عقیدهاش بر این بود که اساس خلقت بنا بر محبت است. میگفت : تمام عبادات ناشی از محبت است: هل الدین الا الحب. هر چقدر محبت به خدا بیشتر باشد، فرد از معاصی و گناهان بیشتر دور میشود. کسی که توجهاش در نماز کم است مشکل محبتی دارد.
معتقد بود : موضوع "زیارات" و "ادعیه" بدان گونه که در مکتب تشیع مطرح شده در هیچ دین و مذهبی طرح نشده است و اگر کسی با این زیارات و ادعیه مأنوس بشود و متوجه باشد که چه میخواند و فلسفه و حکمتش را بداند، این فرد، شیعه بیسوادی نمیشود. کسی که زیارت جامعه کبیره را بخواند و بداند که چه میگوید این فرد، شیعه بیسواد نیست. چرا که میفهمد دین یعنی چه.
پس از گذشت هزار و سیصد و بیست سال از هجرت پیامبر، خداوند به میرزا احمد فرزندی عنایت کرد که عبدالحسین نامیده شد، تا در مسیر امامت، شهادت، حماسه و ایثار قدم نهد. پس از گذشت روزها، عبدالحسین به دوره ای از زندگی رسید که توانست بیاموزد. آموزه های قرآنی را از مادر فراگرفت و سپس نوبت به تعالیم پدر رسید. ادبیات فارسی و عربی، منطق، فقه و اصول را نزد پدر آموخت. در این زمان از فراگیری اصول اعتقادات، حدیث، قرآن و نهج البلاغه غفلت نورزید. قرآن و نهج البلاغه را چون درّی گرانبها بر دیده نهاد و بارها مطالعه کرد و در معانی آن دقیق شد. پس از گذران 22سال در کنار پدر و بهره گیری از بزرگانی چون حاج سید محمد مؤلف مصباح السالکین و حاج سید مرتضی خسروشاهی صاحب اهداء الحقیر در معنی حدیث غدیر، عشق به ولایت او را راهی نجف اشرف» کرد. با عظیمت به نجف از درس استادانی چون سید محمد فیروزآبادی و سید ابوتراب خوانساری بهره برد.
او درصدد زنده کردن نام شهیدانی بود که در راه فضیلت کشته شدند بدین منظور اولین تألیف خود را در جهت آرمان های والای آن بزرگ مردان قرار داد، ابتکاری که پیش از آن کسی انجامش نداده بود. او زندگی شهدای راه حق و فضیلت را نگاشت و نامش را «شهداء الفضیله» نامید. پس از سختی و رنجی که در گردآوری این اثر متحمل شد، بر آن شد تا فلسفه سیاسی اسلام را برای عامه مردم قابل فهم کند. با تحقیق و تعلیقی بر کتاب«کامل الزیارات» ابن قولویه قمی از مشایخ شیعه، معتبرترین متون زیارات را در اختیار امت اسلامی گذاشت و با تألیف «ادب الزائر لِمَن یَمُمُّ الحائر» که شرح زیارت امام حسین علیه السلام است فلسفه زیارت را بیان کرد.
به زادگاه خویش تبریز بازگشت تا امین الشرع دیار خویش گردد اما دلش آرام نیافت و مجدد به نجف بازگشت.
در این زمان سعی کرد برنامه زندگی، سعادت و خوشبختی را از کتاب الهی استخراج نماید. به سراغ آیات کتاب مبین رفت و به تفسیر آیاتی از این کتاب پرداخت، آیاتی چون 172 اعراف( میثاق الاول)؛ 180 اعراف؛ 7 واقعه؛ 11 مؤمن.
سپس درتبیین حق اولویت و مولویت خاندان رسالت «العترة الطاهرةُ فی الکتاب العزیز» را نگاشت.
اما هرچه می نوشت او را خشنود نمی کرد لذا تصمیم گرفت واقعه شکوهمند سال دهم هجرت را در خاطره ها زنده کند. عشق به ولایت چنان سراسر وجودش را فرا گرفته بود که ساعت ها مطالعه در مخزن کتاب های خطی و دست یازیدن به گوهرهای نبوی را بر خویش هموار ساخت و هرگز احساس خستگی نکرد.
