مجسمه ساز برای اینکه مجسمه فردي را بسازد، آن فرد را پیش روی خود قرار می دهد، بعد به حالاتِ چهرهاش، دستش، پاهایش و... دقت می کند و مجسمه را عيناً مطابق الگو ميسازد . در نهایتِ کار، اين مجسمه عيناً مشابه مدل نخواهد شد، اما هر ميزان تبحرش بیشتر باشد، شباهت مجسمه به الگو و مدل بيشتر خواهد بود.
حال آیا ما به عنوان یک شیعه واقعا اهل بیت پیامبر(ص) را الگوی زندگی مان قرار داده ایم؟ به طور مثال ما از امام پنجم به نام «باقرالعلوم » یعنی «شكافندۀ علوم » نام می بریم. آیا حقیقتا امام باقر (ع) را الگوی زندگی مان قرار داده ایم؟ یا اینکه افراد دیگری را پیش روی خود قرار داده ایم؟
زمانیکه ما غیر از ائمه افراد دیگری را به عنوان الگو انتخاب کردیم، سبک مطالعه مان فرق می کند. در این صورت مسلم است که جامعه ما دیگر «نهج البلاغه» را نمیخواند مثلاً کتاب «چشمهایشِ» بزرگِ علوی را میخواند یا فلان کتابِ جامعه شناسی را می خواند. یعنی به غیر از ائمه افراد دیگری به عنوان ابر قدرت فرهنگی به ما معرفی میشوند و بعد ما احساس میکنیم که این افراد چیزهایی می گویند که ما خودمان نداشتیم.
انتخاب و پذیرش الگوهای جدید در حالی است که حتي اگر نظريات مستشرقين را -كه بسیاری از آنان خط اسلام را منحرف كردهاند- نگاه كنيد، می بینید که در مورد امام باقر (ع) دستشان بسته ميماند و ميگويند ما نميدانيم اين مطالب را از كجا گفته است و قبل از او اصلاً اين مسائل مطرح نشده بود.
برگزیده ای از سخنرانی «اگر فاطمه نبود» ، «قضا و قدر» ،« امام سجاد، حماسه عبادت»