"همانا جابر به اين نام ناميده شد زيرا مومنان را با دانش خويش بي نياز مي كند، او دريايي است كه هر چه از آن برداشته شود پايان نمي پذيرد،او در زمان خود باب علم  بود و از سوي حجت خدا ابي جعفر(امام باقرعليه السلام) بر مردم حجت بود."[1]

امام صادق عليه السلام

***

راويان نور حلقه هاي وصل زمان ما با امامان و پيامبران اند.آنان آب حيات را از پيامبر(ص) و اهل بيت(ع) گرفته اند و جويندگان آب را  در هر زمان و هر كجاي جهان كه باشند، از اين آب روان سيراب  می کنند.

روز و شب كوشيدند،آوارگي و تنهايي كشيدند ولي خسته نشدند و پشيمان نگشتند. زيرا تمام هم و غم زندگي شان اين بود كه  ميراث صالحان و اسوه هاي برترين را به ما منتقل كنند.

ارزش هر مكتبي را از تربيت شدگان آن مكتب مي توان دريافت و براي چشيدن از زلال چشمه تشيع بايد اين تربيت شدگان را شناخت. پس شناخت ايمان ها، تلاش ها، مجاهدت ها، دشواري ها رنج هاي آنان در مسير انتقال اين گوهر ناب به ما، دريچه اي است كه ما را به فهم روايات نزديك تر مي كند و الگويي براي حيات امروز ما است.

اين افراد  نقش يك عامل ارتباطي موثر را داشتنه اند و  این تاثيرگذاري را مرهون تحقق عملي اسلام در وجود خويشتن هستند. اگر ما بر معرفت خود نسبت به  اين اسوه ها نيفزاييم، و ايشان را در پرتو هويت اصلي شان كه همان خضوع و اطاعت در محضر ائمه اطهار(ع) بوده است نشناسيم، همواره در معرض  خطر جهل و تحير خواهيم بود!

جابر بن یزید جعفی يكي از اين راويان و تربيت يافتگان مكتب اسوه هاي جاودان است.

هیچ کس تاریخ تولدش را به خاطر نسپرده است, ولی از آنجا كه گام نهادن به سرای خاکی آغاز زندگی حقیقی نیست؛ تولد حقيقي او زماني بود كه از تاریکی و تباهی کوفه دل برکند و به شهر مدینه شتافت. او نزد امام باقر (ع) به تلمذ پرداخت و شاگردي را در محضر امام صادق عليه السلام نيز ادامه داد.

امام صادق(ع) جابر را  دريايي پايان ناپذير خوانده اند و در كلام ديگري جايگاهش نزد امام مانند جايگاه و مقام سلمان نزد پيامبر(ص)[2] دانسته  شده است.

*در سایه  شكافنده علوم

جابر لحظه آشنایی و دیدار با امام باقر (ع) در مدينه را این چنین بیان می کند:

"در حالی که جوان بودم بر امام محمد باقر (ع) وارد شدم .

حضرت پرسید : کیستی؟

پاسخ دادم : از اهالی کوفه.

فرمود : از کدام تیره ؟

گفتم : جعفی .

پرسید : چه چیز تو را بدين جا کشانده است؟

پاسخ دادم : جستن دانش.

فرمود : ازکه ؟

گفتم : از شما "

امام باقر (ع) در همان لحظه ابتدایی آشنایی با جابر او را لايق شاگردي در نزد مكتب ثقلين دانست و سپس امام به او فرمود:

"هیچ بنده ای صبح و شام در پی دانش نیست مگر اینکه در رحمت الهی فرو می رود . و فرشتگان به او می گویند آفرین به زائر پروردگار..."

و بعد از آن جابر بن يزيد  در سایه عنایت های پروردگار و امام باقر (ع)،  بالید و در شمار نزدیکان امام جای گرفت. جوان پاکدل کوفی كه  بیشتر ساعات شبانه روزش را در محضر امام می گذراند، اندک اندک به عالمی بزرگ تبدیل شد.  

اهتمام و جديت جابر در تعلم و حفظ آموخته هايش از محضر امام(ع) به روشني گوياي نگاه فرا زماني اوست. چرا كه اگر او تنها در پي فرو نشاندن عطش خود بود و براي محافظت و ثبت معارف اهل بيت كوششي نمي نمود امروز نامي از او در تاريخ رجال تشيع باقي نمانده بود.