او نظارهگر زوال دولت 623 ساله عثمانی بود و سختی ها و تلخی هایی را که امت اسلام چشیده بود، دید. لذا تصمیم گرفت تا سنت نبوی را احیا کند و عظمت امت اسلام را در خاطره ها زنده کند. او علت اختلاف اهل یک کتاب و قبله را نشان داد و جهانیان را به این مسأله توجه داد که فلسفه امامت و رهبری از اصول شناخته شده تشیع و از مبانی اصیل اسلامی استو تشکیل حکومت اسلامی از اسلام نشأت میگیرد. او علاوه بر رجوع به قرآن و سنت و رعایت موازین «سندشناسی» و «نقد حدیث» حقایق انکارناپذیری را پیش چشم امت اسلامی نهاد.
حاصل زحمات 40 ساله اش کتاب بی مانند الغدیر است که در همه ممالک اسلامی درخشید. کتابی بالغ بر بیست جلد که در نگارش آن ده هزار جلد کتاب و رساله از اول تا آخر مطالعه شد. او برای گردآوری مطالب این کتاب سفرهای پژوهشی بسیاری کرد، سفرهایی پربار که عموما به مطالعه و استنتاج و تهیه مآخذ و ملاقات با استادان میگذشت.
او خود در معرفی الغدیر می نویسد: «داستان بزرگ و مهم واقعه غدیرخم، داستان دعوت خدایی و ولایت کبری و آراستن و کامل ساختن دین و تمام نمودن نعمت و خشنودی پروردگار است، برطبق آیاتی که کتاب صریح خداوند به آن نازل گشته و اخبار متواتره رسیده از پیامبر اسلام تصریح به آن نموده و رشته مدارک و اسناد آن مانند حلقه های بهم پیوسته یک زنجیر، از دوران صحابه و تابعین تا این زمان امتداد یافته. این کتاب متضمن مطالبی است که در پیرامون حدیث غدیر رسیده، از حقایق روشن و مبرهن مربوط به حدیث و سند آن در این کتاب آنچه با درستی و صراحت و در آشکارترین مظاهر دایر به این امر مهم ثبت و ضبط گشته، از میان انبوهی از مطالب درهم ریخته و آهنگ های ناموزون و بهم ریخته استخراج شده تا حقیقت حال بر خواننده آن آشکار و جلوه گر شود. نام شعرایی را که داستان غدیرخم را به نظم درآورده اند با شرح حال آنها و قصاید و اشعارشان از قرن اول تا عصر حاضر به ترتیب گذشت زمان در این کتاب آورده ایم و مقصود مهم ما از این کار این است که شهرت و تواتر این موضوع را به این وسیله ثابت نماییم تا دانسته شود که داستان غدیرخم به طوری شهرت داشته که در قرون و زمان زبانزد ادبا و شعرای بنام بوده وخصوصیات این امر را در نظم و نثر بیان داشته اند.»[1]
ایشان در این کتاب به ۱۱۰ تن از صحابه و ۸۴ نفر از تابعین پیامبر که حدیث غدیر را روایت کردهاند اشاره میکنند، آنگاه ۳۶۰ تن از راویان حدیث غدیر از قرن دوم تا چهاردهم را بر میشمارد. در پایان هم اشعار شاعران مختلف را درباره این موضوع ذکر میکند.
*برخی از ویژگی های شخصیتی ایشان:
- عبادت
راز و نیاز، نیایش و تضرع از ویژگیهای انسانهای خدایی است که راه وصول به ملکوت الهی را بر آنان میگشاید. هر چه معرفت انسان به خود و خدایش بیشتر شود، احساس نیاز به عبادت در وی بیش تر میگردد. علامه امینی در شمار این افراد بود. علامه به عبادت و راز و نیاز به درگاه بی نیاز، نمازهای مستحبی و قرآن خواندن بسیار مشتاق بود. نزدیک فجر به نماز شب میایستاد و پس از آن که نماز صبح را به جای میآورد ، یک جزء کامل قرآن را با تدبر تلاوت میکرد و از محضر قرآن درسها فرا میگرفت. دکتر محمد هادی امینی فرزند علامه در مورد نمازهای آن بزرگوار میگوید: او نمازش را در اول وقت و با حضور قلب به جای میآورد و در قنوت نماز گریه میکرد.
