مادر درحالی که دست دو فرزند خود را گرفته بود، خطاب به شیخ مفید گفت: جناب شیخ این دوبچه پسران من هستند. آنان را خدمت شما آوردم تا علم فقه بیاموزند. شیخ شب گذشته خوابی دیده بود که ذهنش را مشغول کرده بود. به یاد خواب خود افتاد و شروع به گریستن کرد. همه بهتزده سبب گریه او را پرسیدند که استاد لب به سخن گشود و چنین تعریف کرد: در خواب دیدم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها دست دو فرزند خویش امام حسن و امام حسین علیهما السلام را گرفته بود و آنها را به نزد من آورد و پس از سلام گفت: جناب استاد: این دو پسران من هستند به آنها علم فقه و احکام دین بیاموز. حال این اتفاق افتاده است.
شیخ مفید با کمال اشتیاق تعلیم و تربیت آن دو برادر را به عهده گرفت و در پیشبرد آنان به درجات علمی و عملی همت گماشت و آنچنان درهای علوم و معارف اسلامی را به روی آنان گشود که هر دو از نوابغ روزگار و عالمان نامدار شدند.[1] این دو فرزند علی و محمد نام داشتند که علی به سید مرتضی و محمد به سید رضی معروف شد.
علی فرزند ابو احمد حسین فرزند موسی بن محمد بن موسی بن ابراهیم فرزند امام موسی بن جعفر است که نسب او با پنچ واسطه به امام هفتم می رسد. او در ماه رجب سال 355 هجری قمری در بغداد متولد شد. پدرش به طاهر اوحد ذوالمناقب معروف بود که منصب نقابت و رسیدگی به کار و زندگی سادات دودمان ابوطالب و مسوولیت نظارت بر دیوان مظالم و سرپرستی زائران خانه خدا را که از منصب های مهم آن روز بود به عهده داشت.[2] مادرش نیز از جمله زنان دانشمند و بزرگوار بود که شیخ مفید کتاب احکام النساء را به درخواست او تالیف و تدوین کرد.[3]
سید مرتضی از استادان بسیاری بهره برد، افرادی چون:
-شیخ مفید(متوفی413 ق): که به قول نجاشی[4] فضل و برتری او در فقه، کلام، روایت علم و وثاقت مشهورتر از آن است که توصیف و تعریف شود.[5]
-ابو محمد هارون فرزند موسی تلعکبری( متوفی380 ق): که فقیه و دانشمندی برجسته و کمنظیر بود.[6]
-شیخ محمد صدوق( متوفی 381 ق): که به قول شیخ طوسی از دانشمندان بزرگ، پاسدار احادیث، آگاه به رجال و نقاد اخبار بود که در میان قمیها کسی در پاسداری از علم و حدیث و دانش زیاد همانند او دیده نشده و حدود 300 کتاب تالیف کرد.[7]و حسین بن علی بن بابویه، احمد بن علی بن سعید کوفی، محمد بن عمران کاتب مرزبانی و ....
سید مرتضی پس از آموختن علوم مختلف از آموخته های خود در راستای اعتلای دین و مکتب اهل بیت علیهم السلام بهره برد. او حوزۀ درسی تشکیل داد که ویژگی های خاصی داشت از این قبیل:
· همه افراد با هر عقیده ای می توانستند در محضر او حضور یابند و از علوم مختلف که وی تدریس می کرد استفاده کنند. نقل شده زمانی مردی یهودی که از قحطی و تنگ دستی رنج می برد به حضور استاد رسید و از وی تقاضای یادگیری علم نجوم کرد. سید مرتضی با گشاده رویی تقاضای او را پذیرفت و دستور داد هر روز مبلغی به او بپردازند. آن مرد یهودی مدتی در درس استاد شرکت کرد و زندگی خود را از طریق همان مبلغ گذراند و پس از گذشت مدتی نه چندان طولانی تحت تاثیر عظمت و اخلاق نیکوی شریف مرتضی قرار گرفت و مسلمان شد.[8]
· به هر شاگردی به فراخور حالش شهریه می پرداخت.
· بزرگان بسیاری چون شیخ مفید که از استادان او بودند، در درس او شرکت می کردند و این نشانۀ تسلط علمی و ارزشمندی درس او بود که استادش در کلاس درسش حاضر شود.
