او فقط محدث نبود بلکه شاید اولین کسی بود که در شیعه و سنی به فکر تفسیر موضوعی قرآن افتاد و درباره تفسیر موضوعی کتاب نوشت، فقیه و مجتهدی که نظراتش در کتب فقهی نقل شده و فیلسوفی که تقریبا معاصر با ملاصدرا بود، ادیب و آشنا به کلام و عرفان و نجوم و از نظر تاریخی بی نظیر. او شیخ الاسلام ایران[1] در دوران شاه سلیمان و شاه سلطان حسین صفوی بود. او کسی است که صاحب جواهر و علامه بحرالعلوم هردو گفته اند ما از خدا خواسته ایم کتاب های ما را در نامه عمل مجلسی بنویسد و ثواب یکی از کتاب های مجلسی را در نامه عمل ما بنویسد.

در یکی از روزهای ماه مبارک رمضان در سال 1037 ه.ق در خاندان مجلسی کودکی متولد شد که محمد باقر نامیده شد و با دعای پدر آینده جهان اسلام را روشنایی بخشید. ملا محمد تقی مجلسی (پدر محمد باقر مجلسی) می گوید: «شبی از شبها بعد از تهجد و استغاثه به درگاه خدای متعال، خود را در حالتی دیدم که هرچه را از خدا بخواهم اجابت خواهدشد، در دل خود متفکر بودم که کدامیک از امور دنیوی یا اخروی را بخواهم که ناگاه صدای گریه محمد باقر را که در گهواره بود شنیدم بدون تأمل عرضه داشتم: خداوندا به حق محمد و آل محمد (صلی الله علیه و آله) این طفل را مروج دین و ناشر احکام سیدالمرسلین گردان و او را موفق به توفیقات بی پایان خود بدار.»[2]

کودکیش با کودکان دیگر متفاوت بود. هنوز چهار سال نداشت که فراگیری قرآن و علوم و معارف اسلامی پرداخت. خود چنین می گوید:«الحمدلله رب العالمین که من در سن چهار سالگی همه اینها را می دانستم یعنی خدا و نماز و بهشت و جهنم، در مسجد صفا نماز شب می خواندم و نماز صبح را به جماعت به جا می آوردم، اطفال را نصیحت می کردم با آیات و احادیث به تعلیم پدرم»[3]

در سایه تعلیمات و مراقبت های پدر که فقیهی برجسته و مرجعی عالیقدر بود و با کمک هوش و استعداد ذاتیاش در زمانی کوتاه صرف، نحو، معانی و بیان، لغت، ریاضیات، تاریخ، حدیث، رجال، درایه، اصول، فقه، فلسفه و کلام را فراگرفت و گفته اند علامه مجلسی قبل از 30 سالگی هم مجتهد بود و هم در علوم منقول و معقول تبحر و تخصص داشت. علامه علاوه بر درس پدر، بر سر درس استادانی چون ملامحسن فیض کاشانی، ملاصالح مازندرانی، ملاصدرا و حاج آقا حسین خوانساری حاضر شد. پس از فراگیری علوم مختلف و کسب مدارج بالای علمی دریافت که این علوم اگر همراه با منبع فیض الهی(قرآن) و دستورات ائمه علیهم السلام نباشد هرگز سودمند نخواهد بود. خود می گوید:« چون به ثمرات علوم نگریستم و به انگیزه‌های محصلان این علوم فکر کردم و نیز در آنچه از این علوم در معاد و بازگشت به حضور حق مرا نافع آید تحمل کردم به این یقین رسیدم که زلال علم را باید از سرچشمه وحی و الهام چشید پس تمام علم را در کتاب خدا که باطل در آن راه ندارد و اخبار اهل بیت (ع) یافتم»[4]

پس از فوت پدر امام جماعت مسجد  و عهده دار حلقه درس پدر شد، سرانجام در تاریخ 4 جمادی الاول 1098 ق با اصرار شاه سلیمان صفوی امام جمعه و شیخ الاسلام اصفهان شد و با استفاده از این فرصت برای زنده نمودن روح دینداری و اسلام خواهی در بین طبقات مختلف مردم در جامعه اسلامی بسیار تلاش کرد. از دیدگاه علامه دین از سیاست جدا نشدنی بود و او در همه حال بازیرکی خاص به دنبال عینی نمودن آموزه های اسلامی در جامعه بود همانگونه که در تاریخ آمده است علامه مجلسی پس از تاجگذاری سلطان حسین، آنجا که شاه در ازای خدمات علامه از او خواسته بود که پاداشش را خود تعیین کند علامه به او پاسخ داده بود:«تقاضا دارم شاه فرمانی صادر کند و نوشیدن مسکرات، جنگ میان فرقه ها، همچنین کبوتربازی را نهی فرماید.» و شاه هم با رضایت خاطر این مسائل را پذیرفت.

در میان همه کارهایش از تربیت شاگردان غفلت نورزید و بزرگانی چون میرزا عبدالله اصفهانی، سید هاشم بحرانی، سید نعمت الله جزایری و... را به جامعه اسلامی تحویل داد.

