هر کس می خواهد حدیث ارزشمندي از علی (ع) بشنود پیش از اینکه کشته شوم بیاید و گوش دهد.

 میثم از بالای دار، فضایل و شایستگی های اهل بیت پیامبر را بازگو می کرد.

خبر سخنرانی میثم بر دار به ابن زیاد رسید.

به دهانش لجام بزنید.

و او کاملا از سرنوشتش آگاه بود، زیرا علي(ع) هنگام عبور از کنار آن درخت نخل به او می فرمود:

ای میثم! تو بعدها با این درخت ماجراها خواهی داشت....  تو را از این درخت خرما به دار می آویزند.

از این رو میثم بارها در کنارش نماز میخواند و این گونه زمزمه می کرد:

 مبارکت باد ای نخل! مرا برای تو آفریده اند و تو برای من روییده ای.

 ***

فرزند یحیی

اهل  سرزمین" نهروان" ،منطقه ای میان ایران و عراق [1]

از اصحاب پیامبر[2]  و اصحاب علی و  حسنین علیهم السلام

لقب  تمار[3]

این مرد برده اي است كه به دست حضرت علی(ع) آزاد مي شود و بعدها يكي از راويان حديث است.

این برده در سايه ولايت و اطاعت از پیامبر(ص) و وصي اش چنان عزيز مي شود كه به سخنوري چيره دست مبدل مي گردد كه حتي بر روي دار و تا آخرين لحظاتي كه جان بر بدن دارد، به نقل حديث مي پردازد تا اينكه لجام بر دهان او مي زنند تا سخن حق به گوش انسانهاي آزاد مرد و حق طلبان نرسد.

 ***

 - نامت چیست؟

 - سالم.

- از رسول خدا شنیدم که پدرت نام تو را "میثم" گذاشته است. به همان نام برگرد و کنیه ات را ابوسالم قرار بده.

- خدا و رسول او و امیرالمومنین راست گفتند.

این اولین برخورد میثم با علی علیه السلام بود، حضرت علی(ع) میثم را که پیش از این غلام زنی از طائفه بنی اسد بود را از صاحبش خرید و سپس وی را آزاد کرد.

 ***

 میثم، خود این چنین تعریف می کند:

شبی با مولایم امیرمومنان به صحرا رفتم ، پس از مدتي حضرت از من جدا شد و خطي را بر زمين ترسيم كرد، به من فرمود:

از این خط فراتر نیا.

امام دور شد. با خود گفتم: او دشمنان بسیاری دارد. اگر مسئله ای پیش آید نزد خدا و رسولش چه عذری خواهم داشت؟

به جلو رفتم تا او را بر سر چاهی یافتم که سر در چاه کرده و با آن سخن می گوید. حضور مرا حس کرد:

     - کیستی ؟

- میثم.

- مگر به تو دستور ندادم که از آن خط فراتر نیایی ؟

آنگاه ميثم همان كسي كه اطاعت از امامش را نصب العين خود قرار مي دهد، اين بار محبت و خوف از حفظ جان امام او را امري خلاف دستور امام وادار مي كند و مي گويد:

- آری مولای من فرموديد، ولی از دشمنان نسبت به جان شما ترسیدم و دلم طاقت نیاورد.

- از آنچه گفتم چیزی هم شنیدی؟

- نه مولای من

در این هنگام حضرت اشعاری را خطاب به من خواند :

"در سینه ام اسراری است، که هرگاه فراخنای سینه ام احساس تنگی می کند، زمین را با دست کنده و راز خویش را با زمین در میان می گذارم! وقتی زمین می روید، آن گیاه، از بذر و دانه ایست که من کاشته ام...."

 ***

 بعد از رحلت پيامبر(ص)، خلفا تمام تلاش خود را به كار بستند تا با ديني كه پيامبر(ص) به ارمغان آورده بود و براي تحقق آن تلاش ها و مجاهدت ها كرده بود به مقابله برخیزند.

در خط مقدم اين جنگ فرهنگی، استرات‍‍‍‍‍ژي منع نشر حديث قرار داشت. يعني نگذارند كه احاديث پيامبر(ص) بيان شود و نيز از كتابت و نوشتن آن جلوگيري شود تا به این وسیله پیام نبوی و الهی منتقل نشود. چون به خوبی می دانستند حقیقت اسلام در کلمات پیامبر اکرم(ص) وجود دارد.

بعد از به حكومت رسيدن حضرت امير،ایشان براي مقابله با اين استراتژي به ترویج حقیقت اسلام دست زد، درست بر عكس حركت خلفا عمل كرد و هر كس را كه احاديث پيامبر را نقل مي كرد تشويق مي فرمود.

بنابراين حضرت امير نقل حديث را به همان جايگاهي كه در زمان پيامبر(ص) داشت برگرداند. نقل حدیث در زمان حضرت امیر  امری است که نه تنها با آن مخالفت نمي شود بلكه افرادي كه ناقل و راوي حديث هستند مورد تكريم حضرت قرار مي گرفتند. یعنی حضرت امیر دست به تربیت نیروها و شاگردانی می زند تا حقیقت اسلام را برای مردم بازگو کنند، از اینجاست که ارزش راویان تربیت شده ای همچون میثم بیشتر درک می شود.

