«مراکش» کشوری آفریقایی است که به دلیل نزدیکی جغرافیایی به غرب (اروپا) آن را «مغرب» نیز نامیده اند. سبب دیگر این نامگذاری را غروب زیبای آفتاب در افق غربی این کشور و در دل اقیانوس اطلس نیز دانسته اند.
مغرب را باید از جمله کشورهای زیبای قاره آفریقا (منتها الیه شمال غربی آفریقا) برشمرد که زیباییهای آن تاکنون کمتر جایی ذکر شده یا به چشم آمده است. این کشور دارای ساحلی طولانی در کنار اقیانوس اطلس است. از شمال به جبل الطارق و دریای مدیترانه میرسد. از شرق با الجزایر، از غرب با اقیانوس اطلس و از جنوب با کشور موریتانی همسایه است. پایتخت این کشور زیبای آفریقایی شهر رباط است.
«مغرب بزرگ» کجاست؟
اصطلاح «مغرب بزرگ»به سه کشور مراکش، الجزایر و تونس اطلاق میشود. در قاموس مورخان و جغرافی دانان اسلامی متقدم، مغرب نامی است که به شمال آفریقا داده شده است و علاوه بر سه کشور فوق گاهی آندلس (اسپانیا) را نيز دربرميگيرد. كما اينكه مشرق نيز به كشورهاي «شرق اسلام» اطلاق ميشود.
بر اساس اين تعريف، براي ما ايرانيان كه در «مشرق» اسلام قرار گرفتهايم شناختن اين «مغرب بزرگ» ضرورت دارد.[1]
ورود اسلام به مراکش
اسلام نخستین بار در سال 50 ه.ق. (665 م.) به این منطقه وارد شد. پس از اینکه فردی به نام «ادریس بن عبدالله بن حسن بن حسن بن علی بن ابیطالب» از دست حاکمان عباسی بغداد به این منطقه میگریزد. تا اینکه مراکشیان او را به «امیرالمومنین» بودن ملقب میکنند و پس از بیعت با کمک او نخستین دولت اسلامی مستقل را برپا کردند که نام دولت «ادریسیان» را به خود گرفت.
جمعیت و دین در مغرب
جمعیت مغرب حدود 34 میلیون نفر است و دین رسمی این کشور اسلام است. البته قانون اساسی این کشور از مذهب رسمی این کشور سخنی نگفته اما از دیرباز مذهب مالکی (فرقه اي از اهل سنت كه پیروان مالک بن انس هستند) در این کشور مستقر گشته است. مردم مغرب و مسلمانان مالکی نسبت به سایر شاخههای اسلام از تسامح و بردباری بیشتری برخوردارند. این شاخه از اسلام با شیعه ستیزي ندارد. مسلمانان مغرب برای ایرانیان احترام قائلاند چون ایران را بلاد فارس و سرزمین صحابی بزرگ پیامبر(ص)، سلمان فارسی میدانند.[2]
در مغرب شمار اندکی مسیحی و یهودی زندگی میکنند. یهودیان مغرب بیشتر در شهر دارالبیضاء یا کازابلانکا (معروف به عروس شهرهای آفریقا) اقامت دارند. البته قسمت اعظم یهودیان مغرب پس از ایجاد کشور مجعول اسرائیل به این منطقه مهاجرت کردهاند.
«بربرها»، نخستین ساکنان مغرب
جغرافیای کشور مراكش به گونهای است که نوعی همگونی و امتزاج میان اقوام اروپایی، آفریقایی و عرب در آن پدید آمده است.
ساکنان اولیه مغرب بومیانی به نام «بربر» هستند که در قرن هفتم میلادی با اعراب فاتح طی چند مرحله آمیخته شدهاند. مراکش بر خلاف همسایگان خود و دیگر کشورهای عربی شرق، به تصرف عثمانی در نیامد و در دوران خلفای عباسی (هارون الرشید) از سلطه بغداد خارج شد. به همین دلیل مردم این کشور آمیزه ای از نژاد سامی و بربری میباشند. بربرها كه در واقع ساکنان اصلی این کشور اند، از دوستداران شیعه به حساب می آیند.
