نعمت نا شناخته
خلاصه مطلب :

بسیاری از ما که در خانواده های مسلمان و در کشور ایران اسلامی به دنیا آمده ایم، در پناه قوانین اسلام کودکی خود را سپری کردیم، مدرسه رفتیم، بزرگ شدیم و خلاصه با اسلام عجین بودیم. از همین رو ارزش دژِ مستحکمِ دین را متوجه نمی شویم.

همه ما سخنانی از این دست را از زبان برخی مسلمانان با پایبندی کمتر شنیده ایم : می خواهم مسیحی شوم! چرا اگر مسلمانی مسیحی شود گناه دارد؟ اصلا چه ارزشی دارد دینی که از روی اجبار و اصل و نسب خانوادگی است؟ چه ارزشی دارد دینی که از روی تحقیق و مطالعه نیست؟

به این ترتیب ناخواسته نعمت بزرگ خدا به ما ناشناخته، بی اهمیت و کوچک تلقی شده است.  بله... «نعمت هدایت» نعمتی که از ابتدا راهی را شروع نمی کنیم. نعمتی که از ابتدا در راه اسلام و اعتقاد به پیامبر و اهل بیت علیهم السلام بزرگ شدیم.

گویا دوست داریم راهی طولانی را ابتدا خودمان تجربه کنیم، راهی که در آن تردیدها، نگرانی ها، دلواپسی ها موج می زند. جوانی که ثروت خانواده اش و پدرش در اختیارش است و پولش را در هر کاری خرج می کند،  ارزش آن پول و ثروت را نمی داند. اما اگر برای به دست آوردن پول سالها تحصیل کرده بود، سال ها کار کرده بود، زحمت و سختی کشیده بود، ارزش پولی که به دست می آورد را می دانست و آن را  به درستی مصرف می کرد.

ماجرای بسیاری از ما که در دامان اسلام رشد کرده ایم و فکر می کنیم این هیچ ارزشی ندارد مانند همین جوان است که ثروت و مال و امکاناتی را بی کوشش به دست آورده و از ارزش آن غافل است.

در مقابل کسانی که از دین دیگری با سختی به اسلام می گروند مانند جوانی می مانند که با سختی ثروت و امکانات را به دست می آورد و ارزش آنچه دارد را بهتر متوجه می شود و در صیانت از آن کوشا هستند.

این دختر تازه مسلمان آمریکایی از این دسته انسان ها است. او بعد از مسلمان شدن به دبی مهاجرت می کند. ماجرای زندگی او از زبان خودش این است:

تقریبا دوسال پیش بود که از ایالات متحده آمریکا به کشور دبی مهاجرت کردم. در آمریکا زندگی خیلی سختی داشتم. طی نه ماه گذشته یا کمی​​ بیشتر، در دبی جا افتاده‌ام و به‌عنوان کارمند حقوق قضایی در دادگاه بین‌المللی مشغول به‌کار شده‌ام. اینجا من سرگرم زندگی با تمام  خوبی‌ها و بدی‌هایش هستم.

خیلی زود یک دوست پیدا کردم او با من درباره حجاب بحث می‌کرد و به من می گفت از داشتن حجاب نگران نباش کسی نظر منفی به تو ندارد و من در نقطه مخالف او بودم و احساسم را درباره حجاب برایش می‌گفتم.

من هرگز در آمریکا حجابی نداشتم و در قید و بند نبودم، خب البته بیشترمردم در اطراف من هم همین طور بودند. هرچه بزرگتر می‌شدم، همیشه نسبت به حجاب کنجکاو بودم.

وقتی بعد از مسلمان شدن، خودم حجاب را انتخاب کردم و محجبه شدم به من می‌گفتند آیا در این انتخاب اشتباه نمی‌کنی؟! سخت نیست؟! اما الحمدالله من هرگز فکرش را هم نکردم تا حجاب را کنار بگذارم. دیگر ارتباطات من با داشتن حجاب تغییر کرد؛ ‌البته زندگی در ایالات متحده و داشتن یک مادر غیرمسلمان خیلی سخت بود در محل کارم با حجاب من مخالفت می‌شد. من به‌عنوان وکیل همیشه از حقوق زنان بی‌پناه مسلمان دفاع می‌کردم این باور قوی که می‌گویند حجاب اعتماد به‌نفس و قدرت به انسان می‌دهد صحت دارد. من با داشتن حجاب در محل کارم محکم و پایداربودم.

