به حضور مولای خود علی بن محمد هادی(ع) وارد شدم . همینکه چشم آن بزرگوار به من افتاد فرمود:
" ای ابوالقاسم خوش آمدی .قطعا تو از دوستان راستین ما هستی."
- ای پسر پیامبر بسیار علاقه مندم که عقاید خود را خدمت شما بیان کنم اگر عقایدم مورد قبول شما باشد، برآن استوار بمانم.
امام از این پیشنهاد استقبال کرده و فرمود: "عقاید خود را بیان کن."
در این هنگام او به توحید، نبوت، معاد، عدل و امامت، صفات خداوند، خصوصیات نبوت، معراج، مسائل مربوط به امامت،معاد (قبر، بهشت، دوزخ، صراط، میزان) اعتراف نمود. هم چنین به نماز، روزه، زکات، حج، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر اقرار کرد.
امام فرمودند: " ای ابوالقاسم بخدا سوگند اعتقاداتی که بیان داشتی مبانی واقعی دین الهی است که خداوند برای بندگان خود برگزیده است و از آن خشنود می شود. بر این عقاید استوار و ثابت قدم باش. خداوند تو را در دنیا و آخرت بر این مسیر پایدار می گرداند .
***
کسب اطمینان از درستی اعتقادات دینی به صورت "عرض دین" از زمان پیغمبر (ص) مطرح بوده است. افراد مشتاق و با معرفت در پی آن بودهاند که باورهای دینی خود را مستقیما به ائمه اطهار عرضه بدارند. برای مثال می توان از عرض دین "حمران بن اعین" نزد امام صادق علیه السلام و"اسماعیل بن جابر" نزد امام باقر علیه السلام نام برد.
عبدالعظیم حسنی معروف به سید الکریم، شخصیتی والا است که با عرضه عقاید خود به امام هادی علیه السلام از آن حضرت مهر تایید دریافت نمود.
کنیه وی " ابوالقاسم" است و نسبش به امام حسن مجتبی علیه السلام منسوب میگردد. . ریشه خانوادگی او با چهار واسطه به امام حسن (ع) و با پنج واسطه به علی (ع) می رسد.[1]
این بستر خانوادگی، زمینه رشد او محسوب می گردد، زیرا وقتی با چنین شجره ای تحت ولایت امام زمانش، پا به عرصه دین می گذارد، خود ارزشی مضاعف می یابد.
هم عصر با پنج معصوم*
روزگار زندگی حضرت عبدالعظیم، بین سالهای173 و 252 هجری بوده است[2]. طبق این نقل وی در زمان امامت موسی بن جعفر (ع) بدنیا آمده و تا امام عسگری (ع) را درک کرده است.
او ده سال نخست عمر 79 ساله خود را در عصر امام هفتم سپری کرده. هرچند در دوران کودکیاش از امام هفتم روایتی نکرده است اما به حضور امام رضا (ع) ،امام جواد (ع) و امام هادی(ع) رسیده و احادیثی از این بزرگواران از او نقل شده است.
*ملاقات با امام هادی در عصر خفقان برای شیعیان
چنانچه می دانیم جریان امامت از عصر امام باقر و امام صادق علیهم السلام دچار تحولاتی شد.
پس از مجاهدت های علمی وسیعی که در آن عصر صورت گرفت، باورهای صحیح اسلامی و اندیشه تشیع اندک اندک وجه تمایز خود را با مکتب خلفاء آشکارتر می ساخت. از این رو دستگاه خلافت چندین عرصه مقابله با شیعیان به ویژه بنی هاشم را آغاز کرد.
سیاست های سختگیرانه علیه ائمه و یاورانشان تا عصر حیات عبدالعظیم ادامه یافت. ظلم و خفقان در آن دوران به حدی بود که امام جواد(ع) دستگیر و امام هادی(ع) از مدینه تبعید شدند. سادات و عالمان مبازر زیر شلاقها و شکنجه های بنی عباس مظلومانه جان میسپاردند یا خانه هایشان را ترک کرده و آواره می شدند.
شیعیان امنیت زندگی کنار زن و فرزند ماندن را نداشتند و حتی قبر و تربت پاک سید الشهدا (ع) از ظلم و تجاوز عباسی مصونیت نداشت. به عنوان نمونه ماموران بنی عباس، عیسی بن جعفر را که از یاران امام هادی(ع) بود زیر ضربات شلاق به شهادت رسانده و جسد او را در نهر دجله انداختند.
در این وضعیت دشوار و وحشتزا عبدالعظیم از مدینه تا سامرا (تبعید گاه امام دهم) با رعبی آمیخته از شوق دیدار امام، به خدمت امام هادی(ع) می رسد.
از آنجا که عمال عباسیان، روابط افراد را با امام هادی(ع) پیوسته زیر نظر داشتند، وقتی متوکل از ملاقات عبدالعظیم با امام مطلع شد، دستور دستگیری و زندانی کردن آن بزرگوار را صادر کرد. او برای اینکه گرفتار حبس و زندان نگردد از چنگال ظلم متواری می شود و به ری هجرت می کند.
*سفر به ری
برخی اقوال تاریخی بیان گر این است که هجرت عبدالعظیم به شهر ری به دستور امام هادی (ع) بوده است.
به نظر می رسد علت هجرت او به ری ویژگی های منحصر به فرد این خطه باشد. این شهر در سابقه تاریخی خود کارنامه روشنی داشته است. زیرا که در سال 64 هجری و پس از مرگ یزید بن معاویه در شهرهای عراق و حجاز حرکتهای ضد اموی درحمایت از اهل بیت شروع شد. مردم ری نیز علیه امویان حرکتهایی صورت دادند. بنابراین به نظر می رسد با توجه به این زمینه عبد العظیم ری را پایگاه تبلیغ و فعالیت خود انتخاب کرده باشد.
