"روز رستاخیز منادی الهی ندا می دهد حواریونِ محمد که از پیروی او دست نکشیدند و بر سر پیمان خود باقی ماندند کجا هستند؟ در این هنگام  چهره های درخشانی مانند: سلمان، ابوذر و مقداد از جای خود بر می خیزند و خود را معرفی می کنند.  
بار دیگر منادی ندا می دهد حواریونِ علی کجایند؟ در این هنگام گروهی از یاران برجسته امیر المومنان مانند محمد بن ابی بکر، میثم تمار و اویس قرنی برمي خيزند و اين گونه از دیگران متمایز می شوند."
امام موسی کاظم (ع)
***
 چه بسیار انسان هایی که درک حضور حجت های الهی را داشته اند ، اما این دیدار به هدايتشان نيفزوده زیرا نخواستند که اطاعت آن حجت خدا را کنند. درمقابل همواره انسان هایی درطول تاريخ می زیسته اند که توفیق رؤیت و دیدار پیامبر(ص) و ائمه(ع) را نیافتند ولی به سبب ایمان آگاهانه به حجج الهی و تبعيت صحيح از آنان به اوج قله تقوي و عمل صالح دست یافته اند.
اویس قرنی یکی از این انسان های سعادتمند است. این مرد بزرگ یمنی با اینکه در عصر رسول خدا(ص) زندگی می کرد و اشتياق زيادي براي ديدار با رسول خدا داشت، ولي توفیق دیدار آن حضرت را نیافت. با این حال چنان در ایمان به رسول خدا ثابت قدم بود که ايشان چندین بار به بیانات مختلف او را ستودند تا برای حق جویان ملاک و معیاری برای همیشه باقی بماند.
***
 اویس، پسر عامر را از این جهت که جد ششمش قَرن نام داشت " قرنی"، به موجب آنکه جد نهمش مراد نام داشت "مرادی" و از آنجا که دوازدهمین جدش مذحج بود "مذحجی" خواندند. آورده اند که وقتی آیین اسلام در مکه آشکار شد خاندان اویس به اسلام گرویدند و از دو قبیله این دودمان "مذحج"[1] و "مراد" شخصیت های بزرگی همچون "مالک اشتر" و" کمیل بن زیاد نخعی " ظهور یافتند.
 
