دشمنان حقيقت همواره در طول تاریخ به شيوه هاي گوناگون سعي داشته اند كه پيام الهي، جريان نبوت و امامت را مخدوش كنند. روشن است كه در اين ميان تشيع به عنوان سرچشمه اي كه زلال اين حقيقت را به گوش بشريت رسانده و مي رساند با شديدترين هجمه ها رويارويي مي كند. چرا كه آنها روح هدایتي را كه تشیع پرچمدار آن است به خوبی درک کرده اند.
آنان دريافته اند كه انسانِ تربيت شده در مكتب اهل بيت(ع)، موحدي است كه به خداوند قاهر و قادر مطلق دلبسته است و به پشتوانه وعده هاي تخلف ناپذير چنين معبودي، شكست و نابودي براي وی متصور نيست. چنين انساني دلهاي ايادي شيطان را به رعشه مي اندازد. پس آنان به تصور باطل خود با دميدن بر شعله فروزان نور الهي كمر به خاموش كردن آن مي بندند، غافل از آنكه نور هدایت خاموش شدنی نيست[1] و شيطان را بر بندگان خالص الهي راه و سبيلي گشوده نخواهد شد.[2]
فیلم «مغزشویی مقدس» یکی دیگر از اين تلاش های بیهوده است. اين فيلم تلاش مي كند بياني خودساخته و نادرست از انگيزه نهضت امام حسین علیه السلام ارائه دهد و سپس با زير سوال بردن اساس مذهب و دين مراسم عزاداری سید الشهدا(ع) را يك حربه و دستاويزي براي سودجويي قلمداد و با ایجاد ارتباط بين آن و مسائل سیاسی به تشیع حمله کند.
الف)آيا امام حسين عليه السلام در پي دستيابي به حكومت به عنوان حق موروثي براي خود بود؟
فیلم «مغزشویی مقدس» این گونه آغاز می شود:
«داستان عاشورا را همه می دانیم. پس از مرگ معاویه حسین بن علی (ع) که خلافت بر مسلمانان را به خاطر خویشاوندی با پیامبر حق خود می دانست!!، مکه را به قصد خلافت کوفه با تعدادی از هواداران و اعضای خانواده اش ترک کرد. ولی به جهت متفرق شدن یارانش در سرزمینی نزدیک به کوفه به نام کربلا به محاصره افتاد و چون با شجاعت از پذیرفتن بیعت با خلیفه جدید سرباز زد در جنگی نابرابر در سال 61 ه.ق. به همراه بسیاری از اعضای خانواده اش کشته شد.»
عبارت نخست؛ «داستان عاشورا را همه می دانیم..» ماجراي عاشورا را يك موضوع روشن و واضح مي خواند تا با بديهي انگاشتن آن براي مخاطب ترديدي باقي نگذارد كه روايت فيلمنامه از عاشورا مطابق با واقع است. اما چنين گزارش كوته بينانه اي از واقعه عاشورا نخستين دليل بر غير مستند بودن اين فيلم است.
در این گزارش علت قیام امام حسین(ع) چند رکن دارد: ادعای امام بر حکومت به واسطۀ خویشاوندی با پیامبر، حرکت به سمت کوفه برای پیگیری این ادعا با تعدادی از یاران، متفرقشدن یاران امام و کشته شدن امام و اعضای خانوادۀ ایشان.
اما اندكي مطالعه در تاريخ اسلام حقايق ديگري از اين واقعه را روشن مي كند:[3]
پس از مرگ معاويه، فرزندش يزيد (با مكر و مقدمه چيني معاويه پيش از مرگش، و بر خلاف مفاد صلح نامه اي كه با امام حسن عليه السلام به امضا رسانده بود) جانشين پدر شد. يزيد پس از تكيه زدن بر تخت پدرش، امام حسين عليه السلام را ميان پذيرش خلافتش و كشته شدن مخير ساخت. امام چون بيعت با يزيد را مساوي با نابودي دين مي دانستند ، به همراه خانواده خود مدينه را ترك و به سوي مكه حركت مي كنند.
پس از حضور امام در مكه، روشن مي شود كه حكومت در پي طراحي و اجراي ترور امام در مكه و در خلال اعمال حج است. اين موضوع سبب مي شود كه امام قصد ترك مكه را كنند.
از سوي ديگر نامه هايي از جانب كوفيان به امام روانه مي شود. محتواي اين نامه ها همگي بر حمايت و پشتيباني از تصميم امام بر بيعت نكردن با يزيد حكايت دارد. به همين دليل كوفيان از امام دعوت مي كنند كه كوفه را برگزيده، و به اين شهر هجرت كنند.
امام براي كسب اطمينان ادعاهاي كوفيان پسر عمويش، مسلم بن عقيل، را به كوفه گسيل مي دارد. كوفيان از مسلم اعلام حمايت مي كنند. مسلم نيز در نامه اي پيام دعوت كوفيان را براي امام ارسال مي كند و امام از مكه راهي كوفه مي شود.
دستگاه خلافت پس از اطلاع از واقعه سياست ارعاب را در پيش مي گيرد و عبيداله بن زياد را كه به خونخواري و خشونت معروف است به امارت كوفه مي گمارد.