در حقيقت، جابر دريافته بود كه معارف اهل بيت(ع) درس حيات طيبه و عبوديت براي تمامي آيندگان است. و مجاهدت و تلاش بي وقفه او نيز براي رساندن اين پيام براي همه تاريخ تا به امروز بوده است.

آنچه جابر از امام محمد بن علی (ع) به خاطر می سپرد از تصور بیشتر مردم آن روز خارج بود  او گاه نزد حاضران از کثرت روایات نهفته در سینه اش پرده بر می داشت و می گفت :

من هفتاد هزار روایت به خاطر سپرده ام که همه آنها را امام باقر (ع) از پیامبر اکرم (ص) نقل کرده است.[3]

اشتیاق او به علم و دانش چنان از سوی مولایش تقویت شده بود که او همواره در حال  كسب علم بود و با این هدف نزد روایتگران گفتار معصومان حضور می یافت و از آنها روایت می شنید.

از جمله مهم ترین این افراد جابر بن عبد الله انصاری, صحابی گرانقدر واپسین فرستاده پروردگار بود که خود دوستی اهل بیت در سینه داشت.

اهمیت روایات جابر بن عبدالله در حدی بود که حتی در بعضی مواقع امام باقر (ع) برای پاسخ به سوال کنندگانی که نزدش می آمدند جابر بن عبد الله انصاری را فرا می خواند تا به عنوان کسی که پیامبر(ص) و امام علی (ع) را از نزدیک دیده, به طور مستقیم و بی واسطه از آن بزرگان روایت کند.  جابر بن عبد الله انصاری درهای گنجینه اندوخته هایش را به روی جابر بن يزيد جعفي گشود.

او  احاديث زيادي را از اين صحابي روایت کرده است از جمله یکی از سخنانی که جابر بن عبد الله انصاری از پیامبر (ص) براي او نقل مي كند اين است:

"مهدی از فرزندان من است . نام او نام من , کنیه او کنیه من و از نظر جسمی وخلقي  از همه مردم به من شبیه تر است. او غیبتی دارد که درآن سرگردانی مردم را فرا می گیرد و امتهايي گمراه می شوند. سپس او مانند شهابی تابناک ظهور مي كندو زمین آکنده از ستم را از عدل سرشار می سازد."

آري جابر بن يزيد جعفي چنان امانت دار روايات مهم است كه حمل و انتقال و رساندن روايتي مانند اين كه وعده ظهور منجي عالم است به او سپرده مي شود زيرا او كسي است كه اين پيام را به مردمان عصر خود و به آيندگان مي رساند.

در این هنگام كه او از حمل انبوه اسرار اهل بيت(ع) در سينه اش  به ستوه مي آيد، به امام پناه می برد و از آن راهبر روشن بین چاره می جوید. به امام(ع) مي فرمايند:

"فدایت شوم ,  با حمل اسراری که نمی توانم آن را با کسی در میان نهم گويي باری سنگین بر دوشم نهاده  شده است . بارها این رازها در سینه ام به جوشش می آید."

امام باقر (ع) در پاسخ به او فرمود :

"ای جابر وقتي سينه ات تنگ شد به کوهها برو،گودال کوچکی حفر کن،سرت را در آن قرار ده و بگو : محمد بن علی برایم چنین روایت کرد."

اين سخن امام نشانگر اين است كه امام عموم مردم را شايسته علومي كه به جابر آموخته اند نمي ديدند و سينه هاي ياراني چون جابر آماده حفظ و نگهداري اين رازها و اسرار بوده است.

با اين همه ،دشمنان  به دليل انتساب جابر به اهل بيت و اطاعت از ايشان كينه اش را به دل گرفتند و او را رافضی، غالی[4] و دیوانه[5]مي خواندند و تلاش مي کردند تا او را از مجاهدت هايش منصرف سازند يا اعتماد شيعيان را نسبت به او سلب كنند.