 به دنبال حبیب خدا (ص)
اویس مادری پیر داشت که احترام و نگهداری او را بر همه کارها مقدم می شمرد. او به اندازه اي به مادرش توجه داشت که او را هيچ گاه تنها نمی گذاشت.
روزی هجران رسول خدا(ص) او را بی تاب کرد،  نزد مادر رفت و از او اجازه گرفت تا برای ملاقات رسول خدا(ص) به مدینه برود. مادر با وجود آنکه به کمک اویس نیاز داشت، و دوري از اويس برايش سخت بود، به او رخصت داد ولی سفارش کرد بیش از نصف روز در مدینه نماند و به سرعت برگردد.
اویس با اشتیاق فراوان به مدینه شتافت. چون به این شهر رسید با خبر شد که رسول خدا(ص)  به سفر رفته است. اصحاب به او گفتند: امشب را نزد ما بمان تا پیامبر(ص) از سفر بازگردد. اما اویس به خاطر قولی که به مادرش داده بود نپذیرفت كه شب را در مدينه بماند و منتظر بازگشت رسول خدا(ص) شود، گفت: سلام مرا به محبوبم رسول خدا(ص) برسانید. سپس عازم یمن شد.
هنگامی که پیامبر(ص) از سفر بازگشت، اصحاب، خبر آمد و رفت اویس را به ایشان دادند. پیامبر خدا(ص) فرمود:
"آری، این نور اویس است که در خانه ما بر جای مانده."
بسيار رخ داده در زندگي مان براي كارهایي بسيار كم اهميت تر (كه قطعا به اندازه اهميت ديدار رسول خدا نيست) پدر و مادرمان را از خود می رنجانیم.  به وضوح مي توان دليل ارزش مندي عمل اويس را درک کرد. زيرا او تنها به دلیل قولی که به مادر خود داده بود، برای دیدار رسول خدا(ص) صبر نکرد و به سوی مادر خویش بازگشت.
سلام حبیب خدا(ص)
اویس انسانی پاک سرشت مومن و با اخلاص بود از این روی پیامبر اسلام(ص) او را بسیار دوست داشت و گاهی میان اصحابش از او یاد می کرد. پیامبر(ص) چنان از اویس یاد می کرد که همگان می فهمیدند اویس بنده بزرگوار خدا است و نزد رسول خدا جایگاه ویژه دارد.
روزی پیامبر(ص) در مدینه فرمود: نسیم رحمانی را از سوی یمن استشمام می کنم. سلمان با شنیدن این سخن پیامبر پرسید: ای رسول خدا مگر چه کسی در یمن زندگی می کند که چنین نعمتی در آنجا تحقق یافته است؟
پیامبر(ص) فرمود:در یمن شخصی زندگی می کند که نام او اویس قرنی ست. او در روز قیامت یک تنه همچون امتی محشور خواهد شد و جمعیت بسیاری با شفاعت او به بهشت وارد می شوند.
سپس خطاب به حاضران فرمود:آگاه باشید، هرگاه یکی از شما اویس را دید حتما سلام مرا به او برسانید و از وی بخواهید.
به دنبال محبوب حبیب خدا(ص)
کلام تمجید آمیز پیامبر درباره اویس سبب شد که مردم تا سالیان دراز پس از پیامبر(ص) نیز در پی شناختن اویس باشند. عمر بن خطاب در زمان حکومت خود در کوفه پی اویس مي گشت، اما او را نیافت. تصمیم گرفت در مراسم حج به دیدارش برود تا اینکه در ایام حج او را دید و به او گفت:
ای اویس، رسول خدا به من سفارش کرد که پیامش را به تو برسانم. پیامبر به تو سلام رساند و به من خبر داد که در قیامت افرادی به شمار دو قبیله "ربیعه" و "مضر" با شفاعت تو وارد بهشت می شوند.
ناگهان اویس به زمین افتاد و سجده کرد و مدتی طولانی در آن حال ماند تا اینکه از گریه ایستاد و خاموش شد چنان که مردم فکر کردند قالب تهی کرده است.
چون سر از سجده برداشت،
عمر گفت:  مرا نیز شفاعت کن.[2]
سپس مردم نیز از او درخواست شفاعت کردند. تا جایی که اویس گفت ای خلیفه مرا مشهور کردی و با این کار مرا نابود کردی.
وقتی عمر سِمَت فرمانداری کوفه را به او پیشنهاد کرد اویس نپذیرفت و گفت: در میان مردم بودن را بیشتر دوست دارم.
 اویس تمجید رسول خدا(ص) را مايه فخر فروشي خود نمي دانست.درحالیکه غالبا افراد ظرفيت چنین تمجیداتی را ندارند و  از موقعيت خاصي كه برايشان حاصل شده سو استفاده می كنند. يا حتی سعی دارند دیگران را متوجه جایگاه ویژه خود سازند.  اما اويس به مردم سفارش می کرد هر چه از پیامبر(ص) درباره من شنیدید برای کسی
بازگو نکنيد و اين نشان از تواضع و فروتني او دارد.
 شیعه ی وصیِ حبیب خدا(ع)
