از طرف حاکم وقت سلطان محمد اولجایتو[1] فراخوانده شد. مشکلی بود که کسی نتوانسته بود آن را حل کند. سلطان به دلیل ناراحتی و عصبانیت شدید یکی از زنان خود را در یک مجلس سه طلاقه کرده بود. پس از رسیدن به آرامش از چنین کاری پشیمان و حکم آن را از دانشمندان سنی مذهب دربارپرسیده بود، آنها همه پاسخ داده بودند آن زن دیگر زن شما نیست. او که بسیار ناراحت بود دنبال چاره ای می گشت تا اینکه یکی از وزرا پیشنهاد داد در شهر حله فقیهی است که می تواند این مشکل را حل کند.

او را به مرکز حکومت آوردند. او پس از ورود به ایران در اولین جلسه ای که سلطان تشکیل داد شرکت کرد و با برخورد علمی و پاسخ های دقیق و محکم دانشمندان و پیروان مذاهب چهارگانه اهل سنت را به پذیرش نظر خود ملزم کرد و درخصوص طلاق همسرشاه گفت: طلاق باطل است زیرا شرط طلاق که حضور دوشاهد عادل است فراهم نبوده است. این پاسخ و صراحت لهجه وی منجر به علاقه سلطان به او شد.[2] 

جمال الدین حسن که به علامه حلی معروف شد در شب 29 رمضان 648ق در شهر حله در خانواده ای فرهیخته در دامن مادری نیکوکار و عفیف و پدری دانشمند و فقیه متولد شد و پرورش یافت. با تشویق پدر به مکتب خانه رفت و خواندن قرآن را آموخت و سپس نوشتن را یادگرفت و آمادگی فراگیری دانش های دیگر را در خود تقویت کرد. او تحصیلات مقدماتی و مبادی علوم را در حضور پدر خود آموخت و به سبب کسب فضیلت ها در سن کودکی بود که به جمال الدین (زینت و زیبایی دین) ملقب شد. او در شهر حله زیست و بر محضر فقها، متکلمان و فلاسفه والامقام زانوی ادب زد و از دانش آنان بهره جست و تهذیب نفس کرد. او خود را به فنون و علوم مسلح کرد و به دریافت اجازه نامه اجتهاد نایل گردید که از جمله آنان می توان از شیخ یوسف سدیدالدین(پدر وی)، محقق حلی، خواجه نصیرالدین طوسی، سید رضی الدین علی بن طاووس، ابن میثم بحرانی، جمال الدین حسین بن ایاز نحوی، محمدبن محمدبن احمد کشی و.... نام برد.[3]

او در 28 سالگی پس از رحلت محقق حلی در سال 676ق مرجعیت دینی را به عهده گرفت. با حضورش در ایران و مرکز حکومت مغولان خیر و برکت را به همراه آورد و با استفاده از زمینه هایی که حاکم مغول برای وی بوجود آورده بود به دفاع از امامت و ولایت ائمه معصومین علیهم السلام برخاست.

دراین زمان بزرگترین جلسه مناظره با حضور اندیشمندان شیعی و علمای مذاهب مختلف برگزارشد. از طرف علمای اهل سنت خواجه نظام الدین عبدالملک مراغه ای از علمای شافعی برگزیده شد و علامه حلی با او در بحث امامت مناظره کرد و خلافت بلافصل امام علی علیه السلام را بعد از پیامبر ثابت کرد و با دلیل های بسیار محکم برتری مذهب شیعه امامیه را روشن کرد که دیگر جای هیچ تردید و شبهه ای برای حاضران نماند. پس از این جلسات بحث و مناظره و اثبات حقانیت مذهب اهل بیت، اولجایتو مذهب شیعه را انتخاب کرد و به سلطان محمد خدابنده معروف شد. پس از انتشار این خبر، مذهب اهل بیت در ایران منتشر شد و سلطان محمد خدابنده به نام دوازده امام خطبه خواند و دستور داد در تمام شهرها به نام مقدس ائمه سکه بزنند و سردر مساجد و اماکن مشرفه را به نام ائمه مزین کنند.[4]

عصر او، عصر توسعه فقه شیعه و حقانیت مذهب اهل بیت عصمت و طهارت و دوره پیشرفت تمدن و دانش در گوشه و کنار جهان بود. او نیز تلاش بسیاری در نشر این علوم همسو با مذهب اهل بیت نمود تا جایی که در فقه شیوه نویی به‌وجود آورد. ریاضیات را به عنوان دانشی در فقه وارد کرد و به فقه استدلالی تکامل بخشید. سعی کرد در تدریس و تألیف از دیگران پیشی گیرد و سرآمد روزگار خود شود. کوشید تا در راه حفظ مکتب اهل بیت سهمی داشته باشد و آثار فقهی، اصولی، اعتقادی، حدیثی و... او دلیلی بر موفقیت او در این راه است. آثاری که یادگارهایی برای نسل‌های پس از او شده است. آثاری از قبیل:

-منتهی المطلب فی تحقیق المذهب، تلخیص المرام فی معرفة الاحکام، ارشادالاذهان فی احکام الایمان، قواعد الاحکام فی معرفة الحلال و الحرام، مدارک الاحکام و.... در فقه

