ماه رمضان گذشته پخش سریال پرهزینه و جنجالی «عمر فاروق» که با هزینۀ دو دوست وهابی قسمخورده، عربستان (شرکتmbc) و قطر، ساخته شده بود پایان یافت. این سریال که پرهزینهترین پروژه سینمایی دنیای عرب نام گرفته، اهداف به خصوصی را برای مخاطبان مسلمان و عرب زبان دنبال می کرد.
چهرهای که این سریال از دومین خلیفه نشان می دهد در چند سرفصل قابل بیان است:
دارای برترین جایگاه علمی پس از پیامبر:
جایگاه عمر و نقش او را در پیشبرد اسلام به گونهای نشان داده شد که گویا او پس از پیامبر مهمترین مسلمان بوده و او را عالمترین افراد به اسلام معرفی می کند.
در تمام دیالوگها و صحنهها سعی شده تا عمر را مسلط به قرآن ببینیم. او در پاسخ اکثر پرسشها و در مواضع و مواقف گوناگون به قرآن استشهاد میکند یا آیهای را عیناً میخواند یا تلمیحی به قرآن در سخنش هست. این تسلط به قرآن در کلام هیچکس دیگر نشان داده نمیشود و خواهناخواه عمر داناترین افراد به کتاب خدا معرفی میشود. او حتی دیگران را هم بابت نادانی و عدم اشرافشان به قرآن شماتت میکند. مثلاً یکی از والیان به عمر نامه مینویسد تا حکم مسلمانی را بپرسد. چون او فردی از اهلذمه را به قتل رسانده. عمر به سایرین میگوید مگر قرآن نخوانده که « وَ إِنْ كانَ مِنْ قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ ميثاقٌ فَدِيَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلى أَهْلِهِ وَ تَحْريرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيامُ شَهْرَيْنِ مُتَتابِعَيْنِ تَوْبَةً مِنَ اللَّهِ وَ كانَ اللَّهُ عَليماً حَكيم»[1] و والی به درستی سخن وی پی برده و خود را سرزنش میکند.
چهره عالمانه ای که از عمربن الخطاب در این سریال نشان داده می شود درست بر خلاف اعترافات مکرر شخص خلیفه است. نقلهای تاریخی مکرر نشان می دهد که او در دوران خلافتش بارها برای حل مشکلات مجبور شده به امام علی(ع) مراجعه کند. جمله معروف «لولا علی لهلک عمر»[2] گواهی تاریخی بر این مدعا است.
رابطه دوستی صمیمانه با حضرت علی علیه السلام:
این سریال سعی دارد که رابطۀ عمر و حضرت علی(ع) را چنان دوستانه نشان دهد که گویی علی(ع) و عمر دوستانی دیرینه و صمیمی بودهاند. در حقیقت هدف این است که مخاطب حوادث پس از پیامبر را امری ساختگی و غیرقابل باور تلقی کند. به عنوان مثال در سال ۱۷ه عمر وارد خانۀ حضرت علی(ع) میشود. حضرت علی با خوشرویی عمر را میپذیرند. سه کودک خردسال در خانهاند. حضرت علی(ع) فرزندان خردسالش را به عمر معرفی میکند: عمر، ابوبکر و عثمان. عمر دستی بر سر کودکان میکشد و به علی(ع) میگوید:«خدا تو را دوست بدارد که آنچنان ما را دوست داری که نام ما را بر فرزندان خود نهادهای.» و پس از آن امکلثوم را از حضرت علی(ع) خواستگاری میکند، حضرت در پاسخ میگویند اگر دخترم راضی باشد من هم راضیام.
