و آنچه دیالمه را نگران می کرد ...

او زمانه خود را در يك نگاه كلان مي­شناخت. گستره ديد او منحصر به مسائل جاري نبود. هم يك بازه زماني گسترده را شامل مي­شد و هم در هر مقطع، موشكافانه و دقيق بود. نگاه او از گذشته تاريخ آغاز مي­شد، حال را دربرمي­گرفت و نظر به آينده داشت.

شاید برای کسانی که سی و چند سال قبل را به خاطر دارند روشن باشد که آن زمان سخن گفتن از «استکبارستیزی» ، بحث روز کوچه و خیابان، روزنامه ها، دانشگاهها و... بود. اما تمام این حرف و سخن ها از یک مبنای فکری واحد ناشی نمی شد. «مبارزه با امپریالیسم» در نظر برخی منشاء اقتصادی داشت (به دلیل چپاول ثروت های ملی توسط امریکا)، برخی آن را مقوله ای سیاسی محض می پنداشتند. گروهی فقط آن را در قالب رقابت های بین المللی میان شرق و غرب ارزیابی می کردند. شاید هم عده ای آن را نشانی از روشنفکری می دانستند و برای کسب وجهه اجتماعی از آن سخن می گفتند.

نتیجه اینکه  نگاههای یک بُعدی به این مسئله سبب می شد که جامع نگری کافی را کمتر کسی داشته باشد.

اما در دیدگاه شهید دیالمه، مبارزه با استکبار مسئله اسلام بود. به باور اومقابله و ضديت اهل باطل با اسلام، سابقه­اي  به طول تاريخ داشت. از همان زماني كه انبياء(ع) در معركه اصلي دعوت خود، انسان­ها را به توحيدباوري فراخوانده­اند و «اطاعت الله» در مقابل «اتباع هوي» قرارگرفت، «طغيان» و «عبوديت» در دو جبهه مقابل و سازش ناپذیر صف آرایی کردند. يعني سابقه­اي به قدمت تاريخ بشر.

چنانکه کلام وحی بشریت را اینطور بشارت می دهد:

الَّذينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوها وَ أَنابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرى‏ فَبَشِّرْ عِبادِ[1]

و كسانى كه از عبادت طاغوت پرهيز كردند و به سوى خداوند بازگشتند، بشارت از آن آنهاست پس بندگان مرا بشارت ده.

 

بنيادهاي انديشه او نیز از قرآن جهت مي­گرفت. تيزبيني و هوشمندي او در درك و تحليل مسائل ­روز جامعه و جهان، به اين دليل بود كه انديشه سياسي­ او از نگاه ديني اش منفك نبود. نگاه دين­محورانه­اش انديشه سياسي او را هم شكل مي­داد. او «طغيان» و «عبوديت» را، تقابل ميان «حق» و «باطل» مي­دانست. به همين دليل نقاب عناوين و پوسته رفتارها نمي­توانست او را فريب دهد یا موجب غفلتش شود.

این نگاه ویژه را می توان از کلام شهید به روشنی دریافت:

"اینکه من آمدم و مسائل را از قول قرآن یا احادیث و روایات می گویم به این دلیل است که ما گاهی تصور کردیم که امپریالیزم یا نیروهای جهان خوار یک مساله ابداعی و جدیدی است  که فقط ایدئولوژی ها و طرز تفکرهای جدید در مورد آن حرف دارند. در صورتی که اگر شما با معارف اسلامی برخورد کنید- که حتما داشتید- می بینید که این موضوعات  در معارف اسلامی  مطرح شده اند. [2]"

 

* «استكبارستيزي» در ترازوي دين

بینش قرآن محور شهید دیالمه قدرت تمییز و تشخیص ویژه ای به او بخشیده بود. «استكبار»،«امپرياليسم»، «صهيونيسم بين­المللي» و «فراماسونري» واژگاني نبودند كه به تنهايي و خالي از نگاه ديني در كلام او جاري باشند.