بربرها امروزه نیز در تلاش گستردهای در جهت تثبیت هویت فرهنگی مستقل از اعراب برای خود هستند. به طوری که قرآن را به «زبان ابازیغی» ترجمه کرده و حتی سخن از اسلام بربر به میان میآورند. در مقابل حاکمیت خواستار تقویت هرچه بیشتر وحدت ملی است. به علاوه اینکه بیشتر دوست دارد که این کشور بخشی از جهان عرب به حساب آید نه مانند ترکیه و ایران خارج از آن.[3]
مراکش، آمیزهای از فرهنگ اروپایی،عربی،آفریقایی
مراکش کشوری است با سواحل طولانی در کناره دریای مدیترانه و اقیانوس اطلس. به همین دلیل کشور اسپانیا نخستین همسایه اروپایی این کشور است.
موقعیت خاص جغرافیایی این کشور موجب شده است که این کشور از فرهنگ های متفاوتی برخوردار باشد:
- فرهنگ عربی-بربری- اسلامی در شرق این کشور
- فرهنگ اروپایی- اندلسي در شمال این کشور
- فرهنگ آفریقایی در جنوب این کشور
البته این سه فرهنگ از هم مجزا نیستند و در حال حاضر بیشتر ترکیبی از این سه فرهنگ در این کشور دیده میشود.
این ویژگیها سبب شده کشور مغرب در آفریقا پیوندی میان اسلام، آفریقا و اروپا به حساب آید. به عبارت ديگر همانطور كه در آسياترکیه «دروازه اروپا» به شمار میآید، مراكش نيز در آفريقا همان نقش را ايفا ميكند.
این موقعيت چنانکه یک فرصت تلقي ميشود، می تواند یک تهدید نیز به حساب آید. فضای چندفرهنگی امکان اتنخاب آزادانه و آگاهانه را بیشتر فراهم میکند اما در عین حال به دلیل جذابیتهای ظاهری فرهنگ غیر اسلامی، اندیشه اسلامی در مراكش همواره با دشواری هایی در مسیر خود مواجه بوده است.
واقع شدن مغرب در قسمت جنوبی دریای مدیترانه و در همسایگی قاره اروپا و تنگه جبل طارق و نیز داشتن سواحل طولانی در اقیانوس اطلس، موقعیت ویژهای در حوزه اقتصاد، تجارت و توریسم به این کشور بخشیده است. به طوری که همین سه عنصر (اقتصاد و تجارت و توریسم) به راههای غلبه بر اندیشه اسلامی در این کشور بدل شد.[4] چنانکه در قرن نخست هجری این مسیر، راهی برای صدور اسلام به اروپا بود اما پس از آنكه غرب به اهمیت و تاثیرگذاری این کشور پیبرد، موفق شد فرهنگ اسلامی این کشور را تحت الشعاع قرار دهد. به طوری که در حال حاضر میتوان گفت در قاره آفریقا مراکش -پس از کشور آفریقای جنوبی- اروپاییترین کشور به حساب میآید.[5]
مراکز علوم دینی در مراکش
شهر «فاس» از دیرباز، از زمان تاسیس توسط دودمان ادریسیان، شهری مذهبی بوده و جهت آموزش فقه مالکی و علوم قرآنی بنیاد نهاده شدهاست. موقعیت این شهر در مراکش با شهر قم در ایران، نجف در عراق و مدینه در عربستان قابل مقایسه است. حوزه علمیه این شهر که «جامعه القرویین» نام دارد از بزرگترین حوزههای علمیه مراکش است و طلاب تربیت شده در این حوزه به سراسر کشور و حتی دیگر نقاط اتحادیه مراکش بزرگ برای تبلیغ اعزام میشوند.
حوزه علمیه دیگری به نام «مولی یوسف» در شهر مراکش[6] که در واقع دژ فرهنگ اسلامی-بربری است وجود دارد.