گفتنی است که مطالعات تاریخی نشان می دهد: اولا ازدواج دختر امام (امكلثوم) با عمر محل ترديد است و همه نقلهاي تاريخي بر صحت اين واقعه متفق القول نيستند. ديگر اينكه حتي اگر چنين ازدواجي صورت گرفته باشد، رواياتي وجود دارد كه نشان مي دهد خلیفه اين ازدواج را به نفع موقعیت خود در جامعه مي دانسته و به همین دلیل با تهدید امام را مجبور به پذيرش چنين ازدواجي مي كند و نسبت به عواقب مخالفت با این درخواست(!) هشدار می دهد.[3]
نكته ديگر اينكه نامگذاری فرزندان امام به دلیل دوستی و تایید موقعیت خلیفه نبوده است. به عنوان مثال در یکی از موارد امام خود علت نامگذاری فرزندشان (عثمان بن علی) را شدت علاقه شان به «عثمان ابن مظعون» (صحابی بزرگ پیامبر) بیان می کنند.[4]
البته تصویر این رابطه دوستانه با چهره ای که از ایرانیان در فیلم ارائه داده می شود بعدا تکمیل شده و منجر به این تصور می شود که همۀ آنچه از دشمنیهای عمر با اهلبیت(ع) نقل شده ساختۀ ایرانیان شیعه است.
فردی دارای قداست:
بر اساس این فیلم عمر حصن اسلام است و پیشنهادهایش مطابق است با وحیی که بعداً نازل میشود. مثلا بر اساس اعتراض اوست که دعوت پیامبر علنی می شود. او نزد پیامبر آمده و می گوید که دیگر زمان آن رسیده تا پیام الهی را علنا آشکار کنی. پس از این گفتگو است که جبرئیل نازل شده و امر الهی را مبنی بر دعوت آشکار ابلاغ می کند.
البته باید دانست که نسبت دادن چنين خصوصياتي به خليفه دوم ريشه در روايات مجعولي دارد كه كتب تاريخي اهل سنت به آن پرداخته است. در كتب اهل سنت رواياتي تحت عنوان "موافقات عمر"[6] آورده شده است. هدف اصلي از جعل چنين رواياتي اين بوده كه جايگاه خلفا در انظار مردم بالاتر رود تا بلكه تثبيت و توجيهي براي موقعيتي باشد كه شايستگي آن را نداشته اند.[7]
شجاعی دلاور:
در فیلم، عمر شجاعی است که آوازۀ دلاوریاش مانع تعرض کفار به مسلمانان میشود. در صحنهای مسلمانان دست در دست هم در کوچههای مکه راه میروند و شعار توحید سر میدهند. یکی از کفار میخواهد به مسلمانان حمله کند که دیگری جلویش را میگیرد و میگوید: «و فیهم عمر و حمزه»[8] و از عاقبت درگیری او را میترساند.
انتساب صفت شجاعت به عمر امری است که اثبات نادرستی اش کوشش تاریخی چندانی نمی خواهد. در جنگ احد که سرپیچی مسلمانان از فرمان پیامبر(ص) پیروزی مسلم را به کام سپاه اسلام تلخ کرد تنها مدافع جان پیامبر علی(ع) بود. سوال این است که اگر دلاورانی(!) چون عمر در میان اصحاب بودند چرا علی(ع) یک تنه به دفاع از پیامبر می پردازد. اساسا لقب «کرّار غیر فرّار» که علی(ع) در جنگها به آن مفتخر شد از همین رو بود که در میان صحابه پیامبر افرادی بودند که بارها از صحنه نبرد گریخته بودند!
خلیفهای عادل:
در سریال، حکومت عمر نمونۀ اعلای حکومتی عادلانه است. حاکمی سادهزیست که متمایز از سایر مردم نیست و حتی وقتیکه غریبهای وارد مسجد میشود نمیتواند خلیفه را از مردم عادی تشخیص دهد. مردی مهربان که در قحطی از رنج مردم در عذاب است. با دست خود کاسۀ غذا به فقیران میدهد و به کودکان غذا میخوراند. بر پشت خود غذا برای فقیران میبرد و در بیابان با کودکان بازی میکند.
در هنگام قضاوت و شنیدن شکایت مسیحی و مسلمان در نگاهش هیچ تبعیضی نیست.
به رعایت حقوق اهلذمه توصیه میکند و حتی پسرش را که در مصر یکی از مصریان اهلذمه را مضروب کرده به همراه والی مصر به مدینه فرامیخواند. چوب دست اش را به ذمی میدهد تا در مسجد پسرش را قصاص کند. بعد از ذمی میخواهد با چوب دست والی مصر را هم تنبیه کند چرا که پسر عمر به پشتگرمی والی مصر جرئت تعدی به اهل ذمه را پیدا کرده است.