او  «استكبارستيزي» را در ترازوي دين و درچارچوب سنت­هاي الهي رصد مي­كرد و در تحليل «استكبار جهاني» رابطه ميان «استكبار» و «طغيان عليه پروردگار» را تبيين مي­نمود. از نگاه او: " طغیان، در فرهنگ قرآنی و اسلامی بعد وسیعی است که ما امروز در یک بعد کوچکش دائما فریاد می زنیم امپریالیسم."[3]

او «طغیان» را فراگیر شدن «فسق» در وجود انسان تعریف می کرد. چرا که قرآن فاسق را فردی می داند که از عبودیت الهی خارج شده است:

"افراد انسانی در مراحل اول قدرت دارند، وقتی که طغیان می کنند مراحل بعدی این است فسق وجودشان را در برمي­گیرد. یعنی از پوسته عبودیت خدا خارج می شوند و همچون فرعون" انا ربکم الاعلی" می زنند و ادعا می کنند که موجودیت مستقلی دارند. [4]"

او منطق قرآن را درک کرده بود. می دانست که تک تک  انسانها با انحراف در مسیر بندگی ممکن است چون فرعون به تدریج تبدیل به مصداق «طاغوت» شوند. از نظر او در عصر حاضر «امپریالیسم» نقطه اوج «فسق» و «طغیان» به حساب می آمد:

"..... اما امروز چه؟  امروز تمام زمینه هایی که به عنوان سرچشمه های ابتذال در جوامع امپریالیستی و نیروها و قدرت های جهانی می بینید چیزهایی ست که شما در الفاظ مختلف شنیده اید. اما این ها  همه در قالب فسق می آید[5]."

 

*«صهيونيسم»، رهبر جریان جهانی طغیان

شهید دیالمه  به خوبي دريافته بود كه «طاغوت» در معناي عامش -كه مراد قرآن است- براي بقاء خود دست به برنامه­ريزي و تدوين استراتژي مي­زند و اهداف خود را به شيوه­اي نظام­مند دنبال مي­كند. به باور او «صهيونيسم» به عنوان يك جريان خزنده اما هدفمند، رهبري «جريان طغيان» جهاني را در تمام ابعاد به عهده گرفته و براي دست­يابي به اهدافش از هيچ تلاشي فروگذار نمي­كند.

او هدف اصلی جریان طغیان را محو و نابودی قدرتی به نام اسلام می دید. اسلام، قدرتی که نه با محاسبات عادی و مادی، بلکه به پشتوانه سنت نصر الهی مهمترین برای طاغیان و مستکبران عالم مانع به حساب آمده است. کلام شهید به روشنی گویای این نگرش است:

"یکی از برنامه های تعیین شده در اعلامیه علمای صهیونیست همین بوده که بیایند و مسیر قدرت هایی که می تواند از نظر فکری در جامعه [مقابل باطل] بایستد را متلاشی کنند . تنها قدرتی که در جلوي آن[تفکر باطل] است، مساله اسلام است[6]."

در چارچوب برنامه نظام­مندِ جبهه استكبار، شهید دیالمه از وجود «پروتكل­ها يا اعلاميه های علمای صهيونيست» سخن مي­گفت.

وجود شبكه پيچيده و درهم تنيده صهيونيسم در سطح جهاني شايد امروز براي ما تازگي نداشته باشد. اما شهيد ديالمه زماني از برنامه­هاي اين شبكه خبيث براي چپاول جهان و نابودي اصل اسلام سخن مي­گفت، كه مشكلات و موانع داخل كشور دغدغه برخي نخبگان جامعه را نيز به خود منحصر و از برنامه­هاي كلان دشمنان اسلام براي نابودي جوامع اسلامي غافل كرده بود.