اين اقدام سبب مي شود كه ياران مسلم پيمان خود را با او و امام بشكنند. سرانجام فرستاده امام در نهايت غربت و بي ياوري به شهادت مي رسد، در حاليكه امام همراه ياران و اهل بيتش به جهت اتمام حجت و پاسخ دعوت کوفیان به سوي كوفه روان شده و لشگري نيز از كوفه به سوي او فرستاده شده تا فرمان خليفه را عملي سازد. يا بيعت و يا كشته شدن!
***
حال بايد از فيلمنامه نويس اين مستند پرسيد كه اگر خلافت مسلمين حق موروثي امام (به دليل رابطه خويشاوندي با پيامبر است) چه چيز مانع امام است كه مطالبه اين سهم موروثي را به مدت ده سال (طول حكومت معاويه پس از امام حسن (ع)) به تاخير بيندازند؟
اگر هدف امام از حركت به سوي كوفه دستيابي به خلافت مسلمانان بود، چرا امام پس از شهادت برادر بزرگوارشان، امام حسن مجتبي (ع) اين هدف را عملي نكردند؟
مسلما چنين روايت مقلوبي از انگيزه حركت امام ناشي از تفكري باطل نسبت به جايگاه امامت است. تفكري كه ميان تخت خلافت و شأن امامت تفكيكي قائل نمي شود و در پی آن است که القاء کند كه امام براي كسب سهمي موروثي قدرت طلبانه وارد عرصه نبرد و كشتار شده است در حالی که امر امامت یک تعیین الهی است و خویشاوندی با پیامبر منشاء آن نیست.
*با توجه به اينكه امام داعيه حكومت و خلافت ندارد، چرا از بیعت با یزید خودداري مي ورزد؟
بي شك بهترين مرجع براي درك انگيزه نهضت حسيني تبيين هايي است كه امام خود نسبت به دور نماي نهضتشان براي بشريت ترسيم كرده اند:
«من نه از روي خودخواهی و خوشگذرانی و نه براي فساد و ستمگري حرکت کردم بلكه تنها براي طلب اصلاح در امّت جدم حرکت کردم. ميخواهم امر به معروف و نهي از منكر كنم و به سيره جدم و پدرم علي بنابيطالب عمل كنم.»
«من شما را به كتاب خدا و سنّت پيامبرش مي خوانم همانا سنّت پيامبر(ص) از بين رفته است و بدعت زنده شده است.»[4]
كلمات امام حاكي از آن است كه ايشان انحراف از مسير نبوي را در نقطه اي حساس مي دانند. نقطه اي كه اگر بيعت امام به آن ضميمه مي شد از اسلام و پيام پيامبر (ص) و خط درخشان رسالت انبياء در طول تاريخ براي آيندگان چيزي باقي نمي ماند.[5]
امام حكومت يزيد بر مسلمانان را آخرين ميخ بر تابوت رسالت رسول الله (ص) مي داند. امام مي داند اگر در آن مقطع تاريخي، چنين جايگاهي از جانب كسي چون امام براي فردي چون يزيد به رسميت شناخته شود[6]، پيام حق و حقيقت كه توسط سلسله انبياء و با مجاهدت ها و رنج هاي رسول الله (ص) و امير المومنين (ع) و امام مجتبي (ع) تا به اينجا رسيده است، در همان نقطه دفن مي شد.
به همين دليل است كه در سرتاسر واقعه كربلا بعد هدايتگرانه اين حركت بر جنبه سخت و جنگاورانه آن آشکارا اولويت دارد. سخنان شفقت آميز و كلمات روشنگرانه امام و حتي اقدامات حضرت در نحوه صف آرايي نظامي لشگرش، همه و همه حاكي از تلاش حداكثري امام بر هدايت و ايجاد تحول در مردمي است كه جهل و دنياپرستي راه بر انديشه و حق طلبي شان بسته است.
نگاه سيستمي به تمامي اجزاء حادثه عاشورا، علل و پيامدهاي آن بيانگر اين است كه هدف امام به هيچ وجه دستيابي به خلافت مسلمانان به عنوان حق موروثي خود نبوده اند که این امر حتی اگر تحقق می یافت علاج مشکل تحریف دین در آن زمان نبود، آنچه امام برايش خالصانه مجاهده و كوشش مي كند ايفاي شأن امامت (هدايتگري و روشنگري) است. امري كه تاريخ در روايت تك تك صحنه هاي واقعه عظيم كربلا گواه بر آن است. مجاهدتي كه امام به حق، آن را ايفا مي كند و فرد فرد اصحاب نيز به تأسي از او شعاعي درخشنده از خورشيد وجود مشفقانه امام را متجلي مي سازند.
البته پيام عاشورا پيامي است كه بشريت در طول تاريخ به سادگی آن را درك كرده است. خصوصيت عاشورا اين است كه انسان ها را با هر سطحي از درك و دانش مجذوب خود ساخته و اين ناشي از خالصانه و ناصحانه بودن تمامي حركات جاري در اين نهضت است.
پس چرا «مغز شويي مقدس» نسبت به روح اين پيام خود را به ناداني مي زند؟ اين سوالي است كه دريافت پاسخ آن در ادامه ساده تر خواهد بود.
ب)آيا راز ماندگاري سوگواري و زنده كردن ياد امام حسين عليه السلام را بايد در انگيزه هاي سياسي علما و مرجعيت شيعه جست ؟
«تفسير قدرت طلبانه» اي كه در اين فيلم از فلسفه نهضت عاشورا ارائه شده سبب مي شود كه عناصر زنده كننده ياد اين واقعه (از جمله عزاداري) نيز در همين چارچوب توضيح داده شود.