لازم به ذکر است که شهرت خلیفه دوم به عدالت دارای دلایلی تاریخی-اجتماعی است. امپراتوری و سلطنت حاکم بر ایران سبب شده بود که ایرانیان تصور کنند که اسلام که در همسایگی شان ایجاد شده و نیرو گرفته نیز از همان الگوها پیروی می کند. اما پس از فتوحات و با آغاز ارتباطات ایران و اعراب معلوم شد که خلیفه مسلمانان از این قواعد آگاهی ندارد. تجملگرایی که در بین سلاطین ایران امری مورد انتظار بود در سنت نبوی جایگاهی نداشت. طبیعی است که خلفا برای حفظ عرض خود نیز که شده قواعد ظاهری حکومت نبوی را آشکارا نشکنند. امری که به دلیل بی ریشه و تصنعی بودن بعدها در زمان خلیفه سوم و دیگر خلفای بنیامیه دوامی نیافت.
به همین دلیل است که از این ظاهرسازی ها در تاریخ با عنوان عدالت و یا ساده زیستی خلیفه یاد شده است.
علاقه وافر به پیامبر:
آنقدر پیامبر(ص) را دوست دارد که هنگام شهادت به رسالت پیامبر(ص) در اذان اشک از چشمانش جاری میشود. حتی تقاضای همسری دختر علی(ع) را دارد تا داماد پیامبر محسوب شود و در قیامت که تمام خویشاوندیها، جز دامادی پیامبر(ص)، باطل میشود در کنار پیامبر(ص) باشد.
آیه «نجوا»[9] نشان دهنده خالصترین مصداق این علاقه و محبت است. غالب مفسران شيعه و اهل سنت نوشته اند تنها كسى كه به اين آيه عمل كرد امير مؤمنان على (ع) بود چنان كه طبرسى در روايتى از خود حضرت نقل مى كند كه فرمود:
" آيه اى در قرآن است كه احدى قبل از من و بعد از من به آن عمل نكرده و نخواهد كرد، من يك دينار داشتم آن را به ده درهم تبديل كردم و هر زمان مى خواستم با رسول خدا (ص) نجوا كنم درهمى را صدقه مى دادم"
مردی فرهنگ دوست و حامی تمدن:
پس از تکرار پخش سریال در روز بعد، برنامهای به نام «عمر صانع حضاره»[10] به نقش عمر در شکلگیری تمدن اسلامی میپردازد. مجری این برنامه فردی است لفاظ و بازیگرصفت که مرتبا در پی تحریک احساسات و عواطف مخاطب است تا از این رهگذر، باب هرگونه اندیشه و بررسی علمی و تاریخی در مورد سریال بسته شود. این برنامه از اختراع ابزارآلات جنگی مانند منجنیق[11] تا راهاندازی اولین سامانۀ پست در جهان[12] ، وضع مالیات و ساماندهی نظامیان و همچنین نخستین حفر قنات را همه به نبوغ عمر نسبت میدهد.[13]
سریال «عمر فاروق»، نمایشی ازتحریف تاریخ
با همه اینها سریال عمر اهداف متعددی را دنبال می کند:
1 . این فیلم تمام تلاش خود را برای تخریب چهره ایران و ایرانی به کار می گیرد[14] و از سوی دیگر از هر فرصتی برای توجه دادن مخاطب به محوریت جزیرة العرب کوشش می کند.
فیلم سعی دارد کینهای عمیق میان ایرانیان و عمر به نمایش بگذارد. به عنوان مثال هرمزان ایرانی از روی میل و اخلاص مسلمان میشود. اما وقتی ابولؤلؤ او را از توطئهاش برای قتل عمر آگاه میکند هرمزان ابتدا برآشفته می شود. اما بعد با ادامۀ صحبتهای ابولؤلؤ گویی سیرتش آشکار شده و آهسته میگوید: «من مسلمان شدهام اما از حاملان اسلام(اعراب) مانند تو کینه به دل دارم». برخورد هرمزان با ابولؤلؤ کنایهای است از اینکه حتی مؤمنترین و مخلصترین ایرانیان مسلمان هم به علت شکستی که از اعراب خوردهاند کینۀ آنان را بر دل دارند.[15]
2. نمایش اغراق آمیز شکوه دوران خلافت عمر و فتوحاتی که در زمان او رخ داد، این فکر را القا کند که اگر امروز هم همۀ مسلمانان حول محور دولتی مرکزی در عربستان متحد شوند، مشکلات جهان اسلام برطرف خواهد شد و تمدن اسلامی به دوران اوج خود بازخواهد گشت. به این ترتیب هم نقش ایرانیان را در شکلدهی و اعتلای تمدن اسلامی انکار شده و هم تمام پیشرفت های جامعۀ اسلامی را به شخصیت ویژۀ عمر و سرسپردگی مسلمانان تحت لوای حکومت مرکزی او در شبه جزیره منتسب شده است.
