آن روزها هنگامی که منافقین، قبل از شروع جلسه پیغام تهدید آمیز فرستادند، گفته بودی:
« بشنويد و به بقية سرانتان بگویید: من از چنين پيامي كه شما داديد، با وجود اینکه لياقت را در خودم نميبینم، بسيار خرسندم، ولی همانطور كه حسين بن علي(ع) يك شب فرصت خواست تا با خطبه خواندنش همچون حرّها را برگرداند، من نیز مسئوليتي براي خود قايلم تا بلکه نه از میان سران شما، كه از بين طرفدارانِ، گمراهشدهتان اندكي را برگردانم.[1] »
و ما امروز می فهمیم که لیاقتی را که تو در خود نمی دیدی، خداوند در تو دیده بود.
*****
آن روزها به مناسبت شهادت شهید مفتح، گفته بودی:
« كلام امروز ما به فردي مثل مفتح اين است: باور داریم آخرين نفسها را با نام خداوند تسليم كردي. پذيرفتیم كه بر آنچه ميگفتي، صادق بودي.
و دشمنان به زودي خواهند فهميد به خیال خود تو را و ديگران را از بين نبردند بلكه در واقع اسلام را و اعتقاد و ايمان و پاكي و صداقت را محو كردند. اما ذرهاي از ذرات وجودي اين شهدا در وجود ما باقي خواهد ماند.
جسمانيت آنها از ميان ما رفت اما هر يك از ما سعي خواهيم كرد كه با جمعآوري ذرهذرة وجود آنها نشان دهيم كه آنچه براي آن جان باختند تمامشدني نيست.[2] »
و آن روز که سخن می گفتی ما، هیچ باور نمی کردیم تو خود نیز مانند مفتح به شهادت می رسی و آخرین نفس هایت را در راه خدا تسلیم خواهی کرد و از قضای روزگار پیکرت را در کنار شهید مفتح به خاک خواهند سپرد.
ایمان داریم که ذره ذره وجود تو نیز در ما باقی خواهد ماند...
و ما نیز نشان خواهیم داد که آنچه برایش جان باختی، تمام شدنی نیست.....
****
آن روزها گفته بودی:
« خانواده شهدا در برابر بهترين سرمايههاي زندگيشان هیچ چیز نميخواهند تنها انتظار دارند كه ما درک کنیم مسئله اصلی مسئله ايماني و اعتقادي است. در مقابل آنها از ما توقعي ندارند ولي این ما هستیم که مسئوليت داريم.
اميدوارم كه خداوند لياقت و شايستگي نايل شدن به اين درجات متعالي و مخصوصاً رسيدن به درجۀ شهادت را به همۀ ما عطا کند.[3] »
و امروز این ما جاماندگان مسیر شهادت هستیم در برابر مسئولیتمان نسبت به باور و اعتقادی که تو خود فدایی اش شدی.
سی و سومین سالگرد انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی و شهادت آیت الله بهشتی و 72 تن از یاران امام خمینی(ره) تسلیت باد.