شهید دیالمه آگاهی بخشی نسبت به ماهیت پلید این اسلام ستیزان را ضروری و مهم می دید. غفلت خواص از این توطئه های نظام مند، دغدغه دیگری برای او به حساب می آمد:

"خود شما هم به خوبی می دانید که ما از بین نیروها بیش از [همه] به لژ های ماسونی فراماسون­ها و ماسون ها بی توجه بودیم. اولا آگاهی نداشتیم که اینها که هستند ، مقاصدشان چیست ، چه کار می خواهند بکنند. تا [جايي] که وقتی آمدند گفتند:  آقا فلان کس جزو افراد فراماسونری بوده است، ...... می گویند: خب بوده که بوده. [در حالیکه بايد] روشن بشود که اینها می خواهند چه بکنند. صهیونیست بین­المللی این­ها را پیاده کرده.[7]"

 

او باور داشت «پروتکل های صهیونیسم» توطئه های دقیقی را در سطح جهان اسلام برنامه ریزی و دنبال می کند. برنامه هایی که ماموریت داشتند با استفاده از ابزارهای علمی (در شاخه های اقتصاد، روان شناسی، فلسفه و علوم تجربی) همگی در مبارزه با توحید و اخلاق بسیج شوند. جوامع اسلامی را از درون تهی کنند و آنان را برای پذیرش باورهای ضد توحیدی و سلطه لجام گسیخته شیطان مهیا سازند:

"....، در سیاست نامه علمای صهیونی این مساله ذکر شده اگر ما بخواهیم جوامع شرقی را، و خصوصا جوامع اسلامی را، تحت سلطه خود درآوریم، اگر بخواهیم اآنها در زیر یوغ استثمار بکشیم، چند نفر می توانند به ما کمک کنند: اول؛ مارکس با نظریات اقتصادیش، دوم؛ فروید با نظریات جنسیش، سوم؛ داروین با نظریات تکاملیش، و نیچه با مسائلی که سیستم خاص فلسفی را در اذهان ایجاد می کند برای بی تفاوت كردن [افراد] نسبت به عوامل [ايجاد] عصیان های غیر قابل کنترل.[8]"

 

 

* صهيونيسم جهاني، امپرياليسم و كمونيسم

تحليل سيستمي، يكی از محورهاي انديشه شهيد ديالمه در رابطه با مسائل گوناگون بود. شهيد ديالمه استكبار جهاني را يك سيستم مي­دانست كه اجزاء آن به هم مرتبط­ است و در راستاي يك هدف حركت مي­كند. به همين دليل در بررسي آن هم كل­نگري و كلان­نگري داشت. او به شعار «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» به حقیقت ایمان داشت و با تفکری که در جامعه آن روز در صدد بود تا تفکرات ضد امپریالیستی را برانگیزد اما بر ضدیت با کمونیسم (به عنوان یک بینش اسلامی) سرپوش گذارد، سازش نداشت. زیرا شهید اسلام را نقطه مقابل طغیان و استکبار (در هر شکل و قالبی که ظاهر شود) می دانست:

" ... ما امروز آمده ایم و  امپریالیسم را در مفهومی که به شکل امروز به استفاده می شود به کار مي­بريم، [سبب شده تا] فقط یک جناح و یک گروه و یک ابرقدرت را در بر گیرد.  اما در قرآن و در فرهنگ اسلامی این طور نیست. در فرهنگ اسلامی می خواهد از سلطه عوامل بیرونی بحث کند.  و بعد بگوید علت  و عواملی که باعث می شد این نیروهای که همه حاکمانه [و از سر قدرت] عمل می کردند فرسوده شده و از بین می روند چیست..... یک مقداری از تاریخ آن ها را بررسی می کند که چه[امكانات و] نیروهایی در اختیارشان بود، چه قدرت هایی داشتند و بعد می گوید در چه مرحله ای ما کار را شروع کردیم. یکی از سوره هایی که این مساله را به این شکل مطرح می کند همین سوره فجر[9] است.[10]"

اهميت ديدگاه قرآني شهيد ديالمه در مبارزات ضد امپرياليستي زماني روشنتر مي­شود كه بدانيم در آن ­زمان گروههايي چون ماركسيسم و كمونيسم وبرخی گروههای اسلامی التقاطی  نيز از مبارزات ضد امپرياليستي سخن مي­گفتند. بدون اينكه مبارزاتشان از تفكرناب  اسلامي بهره­اي برده باشد. به همين جهت تبيين تفاوت رويكرد اسلامي با رويكرد غيراسلامي در اين مبارزات اهميت داشت.