3.در کنار تمامی این صحنهها تا حد امکان حضور و نقش حضرت علی(ع) در حمایت از اسلام نوپا کمرنگ شده. این خط از زمان حیات پیامبر تا عصر خلافت عمر پیگیری می شود. برای مثال داستان لیلهالمبیت این طور روایت شده که با معجزۀ پیامبر همۀ مسلحان تا صبح به خواب میروند و وقتی صبح وارد خانه پیامبر(ص) میشوند بی آنکه جدیت و هجومی در رفتارشان دیده شود، حضرت علی(ع) را در رختخواب پیامبر(ص) میبینند. این داستان به قدری پیشپاافتاده و ساده روایت شده که مخاطب را از درک عمیق آیۀ «وَ مِنَ النَّاسِ مَن يَشْرِى نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤوفُ بِالْعِبَادِ[16]و عظمت فداکاری علی(ع) در لیلةالمبیت فرسنگ ها دور می کند.
4. در این سریال برای ماجراهای مشهور تاریخ، بدلهایی دروغین ساخته شده تا حقیقت را پشت پرده دروغ پنهان کنند. به این نمونه توجه کنید؛ روز پس از هجرت پیامبر(ص) ابوسفیان به در خانهای میرود که فاطمه(س) در آن است، ابوسفیان از او میپرسد پدرت کجاست و فاطمه(س) که دختری خردسال است جواب میدهد نمیدانم. در این زمان ابوسفیان به صورت دختر سیلی میزند. این نوع روایت از تاریخ در کنار هزاران صحنه خلاف واقع دیگر ذهن مخاطب را به بن بستی می کشاند که در آن راهی جز پذیرش نخواهد داشت. چون بخشی از تاریخ (اهانت و آزار به عزیزترین فرد نزد پیامبر) بیان شده اما بخش مهمتر آن(که مرتبط به اتفاقات پس از رحلت پیامبر است) تحریف و حذف شده است.
5.مرگ عمر هم در فیلم مشابه شهادت حضرت علی(ع) روایت شده. او صبح هنگام در مسجد و در حال اقامۀ نماز صبح است که با خنجری دولبه درست شبیه شمشیر حضرت علی(ع)، که پیشتر درجنگها نشان دادهشده، به دست بردهای ایرانی ترور میشود .[17] وصیتش مانند وصیت حضرت علی(ع) است: توصیه به رعایت حقوق همه حتی اهل ذمه. او از موروثی شدن حکومت بیمناک است و به همین دلیل امر حکومت را به شورا وا می گذارد!
ماحصل تمام آنچه در سریال میبینیم آن است که عمر افضل صحابۀ رسول خداست، با درایت اوست که مشکل قحطی برطرف می شود. به کرامت و آبروی او از آسمان باران میبارد. یهودیان و مسیحیان مفتخرند که در ذمۀ اویند و صحابه در زمان مرگ، آرزوی دیدار او را دارند.
در دید مخاطب چنین فرد صاحبدرایت و صاحبکرامتی شایستۀ مقام خلافت است.
سخن آخر:
سریال عمر علیرغم مخالفتها و فتواهای علمای اهلسنت ساخته و پخش شد[18]. حزنی که پخش این سریال برای شیعیان ایرانی داشت فقط به دلیل حضور برخی عوامل دستاندرکار سریالهای تاریخی کشورمان در تهیه این پروژه نیست(که در جای خود باید علتیابی و بررسی شود). بلکه به سبب آن تلاشی است که جبهه باطل در حق نمایاندن خود دارد. درد عظیمتری که شیعه را میآزارد این است که امروز آب گوارایی به دست او رسیده ولی دشمن برای فرونشاندن عطش جهانیان نسبت به آن، با هزار و یک ترفند سعی در ساختن سرابهایی دارد تا مردم را از سرچشمه غافل سازد.