وقتی راهم را انتخاب کردم الگو‌هایم هم تغییر کرد و از آمریکا به دبی آمدم در آمریکا اگر زنی چادر و روبندی داشت می‌گفتند مسلمان است ولی در دبی اولین باری بود ‌زنان مسلمانی را می‌دیدم که  بدون چادر بودند و این‌ من را شگفت زده کرده بود!  ‌اولین بار بود که زنی را بدون چادر دیدم که در وسط فروشگاهی حجابش را  امتحان می‌کرد و روسری نداشت!! اولین باری بود که من زنان مسلمانی را دیدم که شلوار جین تنگ پوشیده‌اند‌ و کفش پاشنه بلند با آرایش غلیظ!!

داشتن حجاب دراین کشور معنای درستی نداردالبته پرواضح است که تمام مسلمانان این‌گونه نیستند و این مسایل برای تمام زنان صدق نمی‌کند. خیلی از زنان مسلمان حجاب بسیار جدی و خوبی دارند و حقیقت حجاب را درک کرده‌اند که برایم بسیار قابل تحسین هستند.

پوشش چیزسختی نیست. بلکه شیرین است اگر شما آن را معامله‌ای با خدا بدانید که با هیچ چیز دیگری قابل قیاس نیست.

مطمئنا هدف از آمدن من از آمریکا به دبی، زندگی و کار در یک کشور مسلمان بود؛ چیزی که بعد از ورود با دیدن صحنه‌هایی خیلی ضربه دیدم خیلی از زنان حجاب ندارند و یا هدفشان حجاب نیست حتی در ارتباطات‌شان رعایت نمی‌کنند. گویا من در دریایی از دامن‌های تنگ، کفش‌های پاشنه بلند و صدا دار و کیف‌های مدل‌دار زنانه احاطه شده‌ام!

به‌غیر از مردم محلی و سنتی، بیشتر افراد در بسیاری ازجهات آن طور که انتظار می‌رود حجاب ندارند و این عادی شده است  و خیلی از جوانان هم سن و سال من حجاب ندارند.

مسئله مهم‌تر این است که زنان مسلمان نمی‌دانند چرا باید حجاب داشته باشند فکر می‌کنند کسی که حجاب دارد بی‌سواد و عقب‌مانده است آن وقت کسی که در آمریکا بزرگ شده دوست دارد روسری داشته باشد. واقعا چه بر سر این افراد آمده است؟ من آرزو می‌کنم زنانی که در کشورهای “مسلمان” به دنیا آمده‌اند می‌دانستند چیزی وجود ندارد که می‌خواهند مثل زنان غربی و آمریکایی باشند. شاید آنها سعی می‌کنند تا فرهنگ غربی را تقلید کنند.

خیلی خدا را شاکرم که در جوانی اسلام و حجاب را درک کردم. وقتی مسلمان شدم فهمیدم زنان مسلمان رستگارند، زیرا از گناه به دور هستند البته نه زنانی که دامن‌های و بلوزهای کوتاه و تنگ می‌پوشند من همیشه برای آنها دعا می‌کنم زیرا به‌غیر ازاین کاری از دستم بر نمی‌آید. به دلیل راهی که انتخاب کرده‌ام احساس غرور دارم بله، من آمریکایی هستم و با افتخار زیاد خوشحالم این راه را انتخاب کرده‌ام و با اعتماد به نفس و عزمی راسخ، حجاب و پوشش اسلامی را انتخاب کرده‌ام.[1]

 



[1] برگرفته از زندگی ملانی به زبان فرانسه منبع: سایت رهیافتگان – مترجم اسماء معتمد

2017-05-07T04:26:16+0430 مرکز نشر آثار و اندیشه های شهید دیالمه

نوشته شده در تاریخ : 17 اردیبهشت 96 | موضوع : اخبار جهان اسلام

نظرها

    تاکنون نظری برای این مطلب ثبت نشده است .

ارسال نظر

برای نظر دادن ابتدا با نام کاربری و رمز عبور خود وارد سایت شوید یا ثبت نام کنید .
برای ورود یا ثبت نام اینجا را کلیک کنید .