تشيع در مراکش
«پل بالتا»[7]، نويسنده كتاب «مغرب بزرگ»، در مورد نقش شيعيان در مغرب اينگونه مينويسد:
"آيين شيعي كه از نظر جوهري...به شهادت عشق ميورزد، هنوز نزد مغربيها محترم مانده است. شيعيگري در تاريخ اسلام تشكيل يك ضد قدرت را دادهاست. بنابراين جاي شگفتي نخواهد بود كه اين آيين به نوبه خود كشاورزان، كوه نشينان و شبانان بربر را نيز جلب كرده است. [هرچند كه] از آغاز قرن يازدهم آيين سني دوباره برقرارميشود و مغربيها به فرقه مالكي ميپيوندند."
جمعیت شيعيان مراكش را بين سالهاي 2008 و 2009 در حدود 1 تا 2% كل جمعيت اين كشور دانستهاند. «ادريس هاني» از انديشمندان و فعالان تاثيرگذار شيعه در اين كشور ميباشد.
تشیع در مغرب بعد از انقلاب اسلامی ايران رو به گسترش نهاده است و مردم استقبال زیادی از مکتب اهل بیت(ع) داشتهاند. البته یکی ديگر از دلایل علاقه مغربیان به تشیع آن است که آنان از زمان حکومت امام علی(ع) و دوران حکومت فاطمیان بر شمال افریقا خاطره خوبی دارند.[8]
نخستین عامل شیعه شدن مردم مغرب پس از انقلاب اسلامي ایران، معرفي تشيع از طريق کانال رادیو عربی تهران و کتابهای چاپ شده در ایران بوده است.[9] اینترنت و ماهواره امروزه تا حد زیادی جای کتاب را گرفته و به مهمترین کانال ارتباطی مردم مغرب با مکتب اهل بیت(ع) مبدل شده است.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، با فرار شاه مخلوع ایران و حضور او در شهر رباط (پايتخت مراکش) روابط سياسي ایران و مغرب تقلیل یافت. اما این مسئله ارتباط دو ملت را قطع نکرد.
البته در چند سال اخير به دليل اين كه جريان سلفيگري وهابي در کشورهاي آفريقايي از سوي بعضي از کشورهاي حوزه خليج فارس حمايت ميشود، شيعيان مغرب با فشارها و دشواري هاي زيادي مواجه اند. از جمله بسياري از شيعيان اين كشور به دليل گرايش به مذهب اهلبيت(ع) در تنگناهاي سياسي دولت اين کشور قرار دارند.[10]
پلیس اين كشور حتي، چند کتابخانه حاوي آثار شیعیان و سایت های اینترنتی مربوط به شیعیان را تعطیل، شماری از شهروندان را به سبب گرایش های مذهبی و اعتقاد به مذهب تشیع بازداشت و برخی از اموال آنان را مصادره کرده است.
دولت مغرب همچین گروهی از علما و طلاب علوم دینی را که در حوزه های علمیه شیعی در ایران، لبنان، عراق و سوریه تحصیل کرده اند، بازداشت و فعالیت آنها در مجامع علمی و رسانه ای را ممنوع کرد.
نظام پادشاهي مراكش، به پشتوانه كمكهاي سلفيون سعی دارد منابع تفکر شیعی در مغرب را ریشه کن کند و به همین منظور کمیته هایی محلی در همه ایالت ها به منظور نظارت و جست وجوی هرگونه منابع و کتاب های شیعی و جلوگیری از ترویج آنها در عرصه فرهنگی تشکیل داده است.
البته عشق به اهل بیت (ع) و برگزاري مراسم گرامیداشت خاندان نبوت از قدیم الایام در جامعه مغرب وجود داشته است و با اینکه اغلب مردم این کشور سنی مذهب هستند، با این حال هم شیعیان و هم اهل سنت مغرب به اهل بیت عصمت و طهارت عشق می ورزند و بسیاری از مراسم شیعی از جمله مراسم دعا و روز عاشورا را گرامی می دارند.