اگر ماركسيسم با «امپرياليسم»، مقابله مي­كرد دليلش اين بود كه منافع سیاسی خود را در تعارض با منافع امريكا مي­ديد و نتوانسته بود در مسابقه جهان­خواري از آن پيشي بگيرد.

شهيد ديالمه در تبيين اقدامات دشمنان خط امام(ره) نیز، از توطئه­اي سخن مي­گويد كه در تلاش است تا با سوء استفاده از مفهوم «استكبار ستيزي»، مبارزه با امپرياليسم را طراحي دشمنان سنتي اش، يعني حزب توده، معرفي كند تا بر جنايات امريكا سرپوش بگذارد:

"خطی که با یک برنامه ریزی حساب شده می کوشد تا برای گردش اذهان از امریکای جنایتکار این طور وانمود کند که مبارزات ضدامپریالیستی ملت ما را حزب توده طراحی کرده است.[11]"

شهيد ديالمه صهيونيسم را اعم از شرق و غرب و فارغ از بلوك بندي­هاي رايج آن روز مي­ديد. در نگاه او امپرياليسم به تنهايي از صهيونيسم  متولد نشده بود بلكه كمونيسم نيز همزاد آن تلقي مي­شد. بلوك شرق و غرب هر دو، زاده­ي نامبارك صهيونيسم بين­المللي و در جهت اهداف سياست­گذاران اصلي آن بودند:

"حتی  [در] خود، روسیه بعد از انقلاب اکتبر دولتی در روسیه تشکیل می شود. بعد شورایی که در آنجا شروع به کار می کند، در اولین شوری دو ثلث از نفرات یهودی هستند. در یک کشور کمونیستی بعد از انقلاب کمونیستی اش، دو ثلث افرادش یهودی هستند! شاید از دو ثلث هم بیشتر! تمام کشورها در جهتی بودند که بتوانند به هر وسیله که  شده یهود را از کشور خودشان بیرون کنند، در عین حال عناصر ذی­نفوذ در کشور ابرقدرت­ها را هم یهودی­ها  تشکیل می دادند![12]"

 

* شهید دیالمه و ریاست جمهوری بنی صدر

تیز بینی و بصیرت شهید دیالمه در مسائل سیاسی از آن رو نبود که او سیاستمداری کارکشته باشد یا سالها با سیاسیون نشست و برخاست داشته باشد. او جوانی بود که فرصت کوتاه زندگی اش نشان می داد که اندوخته هایش را در میدان آزمون و خطا کسب نکرده است.

رمز چابکی و سرعت تشخیص در نگاه نقاد او را باید در عمق دید او نسبت به روح اسلام و قرآن جستجو کرد. گویی تقوی و خلوصی که در تمامی گامهای بلند زندگی کوتاهش جاری بود او را از «فرقان الهی» بهره مند ساخته بود. وعده صادقی که خداوند تحقق آن را به بندگان با تقوایش مژده می دهد:

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً وَ يُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظيم[13]

اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، اگر از خدا بترسيد شما را بصيرت شناخت حق از باطل دهد و گناهانتان را بزدايد و شما را بيامرزد، كه صاحب فضل و كرمى بزرگ است.

