عمار در جنگ صفین رشادت هاي زيادي از خود نشان داد. او در مقابل دشمن قرار گرفت و چنین گفت:

"خدایا تو می دانی که اگر بدانم رضای تو در این است که خود را در دریا بیفکنم چنین خواهم کرد. پروردگارا اگر بدانم رضای تو در آن است که نوک شمشیر بر شکم نهاده و خود را بر آن بیفکنم تا از قفا خارج شود چنین خواهم کرد. ولی می دانم که رضای تو امروز جنگیدن با این مردم فاسق و تباه است و اگر عملی تو را بهتر خشنود سازد سراغ داشتم آن را اختیار می کردم."

در جنگ صفین سخن پیامبر در مورد عمار که خبر از کشته شدن او به دست گروه ستمکار می داد، باعث شد که عده ای پرس و جو کنند تا بدانند عمار در کدام سپاه است و خوف این را داشتند که در جبهه ی مقابل عمار باشند.[1]

 شهادت عمار یاسر

سرانجام عمار در سن نود و چهار سالگي در جنگ صفين پس از كشتن تعدادي از افراد دشمن با دو نفر از سپاه شام درگير شد و به اين ترتيب فرزند نخستين شهداي صدر اسلام، در ركاب حضرت علي عليه السلام در جنگ صفين به شهادت رسيد.

داغ شهادت عمار بر علي عليه السلام سنگين بود. حضرت علي(ع) ميان شهدا گردش مي كرد، تا به جسد عمار رسيد. سر او كه از بدن جدا شد بود را به دامن گرفت و در غم شهادت او گريست و در سوگ او چنين سرود:

"اي مرگي كه دست از من نخواهي كشيد مرا نيز راحت كن كه تمام دوستانم را از من گرفتي. مي بينم كه دوستانم را خوب مي شناسي و گويا به كمك راهنما به سراغ تك تك آنان مي روي."

امام بر پیکر عمار نماز گزارد و طبق وصيت او را با لباس خونين به خاك سپرد.

عمار به حدي مورد علاقه خاص حضرت علي بود كه ايشان در وصف و فراق او فرموده اند:

" کجایند برادران من؟ که سواره به راه می افتادند و در راه حق گام بر می داشتند. کجاست عمار؟ کجایند آنان که پیمان جانبازی بسته اند و سرهایشان برای ستمگران فرستاده شد؟ ... برادرانم همان ها که قرآن می خواندند و به کار می بستند و در فرضیه ها دقت می کردند فرائض را به پا می داشتند سنت ها را زنده می کردند بدعت ها را می راندند دعوت به جهاد را می پذیرفتند به رهبر خود اطمینان داشتند و صمیمانه از وی پیروی می کردند. "[2]

جایگاه رفیع او به حدی شناخته شده و روشن بود که معاویه با شنیدن خبر شهادت مالک اشتر، دیگر یار وفادار حضرت امیر (ع)، در وصف عمار گفت:

" علی بن ابی طالب دو دست راست داشت. یکی از آنان ، عمار یاسر، در جنگ صفین قطع شد و دیگری امروز."

 درود بر" عمار" كسي كه در راه حق و خالصانه اسلام آورد، شكنجه شد، تقيه كرد، هجرت كرد، جنگيد، با زبان گويا به روشنگری پرداخت و سرانجام در مسیر حقیقت به شهادت رسید. آنچنانکه گویی وجودش را وقف اسلام کرده بود. 


[1] ابن ابی الحدید دانشمند اهل سنت می گوید: شگفت از مردمی که به سبب وجود عمار یاسر در حقانیت کار خود شک می کنند ولی درباره وجود علی که در کدام سوی ست شک نمی کنند و استدلال می کنند که حق با سپاه عراق است چون عمار یاسر میان آن هاست ولی هیچ توجه و اعتنا نمی کنند که علی میان سپاه عراق است . و از این سخن پیامبر که در شان عمار فرمود گروهی ستمکار تو را می کشند واهمه میکنند ولی از آن همه سخنان که پیامبر در شان علی فرمود نمی ترسند

[2]نهج البلاغه/ خ 182

 

2017-09-29T19:16:08+0330 مرکز نشر آثار و اندیشه های شهید دیالمه

نوشته شده در تاریخ : 07 مهر 96 | موضوع : اصحاب قرآن و عترت

نظرها

    تاکنون نظری برای این مطلب ثبت نشده است .

ارسال نظر

برای نظر دادن ابتدا با نام کاربری و رمز عبور خود وارد سایت شوید یا ثبت نام کنید .
برای ورود یا ثبت نام اینجا را کلیک کنید .