درکل، تاثیرات فرهنگ غرب از يك سو و تبليغات گروههاي سلفي در مراکش از سوي ديگر، سبب شده تا تشیع در اين كشور بیشتر حرکتی فردی و غیرسیاسی باقي بماند. به دیگر سخن، در حال حاضر در مراکش مجال چندانی برای بروز جنبههای اجتماعی زندگی اسلامي برای یک انسان شیعه وجود ندارد.
****
مطالعه مراكش به ما نشان ميدهد كه:
مغرب كشوري است با ظرفيتهاي فرهنگي و اقتصادي فراوان كه در يكي از تاثيرگذارترين مناطق جغرافيايي جهان واقع شده است.
كشورهاي آفريقايي در تاريخ معاصر تنها از نظر اقتصادي استثمار نشدهاند. بلكه اسلامستيزان از سرمايههاي ديني و فرهنگي اين كشورها نيز به سود خود بهره گرفتهاند.
همانطور كه تاثيرگذاري كشور مراكش در جهان اسلام ميتواند داراي نتايج مثبت فراواني باشد، تاثيرپذيري آن هم از فرهنگ غرب آثار زيانباري را براي تكتك مسلمانان اين كشور (به خصوص جوانان مراكش) به دنبال خواهد داشت.
اين كشور با بازگشت به فرهنگ اصيل اسلامياش قادر است به الگويي براي ديگر كشورهاي اسلامي مبدل شود. زيرا بيگانهسازي جوامع مسلمان نسبت به اسلام اصيل برنامهاي است كه اسلام ستيزان در ديگر كشورهاي اسلامي نيز دنبال ميكنند.
[1] البته در اين نوشتار «كشور مغرب» به معناي اخص يعني همان «كشور مراكش» مورد بررسي قرارگرفته است.
[2] متاسفانه در چند سال اخير نفوذ تفکر سلفیگری، (به لطف دلارهای نفتی برخي كشورهاي حاشيه خليج فارس!) این نگاه را تحت تاثیر منفی قرار داده است.
[3] شاید علت این تمایل آن باشد که دولت سعودی به ویژه در سالهای اخیر تلاش زیادی در جهت نفوذ تفکر سلفی در بین مسلمانان افریقا کرده است. از جمله این تلاش ها صرف هرینه های هنگفتی است که تحت عنوان کمکهای مالی به کشور مغرب صورت گرفته است. مراکش عربیت را عامل بهرهمندی از چنین کمکهایی برای خود تلقی میکند.
[4] فیلم معروف «کازابلانکا» ساخته هالیوود است که داستانی از حوادث جنگ دوم جهانی را به تصویر میکشد. در این فیلم بهره جویی فرهنگ منحط غرب از جادبههای توریستی-تجاری کشور مراکش (کازابلانکا؛ شهری بندری و از مراکز یهودیان مراکش) به وضوح قابل مشاهده است.
[5] این وضعیت در الجزایر و تونس نیز با تفاوتهایی قابل مشاهده است.
[6] يكي از شهرهاي مهم كشور مراكش با همين نام(مراكش) ناميده ميشود.
[7] وي در فاصله سالهاي 1973-1978 خبرنگار دائمي روزنامه لوموند در الجزاير بوده و از سال 1988 مديريت مركز مطالعات شرق معاصر را در دانشگاه سوربن (پاريس سوم) بر عهده داشتهاست.
[8] «مالك اشتر» از ياران اميرالمونين، از سوي حضرت به فرمانداري مصر (بخشي از مغرب بزرگ) منسوب بود.
[9] «عبدالله رامی» به عنوان یک محقق مراکشی که در مورد تشیع در مغرب مطالعاتی انجام داده است در این باره می گوید: "ایرانی ها حتي بر روی مغربی های مقیم اسپانیا نیز تاثیر گذاشته اند."
[10] پس از قطع روابط سياسي ايران و مغرب در سال 1387، فشار و تبليغات عليه ايران و شيعيان در اين كشور افزايش پيدا كرد. اين تصميم دولت مراكش در پي اختلافاتي صورت گرفت كه با تنش روابط ايران و بحرين آغاز شدهبود.