او دشمني استكبار و سنگ­اندازي­هاي آن را در مسير انقلاب اسلامي، با هدف ايجاد انحراف در خط امام خميني(ره) می دانست و با مجاهدت های فراوان کوشید خطوط بدلی ترسیم شده به نام «خط امام» را از خط اصیل اسلام و انقلاب متمایز سازد. خطی که جریان طغیان به سرکردگی «صهیونیسم بین المللی» داعیه دار آن است:

" از آن زمان که ملت ما خط امام را به عنوان رمز حیات خود یافت و هر لحظه فریاد برآورد که تنها خطی که آزادی ، استقلال، و جمهوری اسلامی را در این برهه از زمان ترسیم می کند خط امام است، «صهیونیسم بین­المللی» بر آن شد تا آنجا که می­تواند، آگاه و ناآگاه خط بدلی بسازد و خطوطي کشیده شد از راست و چپ[14]...." 

در امتداد چنین بصیرت و فرقانی شهید دیالمه، بیشتر و پیشتر، از ریاست جمهوری بنی صدر احساس خطر کرد. خطری که می توانست اسلام و کشور را به ورطه ای جبران ناپذیر بکشاند.

شهید دیالمه به سرعت دریافت که مطرح شدن چهره ای به نام ابوالحسن بنی صدر، با توجه به سوابق و اندیشه ضد دینی اش، یک تقارن اتفاقی نیست. نگاه او در افقی بالاتر، رياست­جمهوري بني­صدر را بخشي از برنامه جهاني  صهیونیسم بین المللی براي «شخصيت­سازي و تربيت رهبران كاذب براي جوامع» مي­دید.

کلام شهید با نگاهی فراتر،  با توجه به سوابق فکری بنی صدر، به تحليل شخصيتي و فكري او مي­پردازد:

" [نقل قول از بني­صدر:] كسي مانند من که بیست سال، بیست و پنج سال تمام آن نوع افکاری که آنها می خواستند در ذهن و طرز تفکر من مساله را گنجانده­اند، من که در آن جا شاگرد فردی به عنوان «برك» بودم، ([توضيحات شهيد:]که آنهایی که بافت صهیونیسم بین المللی را می شناسند، می دانند که او امروز به عنوان «متخصص ساخت رهبر برای جهان سومِ» معروف است)، [آيا] من  می توانم بپذیرم که باید فلان کس را دستش را قطع بکنیم؟ فلان کس را حد بزنیم؟ خب مسلم است که در مقابل [چنين] مساله[اي] می ایستم[15]." 

شهید دیالمه نسبت به برنامه های صهیونیسم و تلاش های جبهه باطل برای آموزش بلند مدت و به کارگیری نیروهای قسم خورده به ضدیت با اسلام اشراف داشت و كوشيد تا اين نگاه عميق را در نطق ماندگار خود در مجلس شوراي اسلامي براي تاريخ و آيندگان ثبت كند:

"مساله، مساله صهیونیسم بین المللی و بافت فراماسونری است. که سی سال قبل در چهره مصدق، همان فردی که امام فرمودند او هم مسلم نبود ، رخ نمود و امروز در چهره بنی صدری که  دوازده سال قبل از ریاست جمهوری اش در مصاحبه با مجله آفریقای جوان می گوید من اولین رئیس جمهور ایران خواهم بود، یعنی در زمانی که هیچ یک از بنده و شما در جهت جریان ایجاد یک رژیم جدید نبودیم و به ذهن ما اصلا چنین مساله ای نمی آمد، این مساله طرح می شود.[16]"

البته تحليل­هاي موشكافانه شهيد از روابط حاكم بر شبكه به هم­پيوسته صهيونيسم جهاني سبب نشد كه از اين قدرت­هاي پوشالي تابويي شكست­ناپذير بسازد. او به صدق وعده­هاي الهي در نصرت مومنين و غلبه حق بر باطل باور داشت:

"آمریکایی که پارلمانش، رئیس جمهورش،  پشتوانه های صهیونیست بین المللی اش،  همه و همه تنها حربه شان فرمول های سیاسی بوده، عملا می بینیم آن حربه در دستشان هیچ است و هیچ کاری نمی توانند با آن انجام دهند[17]."