- عزم و اراده
داشتن اراده قوی از شرایط مهم در فعالیتهای پژوهشی است. چه بسیار پژوهشگران که وقتی در نیمه راه با مشکلات برخورد کردهاند، دست از کار کشیدهاند، ولی هیچ مانعی نتوانست اراده پولادین علامه را سست کند.
شیخ رضا امینی، فرزند علامه در این باره میگوید: علامه خود را برای همه مشقتها آماده ساخت، در برابر واقعیات تلخ ایستاد، با موانع جنگید و آنها را تسلیم خود ساخت.
- امانتداری
در كارهايش به اصل امانتداري بسيار پايبند بود. گاهي براي نقل مستقيم از كسي، سختيهاي بسيار و سفرهاي طولاني را تحمل ميكرد. روزي به فرزندش گفت: «واجب است امانت را در تأليف رعايت كني. هر چيزي خواستي نقل كني، همانگونه نقل كن كه نوشته شده است و از تصرف در كتب تاريخي بپرهيز».
- توجه به توسل و ادب زیارت
ایشان بخشی از زمانش را به ادعیه و توسلات و تمنای از اهلبیت و خصوصاً زیارات اختصاص داده بود. ایشان هر شب به زیارت حرم امیرالمومنین علی علیه السلام مشرف میشدند و آنقدر آداب را در زیارت رعایت میکردند که مردم میایستادند و به ایشان مینگریستند که آداب را بیاموزند. ایشان با کمال خضوع و خشوع و با حزن، بالای سر امام مینشستند و با برخی الفاظِ زیارات با امام سخن میگفتند و آنقدر اشک میریختند که بر روی محاسنشان جاری میشد و آنقدر غرق زیارت میشدند که اکثراً از یک ساعت هم میگذشت. ایشان وقتی در حرم این الفاظ را میخواند که: اشهد انّک تسمع کلامی و ترد سلامی، یقین داشت که مقابل حضرت نشسته و با ایشان صحبت میکند و جوابش را نیز از حضرت میگیرد. و این رتبهی خیلی بالایی در ولایت است. همچنین وقتی به زیارت حرم حضرت سیدالشهدا علیه السلام مشرف میشدند با پای پیاده میرفتند و مسئله قابل توجه اینست که ایشان از راه اصلی نمیرفتند بلکه مسیر را از میان روستاها انتخاب میکردند و شب را به صورت ناشناس در منزل آنها میماندند و در آنجا به سخنرانی در باب معارف دین و اهلبیت علیهم السلام میپرداختند و بدین وسیله طعم شیرین معارف الهی را به کامشان مینشاندند.
***
تلاش بی وقفه، احیاگر ولایت را دچار فتور جسمانی کرد و بیمار شد. اورا به تهران انتقال دادند ولی هیچگاه به بیماریش نیندیشید بلکه در فکر این بود که آیا توانسته ولایت را بشناساند و حقانیت علی علیه السلام را بیش از پیش آشکار سازد؟
روز جمعه 12 تیرماه 1349ه.ش نزدیک اذان ظهر بعد از تلاوت این دعا «اللهم هذه سکرات الموت قد حلّت فاقبل الیّ بوجهک الکریم، و اعنّی علی نفسی بما تعین به الصالحین علی انفسهم ... خداوندا! این سكرات مرگ است كه به سویم میآید. پس به سوی من نظری كن و مرا با آن چه صالحان را كمك میكنی، كمك نما.»[2] بعد از دو سال بیماری دعوت حق را لبیک گفت و پیکرش در تهران تشییع و سپس به نجف اشرف منتقل و در کتابخانه عمومی که خود تأسیس کرده بود ( مکتبة الامام امیرالمؤمنین) به خاک سپرده شد. او رفت ولی الغدیر را چراغ خانه دل های باصفا و مشعل هدایت امت کرد.
راهش پرتداوم باد.
[1] . الغدیر، ترجمه محمدتقی واحدی، ج1، ص15-16.
[2] . مقدمه الغدیر، ج 1، ص 122، چاپ 1368.