از این رو امام باقر(ع) در كلامي  به جابر توصيه مي فرمايند:

"... آگاه باش[ ای جابر] تو دوست ما شمرده نخواهی شد مگر آنکه اگر همه همشهریانت گرد آمده و  یکصدا تو را بد خوانند، اندوهگین نشوی ... ولی خود را با قرآن بسنج ، اگر راه قرآن را می پیمایی ، آنچه قرآن نخواسته نمی خواهی , به چیز هایی که قرآن خواسته است دلبستگی داری و از انچه بیم داده می هراسی ، بر رأی خویش استوار باش و مژده باد تو را که گفتار دیگران هیچ زیانی به تو نمی رساند."

در روزگاري كه همه به واسطه قرب به دستگاه خلافت در پي يافتن منزلتي براي خود بودند امام باقر(ع) به او مي فرمايد:

"ای جابر , در نیازهایت هرگز از دشمنان ما یاری مجوی , از آنها غذایی مخواه و جرعه آبی از آنان مطلب..."

آري،جابر در تهیدستی هرگز به نامحرمان روی نیاود، در برابر امواج سهمگین بدگوییهای دشمنانش فروتنانه ایستاد. در تمامي دشواري ها  اندوه به دل راه نداد و حتی کلمه ای که نشانه ناخشنودی باشد بر زبان نراند.

*سفير شكافنده علوم

جابر داستان وداع با امام را چنین بازگفته است:

هجده سال در خدمت سرور خلق ابوجعفر محمد بن علی (ع) بودم. چون تصمیم به خروج از مدینه گرفتم برای وداع نزد آن بزرگوار شتافتم و پس از خداحافظی گفتم: چیزی بفرمایید تا از آن بهره مند شوم.

امام فرمود :

ای جابر پس از آنکه هجده سال با ما بودی و مطلب بسیار شنیدی و دیدی آيا هنوز در پی آموختن هستي؟

گفتم : آری، زيرا شما دریای بی پایانید.

حضرت فرمود :"ای جابر!  به شیعیانم سلام برسان , به آنها بگو که میان ما و خداوند خویشاوندی نیست و جز به طاعت نمی توان به وی نزدیک شد .
ای جابر!  هرکه خدا را اطاعت کند و ما را دوست بدارد دوست ماست و هرکه عصیان ورزد دوستی ما سودی برایش ندارد....

ای جابر! دنیا را چون منزلگاهی بدان که در آن فرود آمده ای و عزم رفتن داری...., دنیا نزد خردمندان مانند بازگشتن سایه است .لا اله الا الله سبب سربلندی مؤمنان است . نماز، خانه پاکدلی و سبب پیرایش انسان از غرور است زکات روزی را فزونی می بخشد ؛ روزه و حج موجب آرامش دلهاست .  قصاص و حدود الهی از ریختن بیهوده خونها پیشگیری می کند و دوستی ما اهل بیت سبب نظام دین است. خداوند ما و شما را از کسانی قرار دهد که در خلوت از خداوند می هراسند و از رستاخیز بیمناکند."

بی تردید جابر زمانی که مدینه را ترک می کرد با جوان هجده سال پیش تفاوت بسیاري داشت . او در سایه عنایتهای امام باقر (ع) به دانشوری آگاه، محدثی گران پایه  از همه مهمتر شيعه اي مطيع و مورد اعتماد امامش تبدیل شده بود.به كسي تبديل شده بود كه شايستگي داشت آنچه فرا گرفته را به ديگران برساند.

از این پس وظیفه مهم او در کوفه آغاز شد ؛در کوفه مردم را با روایت های اهل بیت آشنا می ساخت و مشتاقان هدایت را در درک بهتر حقيقت دين یاری می داد. او به پخش آثار خاندان رسالت پرداخت و شاگردان بسیاری را تربیت کرد. بدين وسيله یار خاص امام توانسته بود سفیر پیام امام که همان پیام حق است برای کوفیان باشد.

*در سوگ شكافنده علوم

114 ه.ق. را باید سال اندوه جابر به شمار آورد. در دوشنبه هفتم ذی حجه این سال امام باقر (ع) در سن 57 سالگی در مدینه بر اثر زهر كين دشمنان به شهادت رسيد. در این روزگار که پیروان اهل بیت بیش از همیشه به ارشاد نیاز داشتند، ستاره تابناک جُعَفی از هر فرصتی بهره جست و امام ششم را به مردم معرفی می کرد[6].