اين فيلم نقش «برگزاري مجالس عزاداری» را به عنوان مهمترين و گسترده ترين رسانه اي كه پيام عاشورا را حفظ و ابلاغ مي كند به خوبي درك كرده و به همين دليل آن را به طور وسيع مورد هجوم قرار مي دهد.
«مغزشويي مقدس» سعي مي كند كه با تبييني جعلي از اهداف عزاداري اباعبدالله الحسين (ع) عللي موهوم براي ايجاد و برگزاري اين مجالس ارائه دهد. مستند اينگونه ادامه مي يابد:
«از آن روز [عاشورا سال 61 هـ .ق.] تاکنون مرجعیت سیاسی شیعه همواره در پشت این حادثه سنگر گرفته است. ..... مراجع مذهبی شیعه با نگاهی تیزبین و هوشی سرشار قابلیتهای این واقعه در جهت شکل دادن توده های مردم در نیل به اهداف سیاسی شیعه را به خوبی دریافته اند و همواره عمده بار تبلیغاتی و اطلاع رسانی خود را بر این واقعه گذاشته اند. ..... چه منافع و ضرورتهایی باعث شده است که این مراسم هم مورد توجه توده ها و هم مورد اهتمام بسیار حاکمان شیعه باشد؟ به کلام دیگر نقش مراسم عاشورا در مکانیسم ها و ساختار سیاسی اجتماعی شیعه کجاست؟....»
بر اساس ادعاي طرح شده در فيلم مجالس عزاداري امام حسين (ع)، مبنايي جز سودجويي سياسي علماي تشيع ندارد. سخن «مغزشویی مقدس» این است که اگر پشتيباني های سودجویانه علما و مرجعيت تشيع از اين مراسم وجود نداشته باشد، مجالي براي بقاي اصل اين پيام نیز باقي نخواهد ماند.
*منشاء اين كج فهمي كجاست؟
فيلم، مبناي عزاداري را بر فرضيه اي نادرست بنا نهاده است. تصور «مغزشويي مقدس» اين است كه عزاداري يك حركت نمادين براي دستيابي به مقاصد سياسي است و كمترين نسبتي با پيام و جان مايه اصلي پيام عاشورا ندارد. مسلما این نوع نگاه نسبت به فلسفه نهضت امام حسين عليه السلام، تفسير آن از عزاداري را نيز جهت می دهد.
فيلم، انگيزه حركت امام را نوعي سهم خواهي از حكومت معرفي كرده، روشن است كه در چنين قرائتي، سوگواري را نيز در جهت مقاصد سودجويانه توضيح مي دهد.
بر مبناي اين تفسير تحريف شده عزاداري اين گونه معنا مي شود؛ "تحريك و منفعت طلبي علما و مرجعيت تشيع سبب شده شيعيان بر ناكامي و سركوب شدن حسين بن علي (ع) در مبارزه براي كسب قدرت، چندين قرن عزاداري كنند."
به عبارت ديگر، «مغزشويي مقدس» باز هم ارتباط ميان نهضت حسيني و اصل دين را گم كرده است. به همين دليل است كه بازخواني دقيق و تاريخي انگيزه هاي الهي نقش آفرينان اين حادثه در طول تاريخ (امام و اصحاب از يك سو و حضرت امام سجاد (ع) و زينب كبري از سوي ديگر) نقش اساسي را در تبيين ضرورت و ريشه عزاداري ايفا مي كند.
ج) فلسفه اين سوگواري چيست و بقاي آن از كجا ناشي مي شود؟
فلسفه عزاداري اباعبدالله(ع) مستقيما از علت اهميت و عظمت اصل اين واقعه ناشي مي شود. همان عناصري كه اين واقعه را در آن مقطع تاريخي برجسته مي سازد، سبب ماندگاري آن در طول تاريخ نيز هست. چرا كه نهضت حسيني حيات اصل دين را تضمين كرده است.
به تعبير ديگر بقای دين و حقانيت تا به امروز، وامدار پيكر هاي قطعه قطعه و خونهاي به ناحق ريخته ايست كه عاشورا را به تابلويي از عبوديت و وفا در طول تاريخ مبدل ساخته. انسانهايي كه اوج انسانيت را به نمايش گذاشتند و براي هميشه ننگ رسوايي را بر چهره جنايتكار جبهه باطل باقي نهادند.
سوگواري بر مظلوميت چنين بندگان وارسته اي چگونه مي تواند با سودجويي و منفعت طلبي بنا شده و ادامه يافته باشد؟
توجه به چند نكته در رابطه با سوگواري حسيني و نقش آن ضروري است؛
**بي شك سوگواري بر مصائب اباعبدالله الحسين(ع) به تنهايي براي رساندن پيام عاشورا كافي نيست. سوگواري زماني عميق و صحيح است كه از معرفت نسبت به امام ناشي شود. هرقدر شناخت و معرفت نسبت به مقام امامت و سيره ايشان بهتر و صحيح تر باشد، درك ارزش عزاداري نيز ممكن تر مي شود.
به عبارت ديگر ارج و اهميت سوگواري بر مصائب امام براي كسي روشن است كه پيش از آن دريافته باشد كه «امام كه بود؟»، «چه كرد؟» و «چرا؟». آنگاه است كه مكتب عاشورا تبديل به مكتبي انسان ساز مي شود و محافظت از پيام امام در تمام حركات و اقداماتش موضوعيت مي يابد.