او در شهرری به صورت مخفیانه زندگی می کرد و در محله بی نام و نشان ساربانان در خانه یکی از شیعیان ساکن گردید.
وی روزها را در سرداب خانه به سر می برد.گاهی به طور ناشناس از خانه بیرون می آمد. آن بزرگوار طی همین رفت و آمدها با خواصی از شیعیان ارتباط برقرار کرد و بدین وسیله توانست مرجعیت علمی را در این منطقه عهده دار شود.
*وکیل امام هادی (ع) در ری
سیاست بنی عباس در دوران امامت امام هادی (ع) بر محور آشفته سازی اوضاع فکری و عقیدتی مردم بود.
بر این اساس عباسیان؛
- مکتب های مختلف فقهی را گسترش دادند،
- با تقویت غالیان (کسانی که در حق اهل بیت غلو و زیاده گویی می کردند و برای آنان مرتبه خدایی قائل بودند) در مفهوم امامت انحراف ایجاد کردند،
- با شکل دهی فرقه های مجسمه و مشبهه (کسانی که قائل بودند خداوند مانند بقیه مخلوقات ویژگی های جسمانی دارد) در مفهوم توحید انحراف ایجاد کردند،
از سوی دیگر چنانچه شرح داده شد خفقان به حدی در آن دوران شدید بود که هرچند امام در ظاهر یک شهروند عادی به حساب می آمدند اما در حقیقت تحت مراقبت کامل بودند. این شرایط ویژه امام را عملا در زندانی به وسعت یک شهر قرار داده بود.
وجود این اوضاع سختگیرانه در سامرا از یک سو و بحران و نا امنی که شیعیان را در سایر شهرها تهدید می کرد از سوی دیگر، می توانست پیام امام و جریان امامت را در آن برهه متوقف سازد و در نتیجه از رسیدن به نسل های آینده و حتی خود ما باز بدارد اما طراحی "شبکه وکالت" از سوی امام هادی علیه السلام و ادامه آن تا عصر غیبت صغری سبب شد که خط اصیل اسلام محفوظ بماند. وکلای این شبکه با تعیین مستقیم امام منصوب می شدند و به عنوان حلقه واسط قابل اعتمادی مسئولیت وکالت امام را عهده دار بودند. در همین راستا عبدالعظیم حسنی که از سوی امام مهر تایید خورده به نمایندگی ایشان در ری انتصاب می یابد:
ابو حماد رازی که اهل ری بوده است، می گوید : در شهر سامرا به خدمت امام هادی (ع) رسیدم و از آن بزرگوار مسائل حلال و حرام را پرس و جو نمودم، و حضرت همه سوالات مرا جواب داد، اما همین که خواستم از حضور حضرت خداحافظی کنم ، به من فرمودند:
"ای ابو حماد! هرگاه در ناحیه ای که زندگی می کنی، در مسائل و معارف دینی خود به مشکلی برخورد کردی ، و از حل آن ناتوان ماندی، آن را از عبدالعظیم حسنی بپرس و سلام مرا نیز به او برسان."
*درسي از حيات عبدالعظیم
عبدالعظیم حسنی در شرایطی که در جامعه اطاعت از امام فراموش شده بود نشان داد که او به حدی نگران صحت عقاید خود بوده است که حتی در وضعیتی که ملاقات با امام خطر جدی همراه بود وی تهدید و خطر را به جان خرید و برای اینکه عقایدش مورد تایید امام زمانش باشد آن را به امام عرضه کرد.
اطاعت و فرمان برداری از حجت زمان درسی بسیار بزرگ و آموزنده است که عبدالعظیم به تمام نسل های بعد آموخت.
در بين ما مرسوم است براي فهم احكام و فروع دين به اهل بيت كه حجت هاي الهي هستند رجوع مي كنيم و حساسيت زيادي در شناخت اينگونه مسائل داريم.در حالي كه شيوه اصحاب بزرگ و مهمي مانند عبدالعظيم به ما مي آموزد آنچه كه فهم و كشفش تلاش و حساسيت مي طلبد، شناخت باورها و عقائد صحيح است گر چه فهم احكام به نوبه خود حائز اهميت است.
براي عمق بخشيدن به اين باورها لازم است فهم و يادگيري عقائد را در اوليت امور زندگي مان قرار دهيم و عقائدمان را بر حجت هاي الهي عرضه كنيم تا باورهاي غلطمان از باورهاي صحيح جدا شود و بدين طريق ما به باورهاي صحيحي معتقد باشيم. مسلما اين كار مستلزم تلاش وافري است.
گاهی برخی اشیای گرانبها چون برای کسب آن خود متحمل زحمت نشده ایم، قدردان آن نیستیم و ارزش آن را نمی شناسیم و گمان می کنیم به سادگی به ما رسیده است. حقیقت و مسیر روشن بندگی نیز متاعی گران بهاست. به راستی گوهر دین نیز اگر این تلاش های مستمر ائمه و یارانشان نبود به دست ما می رسید؟
ما میراث داران چنین مجاهدت هایی هستیم.ميراث دار افرادی چون عبدالعظیم که برای حفظ دین خود در شرایط اختناق به سامرا سفر می کند به جرم دیدار با امام هادی تحت تعقیب قرار میگیرد و به ری مهاجرت می کند. در این سرزمین مخفیانه و با دشواری های فراوان وکالت امام را عهده دار می شود. در تمامی این شرایط آسیب ها را به جان می خرد تا هم خود سعادتمند شود و هم شیفتگان معارف اهل بیت را در طول تاریخ تا به امروز سعادتمند کند.
رسالت من و شما برای انتقال این میراث گرانبها به نسل های بعد چیست؟