هر چند جابر بن يزيد هنگام شهادت امام باقر(ع) در كوفه به سر مي برد اما برای شنيدن احاديث و يادگيري به آستان مقدس امام صادق (ع) به مدینه شتافت و با آفتاب تابناک آسمان علوم اهل بیت(ع) دیدار کرد . حاصل حضور در محفل نورانی صادق آل محمد (ع) روایاتی بود که به خاطر سپرد و در فرصت های مناسب برای شيعيان بازگو مي کرد.

برخی از علاقه مندان درباره جابر و اعتبار گفتار وی از امام  صادق(ع) سوال می کردند.

زیاد بن ابی الحلال نقل مي كند:

 شیعیان درباره روایتهای جابر اختلاف پیدا کردند. پس با خودگفتم : از امام صادق (ع) خواهم پرسید : چون به محضر امام گام نهادم. امام(ع) بی هیچ مقدمه ای فرمود : پروردگار جابر را رحمت کند او راست می گفت و آنچه از ما نقل مي كرد  درست بود .

***

محدث بزرگ کوفه پس از حضرت امام محمد باقر (ع) چهارده سال زندگی در سرای خاکی را تحمل کرد و در سال 128 ه.ق وفات يافت.

جابر آينه اي است كه حقايق در او جلوه گر است ...

اگر به دریای علمش که از اقیانوس علم امام سرچشمه گرفته است تقرب نجوییم در نمی یابیم که او دريايي است كه هر چه از آن برداشته شود پايان نمي پذيرد...

اگر به دانش او که از سالها شاگردی نزد امام به دست آمده خود را محتاج نبینیم درنمی یابیم كه او مومنان را  با دانش خويش بي نياز مي كند...


[1]  انه سمي جابرا لانه جبر المومنين بعلمه و هو بحر لاينزح و هو الباب في دهره و الحجه علي الخلق من حجج الله ابي جعفر محمد بن علي

      ( سفينه البحار،ج1،ص 141 تا 142)

[2] مفضل بن عمر از امام صادق مي پرسد: جايگاه جابر ين يزيد جعفي نزد شما چگونه است؟ حضرت پاسخ مي دهند:جايگاه او نزد من مانند جايگاه سلمان نزد رسول االله است. (بحارالانوار،ج47،ص395) فَقَالَ- يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَمَا مَنْزِلَةُ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ مِنْكُمْ قَالَ مَنْزِلَةُ سَلْمَانَ‏ مِنْ‏ رَسُولِ‏ اللَّهِ

[3] عندي سبعون الف حديث عن ابي جعفر عن النبي كلها( صحيح مسلم،ج1، ص 14)

[4]  قطعا اتهام غلو از او مبرا ست ولي در مورد اينكه چرا نسبت غلو را به او مي دانند احتمالات زيادي وجود دارد.علت اصلي اين اتهام مخدوش جلوه دادن چهره اوست.زيرا دشمنان خط اهل بيت كه شاگردي جابر را نزد امام در مي يافتند مي خواستند با اين اتهام ديگران را از دور كنند.نمونه هاي ديگري از اين اتهامات نسبت به روات در تاريخ وجود دارد.  هشام بن محمد بن سائب كلبي هم همين نسبت را دادند.آيت الله محمد هادي معرفت مي فرمايند:جابر در مورد جايگاه و شان ائمه اظهار عقيده اي راسخ و متعالي داشت و به همين سبب باعث شد او را در زمره غلات آورند.

[5] در مورد ديوانگي هم اقوال متعدد است.بعضي اصل ديوانگي را رد كردند.برخي گفته اند تنها مدت كوتاهي براي حفظ جان به ديوانگي تظاهر كرد.

[6]  جابر نقل می کند: در محفل امام باقر(ع) نشسته بودم.  شخصی از ایشان درباره  امام پس از آن بزرگوار پرسید .حضرت دستش را بر شانه ابوعبدالله، جعفر بن محمد (ع) زد و فرمود: به پرودرگار سوگند این فرزندم [ پس از من ] قائم خاندان آل محمد است.

نظرها

    تاکنون نظری برای این مطلب ثبت نشده است .

ارسال نظر

برای نظر دادن ابتدا با نام کاربری و رمز عبور خود وارد سایت شوید یا ثبت نام کنید .
برای ورود یا ثبت نام اینجا را کلیک کنید .