به همين دليل معرفت افزايي همواره بر اجراي مراسم سوگواري تقدم و اولويت دارد.
توجه به سيره ائمه اطهار در زمينه فلسفه و شيوه هاي عزاداري (که در ادامه به آن اشاره خواهیم کرد) وظيفه تمامي شيعيان و محبان اباعبدالله الحسين (ع) است.
ائمه اطهار خود بر مصائب جد بزرگوارشان سوگواری کرده و طلایه دار کاروان عزاداران حسینی بوده اند. گریه های بی پایان زین العابدین علیه السلام نشان می دهد که اشک ریختن از سریعترین روش هایی است که پیام چنین فاجعه ای را به آیندگان می رساند. زیرا اولین پیامد «عزاداری و نوحه سرایی» ایجاد این سوال است: «گریه بر چه کسی و چرا؟»
انسان شیعه، عزاداري حسيني را مرحله ای برای زنده نگه داشتن پيام توحيد و شناخت ظلم و پاکی، جهاد در راه خدا، دین شناسی و انسان شناسی و درک اوج حاکمیت اخلاق در ميانه صحنه جنگ مي داند. با برپایی این مراسم روحیه ایثار، گذشتن از دنيا براي هدف و آرماني الهي و بالاتر، اخلاص و ثبات بر عقیده همیشه زنده خواهد ماند. پيامي كه در صحنه عاشورا به تمام و كمال تعريف شد و براي باقي ماندنش، بهترين بندگان خدا و پاكترين موحدان تاريخ فدايي شده اند.
در روايتي نقل است از ابو هارون مکفوف كه مي گويد:
«نزد امام صادق (ع) حاضر شدم. حضرت به من فرمود: "ای ابو هارون! برایم درباره حسین (ع) شعری بخوان" من هم خواندم. آن گاه امام (ع) به من فرمود: "برایم آن گونه که خود (یعنی با حزن و نوحه سرايي) می خواني، بخوان".
آنگاه شروع به خواندن اين ابيات كردم: "بر قبر حسین، گذر کن و به استخوان های پاکش بگو..."
امام (ع) گریست و آن گاه فرمود: "بیشتر بخوان" من، قصیده دیگری خواندم. امام (ع) گریست و از پشت پرده هم صدای گریه مي شنیدم.
هنگامی که خواندن را به پایان بردم، فرمود: "ای ابو هارون! هر کس درباره حسین (ع) شعری بخواند و بگرید و ده نفر را بگریاند، بهشت برایش حتمی است و هر کس درباره حسین (ع) شعری بخواند و پنج نفر را بگریاند، بهشت برایش حتمی است و هر کس درباره حسین (ع) شعری بخواند و بگرید و یک نفر را بگریاند، بهشت برای هر دوشان حتمی است و هر کس در نزدش حسین (ع) یاد شود و از چشمانش هر چند به اندازه بال مگسی اشک بیاید، ثوابش با خداست و [خدا] به کمتر از بهشت برایش رضایت نمی دهد.»[7] این خود نشان آن است دستور به عزاداری در کلام معصومین بوده است و نه ابداعی علمای اسلام.
روايات نشان مي دهد محزون و گريان بودن در مصيبت شهادت و مظلوميت امام حسين(ع) مورد اهتمام ائمه بوده است و بی تردید اشك ريختن و عزاداري كه مورد نظر ائمه است جز با کسب معرفت نسبت به مقام اباعبدالله الحسین (ع) در پیشگاه الهی، و درک آثار حرکت او برای حفظ روشنای حقیقت میسر نمی باشد. ضمن آنکه خود باید بستر شناخت بیشتر نسبت به امام گردد.
به همین دلیل و بنا به فتوای صریح مراجع عظام، اعمالی همچون قمه زنی که در عزاداری و سیره ائمه اطهار (ع) جایی نداشته، حرام است. تردیدی نیست اقدام گروهی از شیعیان در مبادرت به این گونه رفتارها مورد رضا و تایید اهل بیت علیهم السلام نمی باشد.
**در نگاه شيعه، انبياء و ائمه فقط نمونه انسانهايي تحسين برانگيز در تاريخ به حساب نمي آيند. در نگاه شيعه ائمه (ع) اسوه و انسانهاي كامل و بندگان صالح و مصلح الهي اند. باور تشيع مبتني بر آموزه هاي اسلام و قرآن اين است كه معصومين الگوي تمامي مومنان اند. روشن است كه «مرجعيت و جامعه علمي تشيع» نيز تمام ارج و هويت خود را از پيروي و اطاعت نسبت به اين اسوه هاي الهي كسب مي كند.
به گواهي تاريخ، پس از اصحاب و معاصرين ائمه (ع)، در عصر غيبت مرجعيت و جامعه علمي شيعه مجاهدت ها و كوشش هاي بي وقفه و خالصاانه اي داشته تا مبادا گرد تحريف و بدعت بر خط اهل بيت نشيند.
