امريكا بلافاصله بعد از پيروزي انقلاب اسلامی، احساس کرد كه انقلاب در حال صدور و انتشار است. فهمید اين انقلاب مانند طفل نوپا، دايماً به اين خانه و آن خانه سر ميزند و در داخل اين اتاق و آن اتاق ميرود.
برای آمریکا حائز اهميت است كه در مرحلۀ اول بتواند ايران را به نحوی در يك حالت سرپوشي قرار بدهد و دراطرافش ديواري و حصاری بكشد كه فعلاً پیام انقلابش به کشورهای دیگر صادر نشود.
شاید دیده باشید برای کودکان محدوده ای درست مي كنند، پدر و مادرهایی كه زياد حوصله ندارند بچه را نگه دارند، بچه را در آن مي گذارند، چند اسباببازي هم جلویش مي ريزند، به این ترتیب بچه، از صبح تا ظهر هر چه بخواهد از آن خارج شود، نميتواند.
امریکا هم سعي کرد همین کار را بکند. تلاش کرد چنان دور ايران را يك حصاري بكشد كه نتواند از آن خارج بشود. در مرحله بعد اگر نتوانست و اگر اين حصار ایجاد نشد تا جلو صدور اين انقلاب را بگیرد، این بار سعی می کند پیام انقلاب ایران را محدود کند، چون اگر يك انقلاب در محدودهاي محصور بشود بعد از يك مدتي خودش فرسوده ميشود و از بين مي رود درست مثل آبي كه راكد در يك جا بماند، در نتیجه متعفّن مي شود.
در این راستا سعي کرد ايران در مجامع بينالمللي منزوي شود، چون هر چه ايران كمتر مطرح بشود، انقلابش هم كمتر مطرح خواهد شد. يكي از راههاي اساسي اين بود كه به طرق مختلف مانند ابعاد خارجي ايران را تحت فشار بگذارند. از طریق کشورهایی مثل عراق، عربستان سعودي، مراكش و... لذا امریکا در منطقه نیز از فشارهای خارجی از طریق همسایه های ايران مانند پاکستان و افغانستان استفاده كرد.
برگزیده ای از سخنرانی« امپرياليسم امريكا طراح استراتژي سقوط»