خانواده اسلامی
خلاصه مطلب :

امام خمینی(ره):"پدران باید معلم باشند از برای فرزندان خود، خانواده شما باید مدرسه باشد، تعلیم احکام اسلام، تهذیب اخلاق نونهالان[1]... مادران باید توجه به این معنی کنند که بچه ها را خوب و پاک تربیت کنند، دل هایشان یک مدرسه علمی و ایمانی باشد و این یک مطلب بسیار بزرگی است که از مادر ساخته است و از کس دیگری ساخته نیست." [2]

تربیت اسلامی یا تربیت غربی با رسم الخط اسلامی؟؟!!

بدون شک همه مسلمانان برای دست یابی به خانواده ای سعادتمند از فرهنگ و تعالیم اسلامی سخن می گویند و معتقدند که جامعیت اسلام اقتضای آن را دارد که خانواده را به عنوان هسته کوچک اجتماع در پرتو آموزه های خود به سعادت دنیا و آخرت رهنمون گرداند.

از طرف دیگر سیل کتاب های ترجمه شده از نویسندگان غیرمسلمان غربی به هدف ساماندهی نظام خانواده، روابط زوجین، تربیت فرزند و مانند آن درحدی است که تقریباً بیشتر ساحت     های فکری و رفتاری خانواده و اجتماع را در برگرفته است. متأسفانه سروصدای این کتب با عناوین جذاب و ادبیات روان و دلپذیر و به اصطلاح کاربردی، مجال اندیشیدن و پرسش جدی درباره مبانی و اهداف آموزه های غربی را به مخاطبان نمی دهد.

ما در اینجا درصدد نقد این کتاب ها نیستیم که این خود مجالی دیگر می طلبد که متخصصان در حوزه علوم جدید و آشنا با معارف اسلامی باید بدان اقدام نمایند. اما برخود لازم می دانیم که توجه مخاطبان را به سه نکته اساسی جلب نماییم:

 1- هر مقصدی ملاحظات خاص خود را دارد و هرکس برای رسیدن به مقصد خود ناگزیر به درک و ملاحظه آن است چنانچه اگر فتح قله دماوند مقصود شما باشد ملاحظه راه صعب کوهستانی، سردی هوا و انتخاب پوشش مخصوص و مناسب و... ضرورتی برای رسیدن به قله دماوند است، به همان سان که مسافر کویر ناگزیر به ملاحظه مسایلی است که برای رسیدن به کویر ضروری است. بنابراین قبل از آنکه به چگونگی طی مسیر(راهکارها) بیندیشیم، درک دقیق مقصد و مطلوب نهایی(هدف) ضروری به نظر می رسد.به عبارت دیگر درک مقصد است که چگونگی طی مسیر را روشن می کند لذا نباید اصل تقدم به کجا می رویم؟ را برچگونه می رویم؟ فراموش کنیم. 

بدون شک دستیابی به مرتبه عبودیت و بندگی هدف نهایی خانواده اسلامی است.مقصدی که در تربیت غرب نه تنها وجود ندارد بلکه ضد آن یعنی "أنانیت و انسان محوری" فرهنگ حاکم بر همه ساحت     های تعلیم و تربیت غربی را تشکیل می دهد. و البته واضح است که انسان محوری با خدامحوری دو مقصد جداگانه است و نمی شود بر کشتی تربیت غرب به هدف أنانیت سوار شد و آرزوی رسیدن به مقصد عبودیت داشت.

 

مهم مقصد و جهت گیری کلی است و سایر امور مسایلی در حاشیه اند. نمی شود راهکارها و دستورالعمل هایی را پیروی کرد که راه به کویر دارد اما خود را مسافر قله دماوند قلمداد کرد.

به ویژه آنکه هر فرهنگی در تمام لایه های درونی و بیرونی خود جهت گیری کلی را لحاظ کرده است بنابراین وقتی شما به آن ارزش ها و راهکارها عمل می کنید یقیناً آن فرهنگ همه ادبیات خود را حسب صبغه خود بر شما تحمیل می کند. به طور مثال وقتی شما معماری غربی را پذیرفتید و ساختمان خود را بر اساس آن بنا کردید آن معماری ادبیات خود را بر شما تحمیل می کند خواه در راهروهای آن بنا نقاشی های سنتی و شرقی خود را آویخته باشید یا نه؟

مضافاً آنکه تابلوهای سنتی شما را در یک غفلت مضاعف هم فرو می برد یعنی به شما تلقین می کند که در فضای شرقی زندگی می کنید در حالیکه چنین نیست. در معماری ساخت یک انسان یعنی تربیت نیز داستان به همین منوال است. خود را به دستورالعمل ها و راهکارهای تربیت غرب سپردن بدون آگاهی از مبانی و جهت گیری های کلی آن و زینت کردن آن راهکارها با آیات و روایات به ظاهر مشابه چیزی جز پیوند دادن دو شاخه از دو درخت ناهمگون و به عبارت دیگر تربیت غربی با رسم الخط اسلامی نخواهد بود و البته خطر چنین التقاطی از پذیرش تمام عیار فرهنگ بیگانه اگر نگوییم بیشتر است کمتر نیست.