پس از رحلت رسول خدا(ص)، بسياري از كساني كه پيامبر را ديده بودند و سخنان و رفتارهاي موكد ايشان را در مورد امامت علي بن ابي طالب(ع) شنيده بودند و در غدير خم حضور داشتند، بر پیمان و بیعت خود در پذیرش امر پیامبر و امامت علی(ع) استوار نماندند.
در این میان اویس هرچند رسول خدا (ص) را نديده بود ولي پيامش را دريافته بود و بعد از رحلت ايشان از یاران و اطاعت کنندگان حضرت علی علیه السلام بود. او همواره مردم را به همراهی با امیر المومنان(ع) فرا می خواند.
 روزی مردی به اویس گفت: مرا موعظه ای کن. اویس پاسخ داد:
تو را سفارش می کنم به کتاب خدا و سنت پیامبران الهی و همراهی با صالح مومنان علی بن ابی طالب.[3]
 هنگامي كه منكرين امامت علي (ع) به بهانه هاي مختلف بر ضد او شوريدند و جنگ جمل و صفين را تدارك ديدند، اویس در اين جنگ ها امام علي عليه السلام را تا پای جان یاری کرد.
هنوز سخنان درخشانی که رسول خدا(ص) در باره اویس قرنی فرموده بود در گوش مسلمانان طنین افکن بود. از این رو حضور اويس در سپاه حضرت امیر علیه السلام سند روشني بود تا مردم در طوفان فتنه  راه را از بیراهه بازشناسند. چنانجه در جنگ صفین برخی از مردم شام پس از آنکه با خبر شدند اویس در سپاه امام علی(ع)  است به لشکر امام پیوستند. به این ترتیب، کلام پیامبر(ص) درباره اویس نیز همچون سخن ایشان راجع به عمار یاسر، روشنگر فضای غبارآلوده جامعه آن روز و درخشش حقیقت شد.
وی در میدان جنگ جمل بارها در حال نیایش این دعا را زمزمه می کرد:
خدایا مقام شهادت را که موجب وارد شدن به بهشت توست نصیب من کن.
طلب شهادت از صميم قلب نشان از تربيت يافتگي و اوج ايمان اويس است. زيرا هر اندازه كه انسان بيشتر با معيار دين خود را تربيت كرده باشد، خواسته ها و دعاهايش نیز  عمیق و خالص تر مي شود.
شهادت در رکاب وصیِ حبیب خدا(ع)
اسیر بن جابر می گوید:  وقتی در جنگ صفین منادی سپاه علی(ع)  فریاد زد: ای سپاه خدا نبرد را آغاز کنید،  اویس را دیدم که در میانه جنگ بر اثر شدت ضربه هایش شمیشرش شکست. آن را بر زمین انداخت و فریاد زد:ای مردم از این قوم هیچ هراسی بر دل ندهید پیش بروید که خدا با ماست.
در این حال ناگهان تیری به قلبش خورد و همان جا بر زمین افتاد و شهید شد. نقل است که پس از شهادت اویس نزدیک به  چهل و چهار زخم نیزه و تیر در بدن او به چشم می خورد.
پس از جنگ امام(ع)  بر جنازه اویس نماز خواند و او را دفن کرد آن گاه بر سر تربتش نشست و به یاد او گریست.
 مرقد پاک اویس در جوار قبر عمار یاسر در شهر رقه سوریه قرار دارد.
هر کس  که بر مزار او بایستد به یاد محبوب حبیب خدا که او را ندید و در رکاب وصی او شهید شد بی اختیار  اشک خواهد ریخت.
اي حبيب خدا...
ما..
كه هرگز از يمن تا مدينه به شوق ديدار تو نيامده ايم،
ما كه چون اويس بدن هايمان براي دفاع از حقیقت دینت زخمی به خود ندیده...
و هیچ گاه لیاقت شنیدن پیغام سلام تو را نداشته ایم...
ولي...
همچون اويس شوق ديدارت را در دل داريم، و مانند او بدون دیدارت به تو ايمان آورده ايم،
پس یاریمان کن که در دفاع از دينت جا پاي اويس قرنی بگذاريم ...

[1]خاندان مذحج چنان از اسلام حمایت می کردند که پیامبر فرمود: بیشترین افراد قبائل در بهشت، مردم قبیله مذحج اند.
[2] عجبا از مردمانی که رسول خدا را دیدند ولی از فرامین مکرر  او در حق اهل بیتش و ولایت وصی ایشان علی بن ابی طالب(ع) روی برگرداندند ولی به دنبال شفاعت فردی چون اویس اند!!
[3] به نظر می رسد سخن اویس اشاره به این آیه قرآن دارد:"...فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَ جِبْريلُ وَ صالِحُ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمَلائِكَةُ بَعْدَ ذلِكَ ظَهيرٌ "(...خدا ياور اوست و نيز جبرئيل و مؤمنان شايسته و فرشتگان از آن پس ياور او خواهند بود. ) تحریم/4

نظرها

    تاکنون نظری برای این مطلب ثبت نشده است .

ارسال نظر

برای نظر دادن ابتدا با نام کاربری و رمز عبور خود وارد سایت شوید یا ثبت نام کنید .
برای ورود یا ثبت نام اینجا را کلیک کنید .