-النکة البدیعة فی تحریر الذریعة، غایة الوصول و ایضاح السبل، مبادی الوصول الی علم الاصول و... در اصول

-منهاج الیقین، کشف المراد، انوار الملکوت فی شرح الیاقوت، کشف الفوائد فی شرح قوائد العقائد، نهج المسترشدین، منهاج الکرامة، نهایة المرام، نهج الحق و کشف الصدق، باب حادی عشر، کشف الیقین فی فضایل امیرالمؤمنین، اثبات الرجعة و.... در کلام و اعتقادات

-استقصاء الاعتبار فی تحقیق معانی الاخبار، مصابیح الانوار، جامع الاخبار، مختصر شرح نهج البلاغه و... در حدیث

-خلاصة الاقوال فی معرفة الرجال، کشف المقال فی معرفة الرجال، ایضاحالاشتباه.  در رجال

-نهج الایمان فی تفسیر القرآن، القول الوجیز فی تفسیرالکتاب العزیز و ایضاح مخالفة السنة. در تفسیر

-القواعد و المقاصد، الاسرار الخفیة، حل المشکلات، الجوهرالنضید، ایضاح المعضلات من شرح الاشارات، نورالمشرق فی علم المنطق، شرح القانون و.... در فلسفه و منطق

-الادعیة الفاخرة المنقولة عن الائمة الطاهرة و منهاج الصلاح فی اختصارالمصباح. در دعا

-بسط الکافیة، لمطالب العلیة،لب الحکمة، اشعار و ... در ادبیات

-و آثار دیگر در موضوعات متفرقه.

در ذکر اخلاق و بزرگواری او ذکر این مطلب کافی است که بعد از نوشتن کتاب منهاج الکرامة در اثبات امامت، یکی از معاصران علامه شیخ تقی الدین سبکی(ابن تیمیه) به علت عناد و لجاجت کتابی به نام منهاج السنة می نویسد تا شاید به خیال خود ردیه‌ای بر کتاب علامه باشد اما وقتی کتاب منهاج السنة به دست علامه رسید ایشان با آن همه تهاجمات و بی ادبی ها و توهین های ابن تیمیه، اشعاری چنین برایش نوشت و فرستاد که ترجمه اش چنین است:

اگر آنچه را سایر مردم می دانستند تو هم می دانستی با دانشمندان دوست می گشتی.

ولی جهل و نادانی را شیوه خود ساختی و گفتی: هرکس برخلاف هوای نفس تو می رود دانشمند نیست![5]

او سعی کرد پرچم ولایت را برافرازد و با تمام وجود از ولایت دفاع کند. این عشق به خاندان طهارت به گونه ای با گوشت، پوست و استخوانش آمیخته بود که اخلاص ناشی از آن را در قلمش می توان یافت زیرا از عمق جان می نگاشت. در کتاب ارشاد الاذهان چنین می نگارد: "بزرگترین سرچشمه دوستی و محبت اهل بیت عصمت و طهارت اطاعت و پذیرش حکومت و ولایت آنهاست و قیام بر همان شیوه ای که آنان ترسیم کردند... .سفارش می کنم به محبت و عشق ورزی به فرزندان فاطمه زهرا سلام الله علیها چون آنان شفاعت کنندگان ما هستند در روزی که مال و فرزندان برای ما سودی نخواهد داشت.... . از چیزهایی که خداوند بر ما احسان کرد اینکه در بین ما آل علی علیه السلام را قرار داده است. خداوندا ما را بر دوستی و محبت آنان محشور کن و از کسانی قرار ده که حق جدشان پیامبر و نسلش را ادا کرده اند."[6]

او که پس از مرگ سلطان محمد خدابنده به حله برگشته بود پس از گذراندن 78 سال در عشق و محبت اهل بیت در ماه شهادت مولا و سرور خود امام حسین علیه السلام 21محرم چشم از جهان فروبست و به لقای معبود شتافت.

جمع کثیری از مردم مصیبت زده و داغدار پیکر پاکش را از حله به نجف تشییع کردند و در جوار مولای متقیان در حرم مطهر به خاک سپردند. مدفنش حجره‌ای کوچک در سمت راست رواق علوی است که با پنجره‌ای فولادی مشخص است.


[1] . از پادشاهان مغول که در سال های 703 تا 706ق در ایران حکومت می کرد.

[2] . اعیان الشیعه، سید محسن امین، ج5، ص399، بیروت 1403ق.

[3] . بحارالانوار، علامه مجلسی،ج107، ص62-65-67، چاپ بیروت.

[4] . اعیان الشیعه، ج5، ص399.

[5] . اعیان الشیعه، ج5، ص398.

[6] . ارشاد الاذهان، ج1، ص176.

2017-09-29T14:02:37+0330 مرکز نشر آثار و اندیشه های شهید دیالمه

نوشته شده در تاریخ : 07 مهر 96 | موضوع : مرزبانان تشیع

نظرها

    تاکنون نظری برای این مطلب ثبت نشده است .

ارسال نظر

برای نظر دادن ابتدا با نام کاربری و رمز عبور خود وارد سایت شوید یا ثبت نام کنید .
برای ورود یا ثبت نام اینجا را کلیک کنید .