آنچه دیالمه گفت...
قبل از شكل گرفتن انقلاب اسلامی، به دوستان گفتم، به عقيدة من مردم ما هنوز شايستگي قبول حكومت اسلامي و ولايت فقيه را ندارند. آن روز نميدانستم زماني ميرسد كه بايد جملهام را تصحيح كنم و بگويم:
روشنفكران ما لياقت جمهوري اسلامي و ولايت فقيه و حكومت اسلامي را ندارند.
پيش از شروع نهضت اسلامی، عمومِ مردم در مورد ولايت فقيه و حكومت اسلامي چيزي نميدانستند و اگر دانشجويان تظاهرات خياباني ميگذاشتند و شعار ميدادند و پلاكارد حمل ميكردند، مردم اصلاً نميدانستند كه اينها چكار ميكنند و مات و مبهوت ميماندند!
در همین زمان عده ای، كتاب «ولايت فقيه» امام خمینی (ره) را ترويج ميكردند و با وجود خطرات زيادي كه داشت، این کتاب را به عنوان يك كتاب همگاني و قابل فهم عموم پخش ميكردند.
شايد تعجبآور باشد، همان ها، امروز بعد از پیروزی انقلاب، مخالف ولایت فقیه شدهاند! زیرا تا زماني كه مسئلة «ولايت فقيه» به عنوان يك تئوري مطرح بود، آن را قبول داشتند و حالا كه وقت عمل رسيده، احساس ميكنند براي آنها مسئلة خطرناكي ست. همانها که آن روز از ولايت فقيه دفاع ميكردند، امروز از زبان خود آنها ميشنويد كه می گویند: «اين استبداد فقيه است نه ولايت فقيه! »
اگر آن روز از ولایت فقیه دفاع ميكردند، براي پيشبرد انقلاب بود، تا بعد از پیروزی خود صاحب قدرت شوند و زمام امور را به دست بگيرند، ولي وقتي انقلاب به پیروزی رسید و ديدند كه ولايت فقيه بر تمام كارها نظارت دارد و مثل زمان مشروطه نیست كه بتوان آن را به راحتي كنار زد و خود صاحب قدرت شد، شروع به سمپاشي عليه اين مسئله كردند و بهانههاي مختلف براي رد مساله ولایت فقیه يا تخفيف آن گرفتند.
گزیده ای از سخنرانی «ولایت فقیه» ، موجود در رایت بیداری 4