البته روحانیت اصیل شیعی در طول تاریخ کوشیده است تا علاوه بر حفظ منابع اصلی دین (قرآن و احادیث)، دستیابی به معرفت دینی ناب و ابلاغ پیام الهی و اسلام ناب شیعی به مردم ، حضور جدی در مسائل سیاسی داشته باشد و اینجا همان نقطه ای است که دشمنان به شدت از آن واهمه دارند.[8] در هر برهه ای از تاریخ که اصلی از اصول اسلام مورد هجمه قرار می گیرد روحانیت اصیل شیعی همچون دژی محکم می ایستد و تا آخرین قطره خون خود از این اصول پاسداری می کند.[9]
سازندگان این مستند نیز با درک این مسئله که قطع و یا حذف نفوذ روحانیت اصیل شیعی مساوی با حذف حامیان دین است همواره سعی دارد چهره آنان را نزد مردم خدشه دار کند. زیرا همواره در تاریخ، آن ها بودند که می یافتند: دشمن چگونه و با چه روشی می خواهد روح اسلام را در جامعه بخشکاند و بر مسلمانان تسلط یابد.
**به اذعان خود اين فيلم، پيام عاشورا پيامي است «مورد توجه تودهها». سوال اينجاست كه كدام جريان سياسي و كدام گروه سودجويي تا به حال قادر بوده علاقه و جذبه اي را در اين حد گسترده در سراسر جهان همه گير كند؟ اگر چنين روشي كارساز و عملي است چرا سردمداران مكاتب بشري براي غلبه انديشه شان از آن بهره نجسته و در آن موفقيت كسب نكرده اند؟
موضوع اين است كه علل «توجه توده ها» به اين مراسم را نبايد در عوامل و انگيزه هاي بيروني جستجو كرد. تنها موشكافي دروني اين واقعه با تمامي ابعادش به درك علل اين اقبال عمومي كمك مي كند.
د)آيا گرايش شيعيان به مراسم سوگواري حسيني ناشي از حس حقارت، ترس و ناداني آنها است؟
«مغزشویی مقدس» با تبیینی غیرواقعی از دین به مذهب حمله ور مي شود و در اين راستا عقاید شیعه، عزاداری امام حسین(ع) و تمامي مظاهر آن را دستاویز خود قرار مي دهد.
*هجمه به دين در قالب «نظريه ترس»:
ادعاي مستند در اين رابطه اينگونه است:
« ترس انسان از ناشناخته ها، بیماری ها، سختی ها و تنهایی بر روی این کره خاکی ترسی شناخته شده است. و مذاهب با استفاده از این ترسها قلوب مومنان را همواره در اختیار خود نگه می دارند. »
«مغزشويي مقدس» با طرح اين ادعا در صدد استفاده از«نظريه ترس» برای تثبيت کلام خود برآمده است. ماحصل نظريه ترس از اين قرار است: "نوع بشر در طول تاريخ براي تضمين بقاء و آسايش خود با موانعي مواجه بوده است. به همين دليل نوعي نگراني و ترس از مرتفع نشدن اين موانع او را به سوي مفهومي به نام دين سوق داده است."
تحليل اين نظريه نتايج زير را به دست مي دهد:
- طبق اين نظريه، مذهب و دین معلول عاملي به نام ترس است. با اين حساب در شرايطي كه اين ترس وجود نداشته باشد، گرايش به اديان نيز بايد منتفي شود.
- ترس از ناشناخته ها انسان را به سوي مذهب مي كشاند پس اگر انسان ناشناخته ها را مورد شناسايي و معرفت خود قرار دهد ديگر دليلي براي نگراني او وجود ندارد. اين باور مبتني بر اومانيسم و اعتقاد به قدرت بي حد انسان براي غلبه بر طبيعت است.
- - طبق این نظریه شجاعترین افراد باید ضد مذهبی ترین آن ها باشند و یا به عبارتی دیگر هر ترسوتری مومن تر است.
*چرا «نظريه ترس» نادرست است؟
«نظريه ترس» دو هدف مهم دعوت پيامبران را ناديده مي گيرد و با محور قرار دادن انسان، از دين سخن مي گويد. فلسفه ارسال رسل و وجود دين اين است تا بشر بداند كه؛
- او تنها بازيگر اين جهان نيست. خداوند حكيم، خالق آفرينش است. انسان، محور جهان نيست بلكه آفرينش «رب» و مدبري دارد.
- خالق جهان، خالق انسان نيز هست و آن كس كه ربوبيت را بر عهده دارد، برنامه زندگي انسان را نيز به او ارائه كرده است. [10]
انسان براي كسب آسايش در زندگي دنيا نيازمند تلاش، برنامه ريزي و مبارزه با عواملی است که از او سلب آسایش می کنند.
اما بر اساس نگرش توحيدي، او در سير زندگي اش به عنوان «يگانه عامل موثر» عمل نمي كند. نيازهاي او را نيز تنها نيازهاي مادي اش تشكيل نمي دهد. مذهب اتکا به نیرویي غير از الله را از بین می برد. لذا چنين شخصي از چیزهای دیگر نمی ترسد. از نتایج مذهب از بین رفتن ترس در وجود انسانی است نه اینکه ترس عاملی است برای بوجود آمدن مذهب. چنانكه قرآن مي فرمايد: "الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ لَمْ يَلْبِسُواْ إِيمَانَهُم بِظُلْمٍ أُوْلَئكَ لهَمُ الْأَمْن"[11]
به همين دليل است كه هیچ يك از شهداي كربلا ناآگاهانه يا به قصد رسیدن به حکومت با امام همراه نشدهاند و همگی از شهادت مطلع بودهاند. آنها با آگاهی کامل مرگ با عزت را بر زندگی مذلتبار ترجیح دادهاند.