خداوند وعده داده که خود نور حقیقت را علیرغم اینکه کافران خوش ندارند تمام و کمال خواهد کرد.
يُرِيدُونَ لِيُطْفِواْ نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْكَافِرُون (صف، ۸).
اما آیا ما شیعیان در تمام کردن این نور نقش و مسئولیتی بر عهده نداریم؟ وعده خدا حتمی و عملی است، این ماییم که اگر در راه عملیکردن وعدۀ الهی بکوشیم خدا هم با ما خواهد بود و با محسنین از اجر عظیم بهرهمند خواهیم شد[19] و اگر از دین خود دست بکشیم خدا مردمی میآورد که از سرزنش سرزنشگران در راه خدا نمیترسند[20] و او را یاری میکنند.
[1] نسا،۹۲
[2] «اگر علی نبود عمر تا به حال هلاک شده بود.»
[3] مطالعه بيشتر در كتاب: "مظلومي گمشده در تاريخ" نوشته علي لبافي، جلد دوم
[4] مطالعه بيشتر در كتاب: "معماي نام" نوشته علي لبافي (اين كتاب پژوهشي تاريخي در مورد نامگذاري فرزندان امام(ع) است.)
[5] پس از صحنه بارش باران، دیالوگ جالبی بین عمر و علی(ع) رد و بدل شد، علی(ع) به عمر گفت اگر همواره مسلمانان متحد باشند و دست از تفرقه بردارند، مانند امروز، برکت بر آنها نازل میشود و عمر در پاسخ گفت واقعاً سخنی حکیمانه گفتی.
[6] "موافقات عمر" به معناي وضعيتي است كه در آن ادعا مي شود سخن و رفتار عمر، مبناي وحي قرار گرفته و در واقع خداوند با عمر موافقت كرده و بر اساس آن به پيامبر(ص) وحي نازل كرده است!!!
[7] براي مطالعه بيشتر به كتاب "نقش ائمه در احياي دين" علامه سيد مرتضي عسگري مراجعه شود.
[8] «عمر و حمزه در میان آنان هستند»
[9] يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا ناجَيْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْواكُمْ صَدَقَةً ذلِكَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ أَطْهَرُ فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيم(مجادله/12)
[10] «عمر، پایه گذار فرهنگ»
[11] که شیطان ساختنش را به نمرود یاد میدهد تا ابراهیم(ع) را به آتش بیاندازد.
[12] نمونهاش ار ۵۰۰ سال پیش از عمر در امپراتوری هخامنشی موجود بوده است.
[13] شواهد تاریخی بیانگر این است که حفر قنات و ساماندهی نظامیان و وضع مالیات از عناصر زیست اجتماعی ایرانیان بوده که ریشه در تمدن کهن این مردم داشته است.
[14] البته ناگفته پیدا است که تمرکز فیلم بر تقابل عجم و عرب تنها بهانه ای است تا در لوای آن تشیع تخریب و تضییع شود چرا که بی تردید مخاطب امروز این سریال تشیع را به ایران می شناسد. به همین دلیل است که نویسندگان فیلمنامه این نقطه را هدف می گیرند.
[15] در فیلم اصلاً به نقش هرمزان در ایجاد دیوان، ایجاد گاه شمار و نظمدادن به امور سپاه و مشورت نظامی دادن به عمر برای پیشبرد فتوحات اشاره نشده است.
[16] بقره، ۲۰۷
[17] کنایهای عمیق از رابطۀ نمادهای شیعه و دشمنی عمر و ایرانیبودن. گویی که این ایرانیان شیعهاند که نمادهایی برای شیعه ساختهاند تا یادآور دشمنی با عمر باشد. چون مخاطب همچنان ایرانی را مساوی با شیعه می پندارد.
[18] دلیل این مخالفت نشان دادن چهرۀ «عشره مبشره» در سریال بود که این خود دروغ تاریخی دیگری است. نه به دلیل دروغها و تعصبهایی که سریال سرشار از آن است!
[19] سوره عنکبوت، آیه ۶۹.
[20] سوره مائده، آیه ۵۴.