دیگر اقدامی که بدست او صورت گرفت، تألیف کتاب به زبان فارسی بود. او در دوره ای دست به این کار زد که نگارش کتاب به زبان فارسی نوعی بیسوادی تلقی می شد و او این کار را انجام داد تا عامه مردم هم بتوانند به متون دینی و حدیثی دست پیدا کنند. بیش از 86 عنوان کتاب به زبان فارسی با زبانی ساده و شیوا نگاشته است[5] از قبیل حیاة القـلوب: در زندگانی پیامبر، حلیه المتقیـن: در آداب معاشرت و زندگى فردى و اجتماعى، عیـن الحیـات: شـرح وصیت پیـامبـر اسلام به امت خودش، مشکـاه الانـوار: در فضیلت و آداب قـرا ئت قـرآن و ثواب آن و...

توجه خاص وی به توسل به أئمه اطهار موجب شد تا در کتب مستقلی مثل زاد المعاد و تحفة الزائر به نقل ادعیه و و زیارات بپردازد. علامه بالغ بر 50 عنوان کتاب به زبان عربی نوشت از قبیل مرآة العقول فی شرح اخبار آل الرسول که شرح کتاب کافی است و ملاذ الاخیار که شرح تهذیب الاخبار شیخ طوسی است و...  مهم ترین آن که بحارالانوار 110 جلدی است.

*نکاتی پیرامون بحارالانوار:

این مجموعه را می توان اولین تلاش یک دانشمند برای گردآوری یک دائرة المعارف دانست. انگیزه او در تألیف بحارالانوار را می توان در دو عامل خلاصه کرد:

یکی اینکه به خاطر رواج علوم عقلی و گرایش اکثر دانشمندان به این علوم، حدیث و فقه تحت الشعاع قرارگرفته و کمتر بدان پرداخته می شد و دیگر اینکه در اثر جنگ و ویرانی هایی که در ایران روی داده بود و همچنین در اثر محدودیتی که شیعیان قبل از صفویه داشتند بسیاری از کتابهای اخبار و روایات از میان رفته بودند و آن مقدار هم که باقی مانده بود به صورت منظم و سازمان یافته در دسترس نبود و شیعه از نظر منابع حدیثی در مضیقه قرار داشت و لذا علامه تصمیم گرفت با تلاش شبانه روزی مجموعهای عظیم و گرانبها چون بحارالانوار را پدید آورد. دائرة المعارفی که تنها حدیثی نیست و در آن اسلام را معرفی کرده است. علامه در بحارالانوار باب هایی را مشخص کرده و در هر باب ابتدا آیات قرآن سپس احادیث و سپس بیان ها و توضیحات را آورده است. از این جهت می توان بحارالانوار را یک دوره بی‌نظیر تفسیر موضوعی قرآن و روایات دانست و یکی از منابع گسترده و مفصل روایی شیعه در تاریخ اسلام دانست.

علامه غیر از روایت های کتب اربعه که قصد حفظ اصالت آنها را داشته است، سعی کرده است اکثر قریب به اتفاق روایات و آیات قرآن که در یک موضوع هستند را در بحار بیاورد و تفسیر کند.

علامه در مقدمه این کتاب(بحارالانوار) می گوید:« اخبار و آثار خاندان پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله از هر علم و فنّ ديگر، جامعتر و كافى‏تر و كاملتر است؛ لذا براى تأمين اين منظور در شرق و غرب به جستجوى آن كوشيدم، و نزد هر كس گمان بردم چيزى هست براى دست يافتن به آن اصرار ورزيدم. عده‏اى از برادران دينى من در اين راه به من كمك كردند،  براى يافتن آنها به شهرها سفر نمودند و به هر نقطه و ناحيه‏اى كه امكان داشت سرزدند،تا آنكه به‌ فضل خداوند، بسيارى از كتب قديمى و اصول معتبره كه در زمانهاى گذشته مورد استفاده و استناد علما بوده و دانشمندان ما در زمانهاى فـَترَت (مدّت زمان دسترسی‌نداشتن به معصوم (ع)) به آنها رجوع ميكردند، در نزد من جمع شد...
زیرا  مى‏بينم كه زمان در منتهاى فساد غوطه ور است! و اكثر اهل زمان هم از آنچه موجب ترقى معنوى آنهاست، روگردانند؛ لذا ترسيدم مبادا اين كتابها بزودى به همان سرنوشت و فراموشى و هجران سابق خود، بازگردد! و بيم آن دارم كه بواسطه عدم مساعدت روزگار خيانت پيشه، اين آثار ذی قيمت، دستخوش تشتّت و پراكندگى گردد...
 بعد از طلب خير و استمداد از خداوند متعال عزم خود را جزم كردم كه همه آنها را در يك كتاب بزرگ... نظم و ترتيب دهم. آنهم با نظمى غريب و سبك تأليفى عجيب كه مانند آن در مؤلّفات و مُصَنَّفات علماى گذشته، بی سابقه باشد.
بحمدِ اللَّه آنچه ميخواستم به بهترين وجه، جامه عمل پوشيد، و بيش از آنچه اميد داشتم و خود را براى آن آماده كرده بودم، تحقّق يافت..