اما پيش فرض نادرست اين نظريه انسان را، هم عامل و هم حلال هر مسئله اي مي داند. با اين پيش فرض دين نيز به عنوان يك مسئله از درون انسان نشات مي گيرد.
*بهره گيري «مغزشويي مقدس» از «نظريه ترس»
«مغزشويي مقدس» سعي دارد با بهره گيري از اين فلسفه غير توحيدي و انسان محورانه، دست به يك نقد اومانيستي بزند.
فيلم از اين نظريه در دو گام بهره مي گيرد:
گام نخست: موضوع را تحت عنوان «ترس انسان از ناشناخته ها» طرح مي كند. به عبارت ديگر تلاش فيلم در القاء اين نكته است كه: «ترس و نگراني انسان از محيط اطراف و موانع پيش رويش در زندگي دنيا يك علت بيشتر ندارد و آن ناشناخته بودن اين پديده ها براي اوست. و اين ناشناخته بودن موجب توهم پديده اي به نام "دين" توسط انسان مي شود.»
بر اين اساس تنها راهي كه فيلم پيش روي مخاطب مي گذارد اين است كه او باور كند مقوله اي به نام دين صرفا بر مبناي وهم و جهل و ناداني انسان ها بنا شده است.
به عبارت ديگر فيلم عامدانه ذهن مخاطب را از هدف اصلي انبياء و جريان امامت كه هدايت و روشنگري و تربيت الهي انسان ها براي كسب سعادت ابدي است، منحرف مي سازد و با تحريف مفهوم دين مخاطب را از ديندار بودنش شرمسار و پشيمان مي سازد. او را متهم به ناداني مي كند تا دين داري را نتيجه جهل انسان معرفي كند.
گام دوم: فيلم در اين مرحله هجومي تمام عيار عليه تشيع را آغاز مي كند و پس از اينكه دينداران را جاهلاني متوهم مي داند اين طور ادامه مي دهد :
«یکی از نقشهای روان شناسانه ای که مرجعیت شیعه برای قدیسین شیعه در نظرگرفته است، شفابخشی به بیماران و فقرا است.»
در ادامه گام نخست «مغزشويي مقدس» مصاديقي از «ترس» مورد ادعاي خود را ذكر مي كند؛ و از بيماري و فقر سخن مي گويد. سپس بيان مي كند كه: «استفاده از ترس دائمی انسان از رنج، بیماری و فقر باعث قرار گرفتن قدیسین در کانون توجه توده های خرافی مردم شده است. پدیده هایی چون شفابخشی، فال بینی، رمالی و دعانویسی در سالهای اخیر و همزمان با فقر و بیکاری جامعه ایران به شدت افزایش یافته است.»
به این ترتیب فیلم تلاش می کند تلقین کند که القاءات مرجعیت تشیع سبب شده تا «قدیسین شیعه» (اشاره به جریان امامت) به عنوان انسانهایی با قابلیت های ویژه شناسانده شوند. البته فیلم این مسئله را یک «نقش روان شناسانه» یا به عبارت دیگر یک شگرد متقلبانه از سوی علمای شیعه می داند تا ذهن و فکر شیعیان با این روش شستشوی مغزی داده شود و شیعیان دچار این توهم شوند که شفای بیماران یا رفع فقر تهیدستان به واسطه ائمه (ع) امکان پذیر است.
اين رويكرد فيلم نيز مستقيما با تعريف آن از «دين» پيوند دارد. فيلم دين را توهمي مي داند كه دينداران نادان براي رفع بيماري و مشكلات به آن دل خوش مي كنند[12].
همچنین عامل برگزاري و شركت در مراسم عزاي حسيني را فقر معرفي مي كند:
«با بررسی تعداد و جمعیت هیئت های عزاداری مناطق فقیر نشین هر شهر، با بخشهای متوسط و ثروتمند آن می توان مدعی شد که رابطه مستقیمی میان فقر و بیکاری با علاقهمندی و شرکت در این تظاهرات مذهبی وجود دارد.»
مغزشويي هيچ ارتباطي ميان توحيد با حيات دنيوي و اخروي انسان قائل نيست. باور ندارد كه ربوبيت الهي بر همه ابعاد زندگي انسان شيعه سايه مي افكند. دين از اين منظر توهمي است كه متدينان آن را براي رفع مشكلات خود در خيال مي پرورانند. غافل از آن كه پيام دين پيام معرفت و عبوديت است و بنده حقيقي، انساني است كه خداوند را به تمامي صفات شناخته و اطاعت كند.
«مغزشويي مقدس» مسأله شفابخشی امامان را با تعابیری زشت و ناپسند و نگاهی سطحی زیر سوال می برد.
تفاوت دنیای خداباوران با دنیای مادی و فاقد شعوري كه دنیاپرستان به آن باور دارند، اعتقاد به حکومت وجودی حکیم، رئوف و قادر بر اسباب و پدیده هاست. البته این وجود در هر موجودی اثر ویژهای نهاده است و تمام موجودات گوش به فرمان او هستند.