2- نباید از این نکته غفلت کرد که عقل غربی، وحی راستین را که جلوه ای جز اسلام ناب محمدی(صلی الله علیه و آله) ندارد، ناشیانه و گاه مغرضانه فرونهاد و پنداشت که با دو ابزار عقل و تجربه سعادت و نیکبختی را در تمامی عرصه های علمی و عملی در آغوش خواهد کشید اما دیری نپایید که عجز و ناتوانی و درماندگی انسان غربی جلوه گر شد و تردید و بدگمانی بر فضای اندیشه اش سایه افکند. تکثر و تعارض و تناقض آراء و مکتب های تربیتی غرب در دهه های اخیرمهمترین شاهد این مدعّا است. اما متأسفانه تأخیر زمانی در ترجمه آثار و اندیشه های غربی و ورود آنها به جوامع شرقی به همراه شیفتگی درونی در برابر پیشرفت های دنیای غرب سبب گردید در حالیکه بسیاری از اندیشمندان غربی خود از تشتت و حیرانی مکاتب تربیتی غرب سخن می گویند، جوامع شرقی و با کمال تأسف مسلمانان هنوز به ترجمه کتاب های یک قرن گذشته آنان و عمل به راهکارهای آن دلخوش باشند.

3- غفلت از رسالت بزرگ دین در تعلیم و تربیت انسان به همراه ضعف شناختی نسبت به منابع اصلی دین یعنی قرآن و وجود معصومین(پیامبر و اهل بیت) سبب فاصله گرفتن از سیره علمی و عملی برخی مسلمانان در ساحت های مختلف تربیت و زندگی گردیده امری که بدون شک دل سپردن به بیگانه و دست نیاز درازکردن به سوی آنانی را در پی خواهد داشت که نه در ساحت عقیده و نه در ساحت هدف، با ما مسلمانان کوچک ترین سنخیت و وجه مشترکی نداشته و ندارند.

گرچه بازسازی همه آنچه امروز تربیت مسلمین را در دریایی از انفعال و التقاط فرو برده کاری سخت و نیازمند مجاهدت طولانی است اما بر این باوریم که بازگشت راستین به ثقلین و دست نیاز به سوی معارف وحیانی گشودن، می تواند جاذب لطف و عنایت الهی باشد. آنسان که بتوان ساختمان رفیع تربیت اسلامی را از لا به لای آیه های نورانی کتاب آسمانی و کلمات گهربار و سیره طیبه معصومین آشکار نموده و به رسم عالمان و اندیشمندان بزرگ دینی درگذشته، فرا روی مسلمانان قرار داد.

تا شاید ذرّه ای باشیم در دریای بی کران "منّا أهل البیت". چنانچه امام علی(علیه السلام) می فرماید:

« يَا كُمَيْلُ لَا تَأْخُذْ إِلَّا عَنَّا تَكُنْ مِنَّا»اى كميل جز از ما مگير تا از ما باشى.



[1]صحیفه نور، ج7، ص162

[2] سخنرانی ایشان در جمع انجمن اسلامی معلمان در سال 1358

ابن شعبه حرانى، حسن بن على، تحف العقول عن آل الرسول صلى الله عليه و آله، 1جلد، جامعه مدرسين - قم، چاپ: دوم، 1404 / 1363ق،  ص171.

[4]ابن شعبه، حسن بن على، تحف العقول / ترجمه كمره‏اى، 1جلد، كتابچى - تهران، چاپ: ششم، 1376 ش.

 

[1]
2017-03-19T19:16:37+0330 مرکز نشر آثار و اندیشه های شهید دیالمه

نوشته شده در تاریخ : 29 اسفند 95 | موضوع : خانواده اسلامی

نظرها

    تاکنون نظری برای این مطلب ثبت نشده است .

ارسال نظر

برای نظر دادن ابتدا با نام کاربری و رمز عبور خود وارد سایت شوید یا ثبت نام کنید .
برای ورود یا ثبت نام اینجا را کلیک کنید .