مجموع نفراتي که اینجا هستند چند نفر است ؟ دويست نفر؟ سيصد نفر؟ پانصد نفر؟ واقعاً بعد از اينكه ما از اينجا بيرون ميرويم چقدر عمل ميكنيم؟ اگر مسئله برای ما روشن نشده چرا اينجا نميايستيم تا مطالب برایمان روشن شود؟ اگر از نظر ما این سخنان اشتباه است، باید دلائل مان را بیان کنیم، اما اگر حق را پذيرفتيم و مؤمن شديم، باید با همان صراحتي كه جریانات مخالف عمل می کنند، ما نیز با همان صراحت بايستيم و دفاع کنیم.
ما معمولاً عادت کردیم يك سخنراني را گوش كنيم و تا يك حدودي هم نکاتش را بنويسيم بعد که از در مجلس بیرون می رویم همه چیز تمام می شود. همان آش و همان كاسه!! همه به من ميگویند به آن گروه و آن تشكيلات ضد انقلاب چه كار داري؟ ولی حرف من این است که اگر شما معتقد هستید شروع كنید به ميزان آنها کار انجام دهید. نميگویم تهمتها و كارهاي خلاف و برنامهريزي های آن گروه ها را انجام دهید. اما حداقل آنچه را كه به عنوان حق باور دارید، با شجاعت مطرح كنید.
گروه های ضد انقلاب هر روز يك برنامة جديد، يك شعار جديد، يك حرف جديد، يك شايعهسازي جديد ايجاد ميكنند، ما در مقابلش چه كار كردهايم؟ حداقل اين است كه ما خودمان نسبت به مواضع خود مشكوك نباشیم. آيا ما فکر می کنیم به صرف اينكه فردا در راهپيمايي باشيم ، مسئوليتمان را انجام داده ایم؟ اگر اینگونه است پس ما با آن افراد عوام جامعه چه فرقي كردهايم؟ شما ميبينيد تمامي سازمانها، گروهها و احزابي كه ضدانقلاب يا ارتجاع هستند، همگی به راحتي از شعارهاي همديگر، از امكانات ، از حقهبازيها و كلكها و برنامههاي هم حمايت ميكنند. ولی در مقابل ما در مسائل خودمان هميشه در شك هستیم و گير كرديم!
روشنفكر جامعه که مدعی فهم و شعور است ، به جاي اينكه بياید اينجا اثبات کند چيزهايي كه ميگويی غلط است، وقتی می خواهد از مجلس ما خارج شود، سيم بلندگو را قطع ميكند!! اين جوّي است كه درفضاهای شبه روشنفكرياش حاکم است. حالا ما اگر بخواهيم وارد سایر فضاهای جامعه شویم، چه كنيم؟ از اينجا رفتيم بيرون واقعاً چقدر از اين مواضع دفاع كردهايم ؟ چقدر كار كردهايم؟ چقدر نوشتيم و پلاکارد زديم؟ البته بگذريم از اينكه اگر شما بخواهيد كار كنيد، نميشود در مقابل شما نايستند.
به عنوان نمونه در مقابل اين همه تحريفها و كوبيدنها و برنامههايي كه علیه دکتر چمران در جامعه ايجاد شد، ما چه کردیم؟ در مورد انسانی كه بهترين متخصص در كار خودش است ، در مورد انسانی که مدرک دكتري دارد و تعليم ديده است، ولی مثل يك فرد معمولي در جبهه کردستان عمل ميكند. در نهایت احتمال كشته شدن او با یک پاسدار معمولي مساوی است.
چمران که امروز غائلة كردستان را مهار می کند از چه کسی دفاع ميكند؟ مگر او از ما دفاع نمی کند؟ بعد ما به اندازة يك دهم فعالیت های او، از او دفاع كردهايم؟! ما چقدر در میان مردم رفتيم؟ تا حالا شده دو ساعت كه وقت داشته باشيم در صحن حرم حضرت رضا (ع) یا مسجد گوهر شاد برویم؟ مگر گروههاي چپ آن زمان چه ميكردند؟ دو نفر ميايستادند جنگ زرگري راه می انداختند، شما برميگشتيد ميديديد صد نفر دورشون جمع شدند. در همین زمان بود که آنچه را كه ميخواستند القا ميكردند، چرا ما نميتوانيم در اين سطوح كار كنيم؟ آن وقت نهایت این ماجرا چه ميشود؟
حداقلش حالا من در مورد خودم بیان می کنم، به سایر دوستان جسارت نمی کنم. ما نسبت به مواضع و سخنان مطرح شده در جامعه، مثل سگِ پاسبان شدیم، پیوسته باید مراقب باشیم. مثل زباله جمع کن سر محل شديم، يك کیسه دست گرفتيم تا زباله ها را درون آن بیندازیم.[1] پیوسته باید مجالس و مواضع را رصد کنیم و مطالب نادرستش را درون کیسه زباله بیندازیم. آن وقت اگر يكجا نرویم، شب پانصد نفر تلفن ميزنند كه آقا، فلاني آنجا فلان حرف را زد چرا نيامدي؟!
چرا در تمام اين مجالسي كه اينطرف آنطرف تشكيل ميشود، فرد پنجاه شبهه در اذهان ايجاد ميكند و ميرود، يك نفر بلند نميشود اعتراض کند؟ به صرف اينكه اين آدم مثلاً آقاي دكتر یا آقاي مهندس فلان است، سکوت می کنند. هر كه ميخواهد باشد، شما بايست بگو آقا اينجا را اشتباه ميگویی. معتقدم از اين پنجاه نفر، حداقل چهل نفر در آن جلسات بودهاند و حتی یک نفر اعتراض نكرد. [2]
برگزیده ای از سخنرانی «اسلام، قدرت بزرگ فردا» موجود در رایت بیداری3
[1] تعابیری که شهید در این جا به کار می برند، نباید به صورت وازه هایی غیر اخلاقی برداشت کرد. بلکه اوج غیرت دینی شهید دیالمه را باید از این سطور فهم کرد .
[2] مطالبی که شهید دیالمه در اینجا بیان می کنند، علاوه بر حکایتگری آن روزها، به نوعی آسیب شناسی جامعه امروز ماست.