شخصیتی  که او را آخوند مجلسی، صاحب بحارالانوار، علامه مجلسی، فاضل مجلسی، مجلسی اصفهانی، مجلسی دوم، محدث مجلسی نامیدند پس از اینکه عمری را در خدمتگزاری علم و دین در جهان اسلام سپری کرد در آخرین روزهای ماه مبارک رمضان سال 1110 ه.ق در سن 73 سالگی در شهر اصفهان دعوت حق را لبیک گفت و پس از تشییع در مسجد جامع اصفهان در جوار پدر به خاک سپرده شد.

 ***

گفته شده علامه مجلسی عالمی درباری بود، كه با خدمات خود به درباريان و سلاطين در برقراري و استمرار استبداد نقش داشته است. اما علامه مجلسی چرا با دربار صفوی همکاری کرد و برخی مناصب را پذیرفت؟

از آنجا که مهم ترين رسالت عالمان دين، صيانت از حريم دين و تبليغ احكام الهي مي باشد، علماي دين نیز سعی کرده اند تا حد توان از بي عدالتي ها و احجاف ها جلوگيري کرده و از حق مظلوم در برابر ظالم حمايت كنند.

عصر علامه مجلسي دوران استقرار حاكميت شيعه بر ايران در برابر عثمانيان سني مذهب متعصب است. شكست صفويان در برابر عثمانيان به منزله شكست تلاش و اقدامات علماي شيعه در طول زمان بود؛ چرا كه در صورت تسلط بر ايران، عثمانيان تمام ذخاير مادي و معنوي شيعه را به يغما مي بردند و تاراج مي كردند. گرچه علامه حكومت صفويه را حكومتي مطلوب نمي دانست ولي همكاري با آن را نوعي دفع افسد به فاسد قلمداد مي نمود. و در سايه تسلط صفويان شيعي مذهب بر ايران، از شرايط موجود براي پر بار كردن فرهنگ اسلام و نيز حفظ اين فرهنگ از نابودي و زوال، بهترين استفاده را نمود. او از استراتژهاي مختلفي برای جلب توجه پادشاه به گسترش و تبليغ آيين تشيع و جلوگيري از به بيراهه كشاندن مكتب تشيع بهره مي برد. مثلا شاه سلطان حسين به علت ارتباط با علامه مجلسي، بخشي از املاك خويش را وقف تاليف بحارالانوار و هزينه طلاب علوم ديني كرد. همچنین هدف علامه جلوگيري از نفوذ بيگانگان و مبلغان مذهبي مسيحي و انجام عمل امر به معروف و نهي از منكر و جلوگيري از گسترش مفاسد اجتماعي بود.

مهم ترين علل پذيرش مناصب دولتي توسط علامه مجلسی را می توان بطور خلاصه چنین برشمرد:

1. انجام فريضه امر به معروف و نهي از منكر، رسيدگي به امور جامعه و جلوگيري از مفاسد و مناهي به ويژه دربار. اصفهاني مي نويسد: مولانا محمد باقر مجلسي در اواخر شاه سلميان و اوايل شاه سلطان حسين بود. شاه كمال متابعت در مطالب ديني از آن جناب داشته و در هر كار همراهي مي نمود. مواعظ او شاه را سودمند آمد، از جمع مناهي توبه نمود.[6]

2. رواج تعاليم فقه جعفري، پاسخگويي به شبهات و جلوگيري از انحرافات ديني و اعوجاج هاي ناشي از فعاليت هاي مبلغان مذهبي مسيحي، متصوفان متظاهر و مدعيان پاسدار دين.

3. پادشاهان صوفي از مذهب تشيع در مقابل تسنن عثمانيان حمايت مي نمودند و براي تبيين فقه شيعه به وجود علما نياز داشتند و آن ها را براي همكاري دعوت مي كردند. علامه مجلسي با استفاده از موقعيت پيش آمده، به جمع آوري ميراث گرانبهاي ائمه اطهار پرداخت تا اين ميراث در يك مجموعه جمع آوري گردد و بر اثر گذشت زمان پراكنده نشود و از بين نرود.

به گفته امام خمینی (ره) مرحوم مجلسي كه در دستگاه صفويه بود، صفويه را آخوند كرد؛ نه خودش را صفويه كرد. آن ها را كشاند توي مدرسه و توي علم و توي دانش؛ تا آن اندازه اي كه البته توانست.

 


[1] . عالی ترین مقام دینی کشور که تنها پس از پادشاه قرار می گرفت.

[2] . پایگاه اطلاع رسانی علامه مجلسی.

[3] . زندگی نامه علامه مجلسی، ج1،ص55.

[4] . مقدمه بحارالانوار.

[5] . مفاخر اسلام، ج8، ص159.

[6] . محمدرضا الاصفهاني، نصف جهان في تعريف اصفهان،ص182 و 183

نظرها

    تاکنون نظری برای این مطلب ثبت نشده است .

ارسال نظر

برای نظر دادن ابتدا با نام کاربری و رمز عبور خود وارد سایت شوید یا ثبت نام کنید .
برای ورود یا ثبت نام اینجا را کلیک کنید .