در زمان او بغدادشاهد گسترش علم و ادب بود و شیفتگان دانش و معرفت از دورترین مناطق به آنجا میآمدند تا از محضر استادان بهرهمند شوند. اما بعضاً با مشکل کتاب و کتابخانه روبهرو بودند که سید مرتضی تصمیم گرفت بخشی از خانه خود را به اهل علم اختصاص دهد تا شاگردان و دانش پژوان با استفاده از آن کتابخانه به تحقیق و مطالعه علمی و تالیف بپردازند. بعدها این قسمت از خانه او به نام دارالعلم معروف شد. علامه امینی می نویسد: او اولین کسی است که خانه اش را دارالعلم قرار داد و برای مباحثه و مناظره آماده کرد.[9] او در این زمان شاگردانی چون شیخ طوسی، ابوالصلاح حلبی، قاضی ابن برّاج طرابلسی و...را در مکتب اهلبیت علیهم السلام تربیت نمود.
او سی سال امیر حاج و حرمین و نقیب الاشراف و قاضی القضات و مرجع تظلمات و شکایات مردم بود. با داشتن این مسولیتهای مهم اجتماعی و تربیت شاگردان، تالیفات مهمی در زمینه فقه و اصول، تفسیر، علوم قرآن، کلام، حدیث و ادبیات از خود به جای گذاشت. علامه امینی 86 اثر را از او نام برده است.آثاری چون:
o الشافى فى الإمامة و النقض على كتاب المغنى للقاضى عبدالجبار بن احمد ؛ در ردّ و نقد بخش «امامت» کتاب «المغنی» قاضی القضات عبد الجبار بن احمد معتزلی، دانشمند بلندآوازه عامه است. سید مرتضی رحمهالله با توجه به اهمیت کتاب «المغنی» و انعکاسی که استدلالهای آن در بحث امامت در اندیشهها بر جا گذاشت؛ «الشافی» را تألیف کرد. ایشان در این کتاب، نهتنها استدلالهای قاضیالقضات را ماهرانه و محققانه پاسخ گفت، بلکه تمام زحمات معتزله را در این راه بلااثر ساخت. این کتاب را شاگرد نابغهاش، شیخ طوسی رحمه الله خلاصه کرد و به «تلخیص الشافی» معروف است. شیخ طوسی گفته مانند این کتاب تصنیف نشده.
در اهمیت کتاب الشافی، امام خمینی رحمهالله میفرماید: «کتاب «الشافی» سید مرتضی رحمه الله از بهترین کتابها و مشهورترین مصنفات در این باب است که در دسترس همه است … هر چه متاخرین درباره امامت نوشتهاند، کمتر از آن است که «الشافی» سید مرتضی رحمه الله تحقیق کرده است.»
o الذريعة فى اصول الفقه ؛ این کتاب در علم اصول فقه نگاشته شده است و سید در این کتاب، یک دوره علم اصول فقه متداول آن زمان را که اساس و پایه استنباط احکام شرعی و فقه استدلالی شیعه بود، گرد آورده و شاید قدیمیترین کتاب جامع اصولی شیعه در این علم است که هنوز ارزش و طراوت خود را پس از گذشت هزار سال حفظ کرده است.
o دیوان شعر؛ مرحوم شیخ طوسی رحمه الله دیوان علم الهدی را مشتمل بر بیش از بیست هزار بیت شعر دانسته و او را سرآمد شاعران عصر خود معرفی نموده است. و این در حالی است که قرن چهارم و پنجم، عصر طلایی شعر و شکوفایی ادبیات عرب بود.
o الامالی؛ امالی سید رحمه الله همان کتاب مشهور «غرر الفوائد و درر القلائد» است. این کتاب که وصف آن در گفتار علمای عامه، خاصه، ابن خلکان آمده، گنجینهای از علوم و فنون شعر، لغت، ادب، تفسیر، تاریخ، حدیث، تراجم و غیره است و به تنهایی خود بهترین گواه بر احاطه و تسلّط و مهارت سید مرتضی رحمه الله در فنون یاد شده، میباشد.
o المقنع فى الغيب؛ این کتاب در باب غیبت و مسائل آن تالیف شده است.
نکته مهمی که در تألیفات وی وجود دارد این است که ایشان در هر زمینهای وارد تحقیق شدهاند، سنگ تمام را گذاشت و آنچه در آن موضوع قابل بحث و تحقیق بوده، بیان کردهاند. با مراجعه به تألیفات سید مرتضی در مییابیم که تعداد زیادی از کتابهای سیدمرتضی دربارۀ مسائل آن روز جامعه و بعضی از آنها در پاسخ به سؤالات افراد در شهرهای مختلف آن است؛ همانند کتاب مسائل ناصریه، مسائل طرابلسیه، مسائل موصلیه، و … و نشان از این دارد که آن بزرگوار با همه اشتغالات علمی، اجرایی و تربیت شاگردان، با مردم جامعه خود نیز ارتباط تنگاتنگی داشت و عالمی در خدمت دین و مردم بود و به معضلات و مشکلات فکری و اعتقادی جامعه اهمیت میداد و به آنها رسیدگی مینمود.
