«خداوند رسولان را از بين اميين (به تعبيری از بين عموم مردم) برانگيخت، براي اينكه آيات الهي را براي آنها بخواند، آنها را تزكيه كند، علم كتاب را به آنها بياموزد و بعد هم به آنها حكمت بدهد. كه در صورت عدم وجود اينها، ما در ضلالت و گمراهي قرار ميگرفتيم.»[1]
«حكمتي» كه در این آیه راجع به آن بحث ميكند ترجمه ساده شدۀ فارسي اش همان «بینش» است. البته بار معنایی حكمت بسیار وسيعتر است.
اينكه ما شروع ميكنيم آيات قرآن را ميخوانيم، روايات مختلف را ميخوانيم، بحثهاي مختلف را در اسلام مطالعه ميكنيم، به این دليل هست كه ميخواهيم به همين «بینش» برسيم.
اگر شما در مورد اسلام يكسري مسائل را بدانيد و يك مقداري پايههاي اسلامي براي شما حل شده باشد، به عنوان مثال كافي است كه وارد يك مجلس بشويد که ده یا بيست روانشناس درجۀ يك با هم بحث ميكنند، در حالیکه شما هيچيك از مسائلي هم كه آنها حرف ميزنند نميدانيد، ضوابطش را هم بلد نيستيد، بدون اينكه در آن مسئله تخصص داشته باشيد، در انتها ميتوانيد تشخيص دهيد كه نتيجهگيري بحث درست يا غلط است.
بینش اسلامی محكهايي در اختيار فرد ميگذارد كه به وسيلۀ اين محكها به راحتي بدون دانستن ضوابط علوم، بعد از آنكه آن علوم نتيجهگيري ميكنند، آن فرد ميتواند در مورد نتيجهاش نظر بدهد.
اگر مسائل مختلف اسلامی را ميخوانيم به دنبال اين هستيم كه به يكچنين درجهاي از بینش برسيم. البته با خواندن چند آيه، یا چند سوره به این درجه نمیرسیم. در طول مدت زمان این بینش در ما ایجاد می شود.
برگزیده ای از سخنرانی «شفاعت، ضابط حرکت بر صراط مستقیم» موجود در رایت بیداری1
[1] هُوَ الَّذي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفي ضَلالٍ مُبين( جمعه، 2)