"انقلاب و منحصرا شکل اسلامی­اش می تواند در جلوی این قدرت ها بایستد. و الا این ارگانیزم پیچیده صهیونیسم بين­المللی چیزی نیست که یکی دو روزه با سیاست بتوان آن را برداشت. سیاست­های ماکیاولیستی كه آنان دنبال می­کنند، سیاست­هایی نیستند که در مقابل سیاست مدارهای خیلی صادق عمل کنند.[18]." 

باور او به وعده­هاي الهي در سايه اعتقادش به نقش اختيار،كنش­گري و نقش­آفريني انسان در انتخاب مسير صواب يا خطا است:

"آنچه که در مبارزات ضد امپریالیستی بین مکتب اسلام و مکاتب دیگر تفاوت می کند نقش انسان است. و اینکه انسان در مقابل یک نیروی سلطه گر، در مقابل یک نیروی استعمارگر و استثمارگر، در مقابل چیزی که امروزه ما به عنوان صهیونیست می شناسیم، زمانی می تواند بایستد که اینها را هم داشته باشد و الا امکان ندارد که بتواند مقابل این بایستد ...... به همین خاطر عوامل درونی زمانی ارزش دارند که عوامل بیرونی به معنای نقش انسان در نظر گرفته شوند در بین همه مکاتب نگاه بکنید در کدام یک از سیستم ها و ایدئولوژی هایی که امروز ادعای مبارزه امپریالیست را می کند و ادعای مبارزه با جهان خواران را و اینکه پشتیبان حقوق بشر هستند کدامیک از آنها در مقابل این نیروها معتقدند که هم می بایست شرایط درونی آن جامعه  مهیا باشد، هم شرایط بیرونی؟ هم نقش انسان در نظر گرفته شود وهم نیروهای ماوراءالطبیعه ای که اعمال نفوذ می کند[19]."

***** 

ایمانی که او به نصرت و وعده صادق الهی در غلبه حق بر باطل داشت به استواری کوه بود. کوهی که به برکت ایمان و تقوا تسلیم طوفانهای بنیان کن نیز نمی شود. زیرا به پشت گرمیِ یقین، استحکام یافته است. چنانکه امیر دلها(ع)  فرمود:

المُومِنُ کّالجّبّلِ الراسِخِ لاتُحّرِکُهُ العّواصِفُ[20]

 

 

 

[1] زمر/ 17

[2] اسلام و مبارزات ضد امپرياليستي 23/305

[3] اسلام و مبارزات ضد امپرياليستي 9/305

[4] اسلام و مبارزات ضد امپرياليستي 16و17 /305

[5] اسلام و مبارزات ضد امپرياليستي 16و17 /305

[6] امپرياليسم امريكا، طراح استرات‍ي سقوط 46/308

[7] مصدق از حمايت تا خيانت 15-9 / 312

[8] رابطه مذهب با طبقه حاكم 9/105

[9] 6-14 فجر

[10] اسلام و مبارزات ضد امپرياليستي 7-6/305

[11] سخنراني خط امام(ره)، نطق پيش از دستور در مجلس شوراي اسلامي

[12] امپرياليسم امريكا، طرح استراتژي سقوط 3-5/308

[13] انفال/29

[14] سخنراني خط امام(ره)، نطق پيش از دستور در مجلس شوراي اسلامي

[15] بني­صدر و ليبراليسم 14/310

[16] عدم كفايت سياسي بني­صدر 2/506

[17] در سالگرد جمهوري اسلامي 19/307

[18] اسلام و مبارزات ضد امپرياليستي 29-28/305

[19] اسلام و مبارزات ضد امپرياليستي 59-60/309

[20] مومن مانند کوه استواری است که حتی طوفانهای شدید نیز آن را حرکت نمی دهد.

نظرها

    تاکنون نظری برای این مطلب ثبت نشده است .

ارسال نظر

برای نظر دادن ابتدا با نام کاربری و رمز عبور خود وارد سایت شوید یا ثبت نام کنید .
برای ورود یا ثبت نام اینجا را کلیک کنید .