پيشوايان، بندگان برگزيده الهي هستند. ايشان از اين رو اسوه و الگوي انسانها معرفي شده اند كه معرفت، اطاعت و خداباوريشان، ايشان را از مقربان درگاه الهي قرار داده است. از اين رو تمسك به ساحت نوراني و جايگاه رفيعي كه ائمه نزد خداوند دارند تنها به سود خود ما است.
نگاه صحيح انسان شيعه به دين و مظاهر آن (از جمله عزاي حسيني) هرگز صرفا در حد يك مرهم براي دردها نيست. انسان شيعه به دليل توحيدباوري اش خداوند را قادري عليم و حكيمي مجيب مي داند. او موحد نيست تا تنها دعا كند و خداوند او را اجابت گويد. او ايمان دارد به خدايي كه بر حكمت و هدفمندي آفرينش را خلق كرده و بر آن عليم و خبير است. او باور دارد كه چنين خدايي برگزيدگان درگاهش را واسطۀ فیض و رحمت خود قرار داده است و خداباوران از اولیای خدا که آنها هم مأموران اجرای حکم الهی هستند درخواست میکنند تا به اذن حاکم مطلق هستی خواستۀ آنان را برآورند.[13]
* انسان تربيت شده در مكتب اهل بيت (ع) چه ويژگي هايي دارد؟
مغزشويي براي وارونه كردن چهره تشيع به هر وسيله اي دست آويخته است. فيلم تمام تلاش خود را مي كند تا بگويد شيعه دينداري است كه به دليل كمبود ها و جهل هايش به دين رو آورده است.
در اين تعريف مراسمي چون عزاداري اباعبدالله تنها و يا مبنايي ترين نماد شيعي گري معرفي شده است. بر اساس ادعاي اين فيلم، مداحي تنها مسير معرفتي شيعه و مراسم عزاداري مجمعي است كه چنين انسانهاي حقير و ناداني را تربيت مي كند. مغزشويي مدعي است:
« شیعه .... در ابتدای مراسم خود با القای حس آلودگی، گناهکاری، بی ارزشی و تحقیر خود و کاستن از شأن انسانی افراد، ضریب القا پذیری آنها را به شدت افزایش می دهد.»
بر اين اساس فيلم مجالس حسيني را مكاني براي «تحقير كرامت انساني» و تشديد «بحران عزت نفس» مي داند. البته لحن آميخته با نفرت موجود در اين مستند جاي ترديدي باقي نمي گذارد كه فيلم درصدد تحميل پيش فرض ها و كج انديشي هاي خود نسبت به تشيع است.
توجه به چند نكته در اينجا ضروري است:
- در نگاه اسلامی خداوند انسان را گرامی ترین مخلوق خود خوانده است [14] چرا كه قدرت انديشه و انتخاب، اطاعت انسان را ارج و ارزشي ويژه مي بخشد. البته باید به این نکته توجه داشت که هر انسانی در طول زندگی خود این ارزش و کرامت را حفظ نمی کند و ممکن است به جایی برسد که از حیوان نیز پست تر باشد.[15]
- مجالس عزاداري با تمام ارزشي كه در روشن نگه داشتن پيام عاشورا براي تاريخ دارند، تنها منبع تغذيه فكري انسان شيعه نيستند. مجالس حسيني يكي از بارزترين نمونه هاي شعائر الهي است كه تعميق و تحكيم آن پشتوانه معرفتي براي تك تك شركت كنندگان اين مجالس را مي طلبد.
- مفهوم اصيل عبوديت درك عمق توحيد و باور به نياز و وابستگي انسان به خداوند و علم و قدرت و احاطه او به بندگان است. انساني كه طعم بندگي را چشيده باشد نه تنها دچار «بحران عزت نفس» و «تحقير كرامت انساني» نيست بلكه از عزت الهي بهره مند مي شود.[16] كدام واژه بهتر از «خشوع و خضوع » قادر است كمالات انساني را وصف كند كه باور عميقش به توحيد او را مهياي جان فشاني براي پايدار ماندن حقيقت مي سازد؟
نگاه كوتاهي به روايات معصومين در معرفي شيعيان راستين نكته اي عميق تر را روشن مي كند.
در روایتی از امام رضا (ع) منقول است که در پاسخ گروهی که به محضر ایشان آمده و خود را شیعه معرفی کرده بودند، مي فرمايند: "شما ادعاي بسيار بزرگي كرديد. واي بر شما، آيا معناي ادعاي خود را فهميده اید؟ شيعه سلمان فارسي، ابوذر غفاري، مقداد و عمار ياسر و مانند آن هاست كه در انجام اوامر و دستورات امير المومنان از هيچ تلاش و فداكاري دريغ نورزيدند."[17]
امام باقر علیه السلام نيز در معرفي شيعه می فرماید: "همانا شیعیان علی (علیه السلام) آنهایند که در راه ولایت ما نسبت به یکدیگر [فداکاری و] بذل و بخشش می کنند، در محور دوستی ما همدیگر را دوست دارند، به خاطر احیای فرهنگ و معارف ما به دیدار همدیگر می روند، هرگاه خشمگین شوند، ظلم و ستم روا نمی دارند و هر گاه راضی و خشنود گردند، زیاده روی نمی کنند، موجب برکت برای همسایگان و مایه صلح و صفا برای همنشینان خود هستند."[18]
اسلام حقيقي مكتبي انسان ساز است تامل در روایات پيامبر (ص) و ائمه نشان می دهد که ایشان در كلام خود براي تربيت انسانها بر عبوديت و اطاعت همواره از اين سخن گفته اند كه «شيعه چه كسي بايد باشد؟»
روشن است هدف نهايي هر مکتب فکری و تربیتی این است تا انسانهایی را تربيت كند كه به آرمان آن مكتب باور داشته و بر اين باور خود استوار باشند. انديشه تشيع نيز از اين قاعده مستثني نيست. شيعه راستين، انساني است كه باور و رفتار خود را با ملاك اهل بيت بسنجد. چنين انساني خطاها و ناراستي هاي فكر و عمل خود را بيش و پيش از ديگران درك مي كند و بر تصحيح اشتباهاتش اهتمام مي ورزد.