او به علم الهدی معروف شد. درباره چگونگی ملقب شدن اوچنین گفته شده: روزی ابوسعید محمد بن حسین، وزیر القادر بالله، در سال ۴۲۰ هجری بیمار شد. شبی در عالم خواب دید که امیرالمؤمنین علی علیهالسلام به او می فرماید: «به علم الهدی بگو تا برای تو دعا کند تا از بیماری بهبود یابی.» وزیر گفت: «یا امیرالمؤمنین! علم الهدی کیست؟» فرمود: «علی بن الحسین موسوی است.» چون از خواب برخاست، نامهای به سید رحمهالله نوشت که برای او دعا کند و در آن نام او را علم الهدی خواند. سید مرتضی رحمه الله با دیدن نامه بر آشفت و از وزیر خواست که او را با این لقب بزرگ نخواند، وزیر گفت: «به خدا قسم! امیرالمؤمنین علی علیه السلام امر فرمود که شما را به این لقب بخوانم.» بعد از آنکه وزیر از دعای سید رحمه الله شفا یافت، جریان خواب خود و امتناع سید مرتضی رحمه الله را از قبول این لقب، برای خلیفه بیان کرد. خلیفه پیام فرستاد که شایسته است لقبی را که از سوی جدّ شما داده شده است، بپذیری و اباء نکنی. سپس حکم شد که منشیان در نامه های رسمی و عموم مردم، او را با این لقب بخوانند و بدین گونه ملقب به «علم الهدی» گردید.
درباره منزلت او بزرگان بسیار سخن گفته اند که تنها به گفته «ابو العلای معّری» دانشمند سنی (متوفای سال ۴۹۹ هجری) اکتفا می شود، هنگامی که از وی راجع به سید مرتضی سؤال شد، که «او را چگونه یافتی؟» در پاسخ به دو بیت شعر قناعت کرد که این دو بیت به تنهایی گویای عظمت شخصیت کم نظیر سید مرتضی است:
یا سائلی عنه لما جئت تسئله الا و هو الرجل العاری من العار
لو جئته لرأیت الناس فی رجل والدهر فی الساعه و الارض فی دار
ای کسی که آمده ای تا راجع به سید مرتضی از من سؤال کنی! بدان که او از هرگونه نقص و عیبی پیراسته است. اگر او را ببینی، خواهی دید که وجود همه مردم، در مردی جمع شده و روزگار در یک ساعت متمرکز گردیده و جهان در یک خانه قرار گرفته است.
او در 25 ربیع الاول سال 436 در بغداد به دیدار معبود خود شتافت[10] و ابوالحسین نجاشی و با کمک محمد بن حسن جعفری( داماد شیخ مفید) و سلار بن عبدالعزیز و دیگر شاگردانش غسلش دادند و فرزندش سید محمد بر او نماز خواند و در خانه اش در محله کرخ به خاک سپرده شد اما پس از مدتی پیکرش به کربلا منتقل شد و در جوار مطهر حضرت سیدالشهدا آرام گرفت.
علم الهدی، ذوالمجدین، ابوالقاسم، شریف مرتضی، سید مرتضی، با فکر و عملش احیاگر قرن چهارم نامیده شد تا برای همیشه نامش در زمره مرزبانان مکتب تشیع قرار گیرد.
نامش جاودان و راهش باقی.
[1] . برگرفته از فوائدالرضویه، شیخ عباس قمی، ص285؛ مفاخر اسلام، علی دوانی، ج3، ص266.
[2] . مفاخر اسلام، علی دوانی، ج3، ص268.
[3] . همان، ص267.
[4] . رجال شناس معروف
[5] . رجال نجاشی، احمدبن عباس نجاشی، ص399.
[6] . روضات الجنات، میرزا محمد باقر خوانساری، ج6، ص119.
[7] . امل الآمل، شیخ حر عاملی، ج2، ص283.
[8] . اعیان الشیعه، سید محسن امین عاملی، ج8، ص241.
[9]. الغدیر، علامه امینی، ج4، ص268.
[10] . فوائدالرضویه، ص285