 ***

 همواره مسیر حق دشمنانی سرسخت و دوستانی راستین داشته است، علي (ع) که خود معیار حق است دشمناني سرسخت داشت كه در زمان حیاتش با او جنگیدند و بعد از شهادتش نیز تا مدت ها او را بر منابر لعن مي كردند. ولي در مقابل دوستان و محباني راستين داشت كه حتي بر روي دار از ذكر علي و تبليغ تشيع زبان فرو نمي بندند، حمايت از جانشين و امام و وصي بعد نبي را سرلوحه تمامي كارهاي زندگي قرار داده اند تا در اين راه به شهادت رسيده اند.

كساني كه محبت حقيقي آنان به ولي خدا اطاعت کامل را به بار مي آورد، افرادي كه براي حضور امام و حفظ جان او جان خود را به خطر مي اندازند و در اين راه از سرزنش هيچ سرزنشگري نمي هراسند.

كساني همچون ميثم تمار كه براي اعتلاي نام علي كوشيد و در زمانه اي كه همه علي را لعن مي كردند حاضر نشد حتي به زبان از مولايش برائت بجويد.

 ***

 میثم ارادت زیادی به همه اهل بیت داشت و هنگامی که خبر حرکت امام حسین(ع) را به طرف مکه شنید در همان سال تصمیم گرفت که به قصد حج روی به مکه نهد. در مکه به دیدار امام حسین (ع) موفق نشد.

هنگامی که از سفر حج به سمت کوفه برمی گشت، ابن زیاد در بين راه دستور دستگیری او را صادر کرد. این در حالی بود که مسلم بن عقیل در کوفه به شهادت رسیده بود. میثم را دستگیر شد و نزد ابن زیاد بردند.

- پروردگارت در کجاست ؟

- در کمین ستمگران... که تو یکی از آنانی...

- با اینکه عجم هستی با من اینگونه سخن میگویی؟ به من خبر داده اند که تو با ابوتراب بسیار نزدیک بوده ای ...

- آری درست گفته اند.

- باید از علی تبری بجویی و او را به  بدي یاد کنی و گرنه دست و پاهایت را بریده و تو را به دار می آویزم.[4]

در این هنگام میثم سخنان امیرالمومنین علی علیه السلام را به یاد می آورد:

      - ای میثم،  آن روز که عبیدالله ابن زیاد از تو بخواهد که از من بیزاری بجویی چه خواهی کرد؟

      -نه، به خدا سوگند، هرگز چنین نخواهم کرد!

      -اگر از من  تبری نجویی ، تو را به دار آویخته و می کشند.

      -صبر و بردباری خواهم کرد. این کار در راه خدا برایم سهل است.

میثم روحیه مقاومت تازه ای پیدا می کند و در مقابل این تهدید به ابن زیاد می گوید : علی(ع) به من خبر داده است که مرا به دار می آویزی و من نخستین مسلمانی هستم که در راه اسلام بر دهانم لجام زده خواهد شد.

ابن زیاد برای مقابله با این سخن او گفت :به خدا قسم دست و پایت را قطع کرده و زبانت را رها می گذارم تا دروغ تو و دروغ مولایت آشکار شود.

خبر سخنراني میثم بر دار به ابن زیاد رسيد، ابن زیاد تصمیم گرفت که بر دهان او لجام بندد تا سخن حق به گوش حق طلبان نرسد و این چنین سخن علی (ع) تحقق یافت و سعی بیهوده او تباه شد.

***

مدتی پیکر بی جانش بر سر دار بود. ابن زیاد اجازه نداد که بدن او را از دار فرود آوردند و به خاک بسپارند.

آري جزاي آن كس كه در تمام عمر خويش پيرو علي بود و حتي بر سر دار هم سخنان علي را بازگو مي كرد اين است كه از تشييع پيكرش جلوگيري شود.

زيرا اين پيكر يادآور ياد و نام علي است، يادآور پيام غدير است، يادآور اين است كه بشريت برای رستگاری همواره اخذ سنت رسول خدا(ص) و فهم كلام خدا بايد به علي و اولادش تمسك جويند.

شبی هفت تن از خرما فروشان، نگهبانان را سرگرم کرده و مخفيانه میثم را از دار پایین آورده و در محل برکه آبی که خشک شده بود دفن نمودند. اما خداوند متعال او را عزت بخشید و نام و یادش را در طول تاریخ زنده کرد و مرقدش را محل زیارت عارفان به حق قرار داد.

***

ما براي اطاعت از اماممان كي و كجا خود را به خطر انداختيم؟ جانمان، مالمان، آبرويمان را وقف كه ساختيم؟

در کنار خون آزاد مرداني چون ميثم در محكمه الهي چیز قابل ارائه ای داريم؟


[1] بعضی او را ایرانی و از مردمان فارس دانسته اند؛ به همین دلیل او را ابوسالم هم می خواندند.

[2] از جزییات زندگی اش در سالهای نخست حیاتش و در روزگار صدر اسلام ، اطلاعی در دست نیست.  

[3] تمار به معنای  خرما فروش است.زیرا او در کوفه خرما فروش بود.  

[4] سیاست لعن علی علیه السلام بر منابر و محافل رسمی یک سیاست اموی بود که از زمان معاویه به اجرا در آمد و تا زمان عمرو بن عبدالعزیز ادامه داشت.

2017-12-11T11:18:38+0330 مرکز نشر آثار و اندیشه های شهید دیالمه

نوشته شده در تاریخ : 20 آذر 96 | موضوع : اصحاب قرآن و عترت

نظرها

    تاکنون نظری برای این مطلب ثبت نشده است .

ارسال نظر

برای نظر دادن ابتدا با نام کاربری و رمز عبور خود وارد سایت شوید یا ثبت نام کنید .
برای ورود یا ثبت نام اینجا را کلیک کنید .