در شب عاشورا حسین(ع) كاري را ميكند كه قبل از او پيامبر اکرم(ص) انجام داده بود و بعد از او سایر امامان انجام دادند:
او بيعتش را از يارانش برميدارد و این چنین ندا می دهد:
«آنها كه فردا را قدرت ماندن ندارند ميتوانند در تاريكي شب راهي بگيرند و بروند»
ميخواهد آنها را بیازماید که چه كساني بر اساس آزادي و اختيار همراه او باقي می مانند؟
بعد از برداشتن بیعت چه می بینیم؟ چه می شنویم؟
می بینیم هفتاد و دو نفری که بر اساس علاقه و اختیار خودشان با امام باقي ميمانند ...
ميشنويم تجلي كلام و سخنان یارانی چون مسلمبن عوسجه، حبيب بن مظاهر، هانيبن عروه كه تمامي آرزو دارند كه ای کاش هفتاد جان داشتند و اين هفتاد جان را در راه امام زمانشان به ارمغان ميگذاشتند...
هفتاد جان !
جان؛ همان مايملكي كه انسان بالاترين علاقه را به آن دارد و دشوارترین چیزی است كه انسان می تواند از آن بگذرد...
در مقابل این فداکاری حسین (ع) چه می کند؟
در لحظه شهادتشان این چنین برترین شرافت را به آن ها می دهد: بالاي سر تكتك آنها حضور پیدا می کند. حتی سر غلام معمولي را در دامانش ميگيرد. درست همان كاري را كه پيامبر در جنگ احد انجام داد.
اما...
فردا عاشورا تمام نمي شود، بلکه دائما در طول تاریخ تكرار مي شود ...
هر شب امام به اميد عاشوراي فردا بيعتش را از ما برمي دارد و هر شب بايد عهد و بیعت را با او تجدید كنیم...
اگر امشب چنين قدرتي را يافتيم که جزء یارانی باشیم كه حاضر بودند تا پاي جان همراه امام بايستند، اگر امشب پذيرفتيم كه بيعت كنيم ، عاشوراي بعد از آن قطعی است...
برگزیده ای از سخنرانی «شهید و شهادت» و «در شب قیام» موجود در رایت بیداری3و 5