سوال اينجاست كه چرا يك مستند، در قالب تبيين مفهوم شيعه دست به افتراء ميزند و حتي اندكي به مسير ترسيم شده توسط امامان شيعه نمي نگرد؟ چرا اين فيلم كمترين اشاره اي به يك نمونه از تاريخ عاشورا ندارد تا بداند شيعيان حقيقي، اصحاب و اهل بيت اباعبدالله الحسين (ع)، يعني كساني بوده اند كه جلوه انسانيت ناب را در برابر چهره كريه جنايت مطلق براي هميشه تاريخ به نمايش گذاشتند؟
*آيا فرهنگ عاشورا به پشتوانه كانون قدرت و ثروتي چون جمهوري اسلامي ايران پايدار مانده است؟
سازندگان این مستند اهمیت حادثه عاشورا در زنده نگه داشتن تشیع و اهمیت عزاداری را در احياء عاشورا، و همچنین اهمیت نقش جمهوری اسلامی را در تقویت تشیع و حمایت از مظلومان جهان دریافته اند و از آن كينه به دل دارند. اما چون توانايي محو اين حركت روشنگر را نداشته اند در تحليل علت بقا و استمرار آن نيز به خطا رفته اند.
این مستند به گونه ای ظریف با سوء استفاده از لایه بیرونی تشیع (حکومت)، لایه درونی آن را که مفهوم دقیق تشیع است مورد تهاجم قرار داده است.
گمان سازندگان اين فيلم آن بوده كه نهضت امام حسين (ع) و پيام حق نيز چون پديده هاي مادي و پوچ است تا موجوديت آن به تبليغات و حمايت هاي مالي و سياسي قدرتهای جهان گره خورده باشد و انسانها را به خود جذب كند. غافل از آنكه رمز جهاني بودن اين كلام را بايد در محتواي آن جستجو كرد.
البته اين فيلم به خوبي از اهميت نقش جمهوري اسلامي ايران در معرفي و تقويت انديشه ناب شيعي در سطح جهان مطلع است. وقوع انقلاب اسلامي در ايران به رهبري امام خميني(ره) نمونه اي از پيامهاي انسان ساز مكتب حسيني و ظرفيتهاي عظيم آن است. اين مستند بدون كمترين دركي از اين ظرفيت ها سعي دارد كه پيروزيهاي ملت ايران در مقاطع گوناگون چون دفاع مقدس را نتيجه سوءاستفاده مغرضانه نظام شيعي ايران از حقارت ها، ناداني ها و كمبودهاي مردم ايران تعبير كند.
این فیلم به تفصیل از توهمی به نام «مافیای مداحی» در ایران سخن میراند و ادعا میکند که چنین مافیایی همواره جهت دهنده مناسبات سیاسی در ایران بوده است. هدف اصلي از اين اقدام آن است كه مخاطب براي تمام ادعاهاي ضد ديني اين فيلم توجيهي منطقي بيابد و به اين وسيله باور به محتواي شيطاني مستند تسهيل شود.
البته در اين ميان نيز به ذكر نمونه هايي از رفتارهاي نادرست مداحان كشور اقدام مي كند. رفتارهايي كه نادرستي آن نيازمند توضيح و تبيين نيست و آشكار است كه در مكتب اهل بيت (ع) جايگاه و مبنايي ندارند. فيلم سپس با تسري مغرضانه آن به كل مجالس حسيني و بلكه كل دين، معارضه خود را با پيام عاشورا به نهايت مي رساند.
مجالس عزاي امام حسين (ع) همواره مجالس معرفت افزايي، وعظ، بيان فضائل و فداكاري، به نمايش در آمدن اوج ايمان و بزرگواري در برابر بي شرمانه ترين جسارت ها بوده است. توجه به بعد معرفتي در مجالس اهل بيت (ع)، هشياري تك تك ما شيعيان را مي طلبد تا در انتخاب و شناخت مجالسي كه به روش صحيح و بر اساس سيره اهل بيت (ع) برگزار مي شود دقت و حساسيت داشته باشيم.
***
تفكر حاكم بر مغزشويي مقدس، اسلام را قرباني مقاصد شيطاني خود مي كند پس عجيب نيست كه جايگاه جمهوري اسلامي ايران را نيز ، به عنوان حكومت شيعه فداي اغراض سياسي خود سازد.
[1] يُرِيدُونَ أَن يُطْفِواْ نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَ يَأْبىَ اللَّهُ إِلَّا أَن يُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ كَرِهَ الْكَفِرُونَ.مىخواهند نور خدا را با دهانهاى خود خاموش كنند، در حالى كه خدا نمىگذارد بلكه نور خود را به كمال مىرساند، اگر چه كافران كراهت د