بعد از عاشورا، امام سجاد(ع) هر جا كه ميديد گوسفندي را سر ميبُرند ميايستاد و گريه ميكرد. در این هنگام افراد جمع ميشدند و از ایشان می پرسیدند چرا گريه ميكنيد؟
حضرت پاسخ ميدادند كه اين خوني كه ريخته ميشود برایم یادآور خون های ريخته شده در كربلا است.
ميپرسیدند: كربلا كجاست؟ ایشان شرح ميدادند. بعد می پرسیدند مگر در کربلا چه شده؟ ایشان وقایع کربلا را توضيح ميدادند. به این طریق کم کم مردم ميفهميدند كه به خاندان اهل بیت(ع) در کربلا چه گذشته است و آنان در عاشورا چه گوهري را از دست دادند.
یا اینکه حضرت سجاد (ع) در مجالس حضور پیدا می کرد، سپس به دیگران امر می کرد كه ماوقع عاشورا را شرح بدهيد. آنها در بالاي منبر حوادث کربلا شرح ميدادند، خود حضرت سجاد(ع) بر این مصیبتها گريه ميكرد، بقيه با او گريه ميكردند.
در روايت ها داریم كه امام سجاد (ع) آنقدر گريه كرده بود كه در اواخر عمر تمام پلكهاي چشمشان زخم شده بود.
البته اين گریه ها فقط و فقط يك تاكتيك نبوده؛شهادت پدرشان واقعا برای ایشان مصيبتبار و زجرآور بوده، امام سجاد(ع) فقدان پدرش را ميتوانست تحمل بكند و ميتوانست كه به اين شكل عمل نكند،
یعنی گريستن فقط برای از دست دادن پدرشان نبود، علاوه بر این ضروری بود که موقعيت امامش را تثبيت بكند. بعد از او باید بتواند راه اسلام را مجدداً به راه اصلي اش برگرداند. زیرا دايماً سعی خلفا این بود كه به شكلي محتواي اسلام را از محتواي اصلياش خالي کنند.
گاهي اوقات از خودِ امام سجاد (ع) هم سوال شده است كه گاهی ذکر مصیبت پدرتان می شود، ولی آن حالت خضوع و خشوع در ما ايجاد نميشود و اشكي از ما جاري نميشود. حضرت(ع) پاسخ می دهند وقتي كه در مجلس ذكر مصيبتي هستید، حتی اگر به اندازۀ بال مگسي هم شده سعي كنيد از شما اشكي جاري بشود.
برگزیده ای از سخنرانی «امام سجاد، حماسه عبادت» و «شهید و شهادت» موجود در رایت بیداری 3 و 2